اداراتی که در سبزوار اداره کل می شوند
باور بفرمایید بدون اینکه تو صف وایستیم و زنبیل بزاریم و دهنمون سرویس بشه، برخی ادارات تند و تند و فرت و فرت مثل همین " اداره مال جمع کن و نم پس نده "،معاونت کل میشن یا تا چشم بزاریم میشن اداره کل. هر جا نونی دارد برای مقامات بالا، بدون فوت وقت و بدون من بمیرم تو بمیری ارتقا پیدا می کند. حتی بدون توجه به بخشنامه های صادره ی یومیه، که اجتناب از بزرگ شدن و حجیم شدن هیات فخیمه یخه سفید را، گوشزد می فرماید این خجسته اقدام ارتقا صورت می پذیرد.
چه کنیم دیگر؛ همین چند روز آینده اگر شنیدید به دلیل جمع کردن مالیات های فراوان، بدون توجه به استغاثه فزون یافته مردم، این معاونت کل محترم، شد اداره کل یا روم بدیوار وزارتخانه یا وزیر مختار؛ شاخ در نیاورید.
یا مثلا -مثلا الکی- همین " اداره وقف بگیر و ببر به مرکز و نده به مردم بیچاره سبزوار"، شد "معاونت کل و یا رییس سازمان آستان اشرفیه بلدیه سبزوار" چشاتون چهار نشه ها . هر جا بشه از این پیشانی پر اقبال چیزی کند و پس نداد یهویی بهش توجه میشود و رشد پیدا می کند کلو می شود. پیشانی ست دیگر ،چقدر بززززززززرگه.
اگر چار صباح دیگر "شهرداری فخیمه عظیمه ی" شهرمان لقب پرافتخار "شهرداری بلدیه بزرگ کلان شهر سبزوار" را از آن خود کرد، جا نخورید!!! آخه اینهمه تو این وانفسای نداری مردم، قبوض مختلفه ی نامیمون از چپ و راست صادر شده و خون مردم تو شیشه می شود و اگه نداشته باشی همه جایت پلمپ می شود که واقعا دیگر نوبر است.
الحق والانصاف این عنوان برازنده این بلدیه عظمی نیست؟!! توبمیری راست نمی گم ...
خوب آدم حسابی؛ مثلا بلدچی عزیز ، فرقی نمی کنه چه چپ و چه راستش، چه خوبه بجای توجه به عوارضات-بخوانش مالیات مستقیم- در اوج نداری مردم به درآمدزایی از طریق اصولی عنایت می شد . حالا خدا را شکر اینها برعکس "معاونت محترم کل مالیات جمع کن و پس نده" و "اداره وقف بگیر و ببر"، برای همین شهر خرج می کنند
(ای داد بیداد...کیست که بحرفیده ی ما را بنشویده باشد.)
اما سبزوار است دیگر و بخت بلند از منظر آینه دق دارد.مثلا اگر در حوزه ای استعداد داشته باشد مثل قطب عالم امکان در ادیب و تاجر بودن، این را ما نمی گوییم ها. همین چند صباح پیش و حتی همین الان، از اطراف و اکناف بنه برمی دارند و عازم سبزوار می شوند تا هم توشه و انبان پر نمایند هم چشم دل به هنر بیاراند. از باب یادآوری: حالیه کم نیستند بسیاری عزیزان که از یزد رنج سفر بر خود، هموار کرده اند و برای از نون و تره رسیدن به صد سال نون کره، به سبزوار آمده اند و مانده اند دیگر بماند شهرهای اطراف که از کوچکترین مایحتاج خود حتی چای و قند خود تا شیر مرغ و جان آدمیزاد را از سبزوار ابتیاع می فرمایند.
والبت خیل توانمندیه های دیگر که اگر اندکی توجه بشود، می شود دانه دانه کاشت و خرمن خرمن درو کرد.
مثلا همین " اداره نمی دونم ضعیفه ی صغیره سنعت مععععدن و خجارت "، با اون همه استطاعت مردمی، هنوز مهجور مانده است و محجور و البته به زعم مدیران کل یخه سفید شایسته ی ماجور.که چون مثل بچه یتیم چیزی نمی خواهد اگر بخواهد گریه نمی کند و سرافکنده است به اندرون، که از سنگ صدا بر آیدو هیچ صدایی از او برناید.
یا " اداره شریفه ی مظلومه ی تحبیبیه تسلیمیه ارشادفر " هنوز از سال نحس فتحعلیشاه، سیزده تومن اعتبارش افزایش نیافته است تا چه برسد به زیاد شدن ابواب جمعی و ارتقا به معاونت کل با خاصیت.
البته بوده اند عزیز دردانه هایی که اداره شان بی خاصیت ارتقا یافته است مثل... مثل ... آهان، مثلا "معاونت ایالت خورآسان شدن" و یا "معاونت مدیر کل شدن آموزش و آمرزش و شاید وقتی دیگر پرورش" ، که تنها خاصیتش، انبان مسوولین محترمشان را پر کرده است و دخلی به معموریت شهر و معذوریت مردم شهر نداشته است ...
القصه؛ ای سرنوشت، این پیشانی پر اقبال را از ما بگیر و بده به عزیزان مشهدی تا اونا هم کمی مثل ما کیف کنند و عشق و حال. والا بخدا !!!
ارادتمند مفلص ندار جیب برباد
گیج ممد