موسیقیهای محلی در ایران، مظلوم واقع شدند!
مجید احمدینیا، یکی از دانشجویان فعال فرهنگی در دانشگاه حکیم سبزواری است که هرچند در رشته مهندسی کامپیوتر مشغول تحصیل است، اما علاقه شدیدش به هنر موسیقی او را واداشته که به بررسی و مطالعه پیرامون این شاخه ارزشمند از هنر به ویژه موسیقی سنتی ایران بپردازد.
وی که خود اصالتاً مازندرانی است و در شهرستان بهشهر متولد شده است، هم راستا با مطالعات موسیقاییاش ساز سه تار را نیز نزد استاد خود، آقای علی اسحاقی فراگرفته تا علاوه بر اطلاعات تئوری، از تجربه عملی نیز در این شاخه هنری برخوردار باشد.
این نویسنده افتخاری اسرارنامه که مدتی است به واسطهی علاقهی قبلیاش به خراسان، دیار سربداران را بعنوان شهر دانشگاهی برگزیده، در جدیدترین یادداشت خود به سراغ موسیقی محلی ایران، با تأکید بر خراسان و مازندران رفته است
. احمدینیا در این یادداشت کوتاه ضمن اشاره به بعضی بزرگان موسیقی محلی خراسان که صاحب سبکهایی ارزشمند میباشند، و نیز ضمن اشاره به بعضی ترانهها و موسیقیهای بومی که بیانگر بخشهایی ازتاریخ فرهنگ و تمدن ایران زمین هستند، از مهجوریت و کم توجهیهای غیر قابل قبولی که تا کنون نسبت به این شاخه ارزشمند هنری رفته انتقاد کرده و از مسئولان مربوطه، به ویژه در خراسان درخواست کرده است که به این عرصه مهم و ارزشمند توجه بیشتری داشته باشند. درادامه متن کامل یادداشت جدید احمدینیا منتشر میشود:
موسیقیهای محلی در ایران، مظلوم واقع شدند!
همین موسیقیهای مازندران و خراسان را که گوش میکنم، واقعاً در گوشه و کناری رها شدهاند. و این ظلم بزرگیست، هم به موسیقی و هم به مردم ایران!
به جرأت میگویم اگر رهرو راهی، بزرگوار، چون روانشاد دکتر مسعودیه وجود نداشت، ما هیچ منبعی نداشتیم برای اینکه بدانیم مثلاً دوتار خراسان چه شکلیست و دوتار شرق مازندران، چه اندازه است و بخشیهای خراسان، کهاند و کجای ایران بزرگ، چه سازی داریم! و همینطور کسی مثل آقای ستایشگر که یقیناً لطف بزرگی در حق موسیقی این مملکت کردند و دایرةالمعارفی نوشتند. و اضافه کنید به این فهرست، افراد دیگری که نامشان در خاطرم نیست و هر کدام در حد توان خودشان، و چه بسا بیشتر، قدمی در این راه برداشتند و نامی نیک از خود به یادگار گذاشتند.
در مقابل، نظرات سلیقهای که بر هنر این مرز و بوم، خاصه موسیقی، اعمال شد، شاید سبب همین مهجوری موسیقی محلی بود! بیشک اگر فرصت ارائهی هر هنری، از صاحبان آن گرفته شود، دیگر مجالی باقی نمیماند تا آن هنر حتی به بومیان همان منطقه نشان داده شود، چه رسد به اینکه در سطح کشور و دنیا، مطرح شود. از تکرار و بحث این کلیشه نمیشود پرهیز کرد که ما به مردههایمان، بیش از زندهها احترام میگذاریم! نمونهاش نیما یوشیج، که به هزار و یک صفت، نسبت داده شد و به قول جلالی کندلوسی، شاعر و هنرمند مازندرانی، به لطف دولت سه-چهار غریبه، آفتاب _ نیما، نصیب مازندران شد. که البته همان دیوانگی نیما، اکنون همه را به این راه کشانده و هر جوانی سعی میکند تا به آن سبک، شعر بگوید.
در موسیقی هم دچار همین زندهکشیها هستیم و هنرمندان بسیاری را در همین خراسان بزرگ، از دست دادیم و خواهیم داد، اگر با همین روش، پیش برویم! هنرمندی مانند روانشاد حاجقربان سلیمانی، در سطح جهان به شهرت رسید و مرکز توجه قرار گرفت، اما هنرمندانی، چون محمدپرست، ابراهیمزاده و ...، در تنهایی خود، بودند و هستند و احتمالاً خواهند بود!
با توجه به اینکه هنوز وضعیت موسیقی از نظر فقهی، به وضوح، مشخص نشده، ولی موسیقیهای محلی، را با هیچ معیاری نمیتوان در ردهی ممنوعه و دعوتکننده به گناه دانست، که خود، مأخذ تمام خوبیها و عشقها و روایت تاریخ این منطقه هستند. نمونهاش منظومهی "زهره و طاهر" که خود، روایتی از گوشهای از تاریخ خراسان بزرگ می باشد و یا همین "ننه گل محمّد" که خوب میدانیدش و هزاران دیگر که حتی بردن نامشان از حوصلهی این یادداشت، خارج است.
در پایان، روی سخنم با مسئولین محترم استان خراسان، در سطوح محلی، شهرستانی و استانی هست و میگویم:
قدر گنجینههای خود را بدانید. نگذارید این ستارگان عالم موسیقی، در گوشهی تنهایی خود زندگی کنند و بیخبر، پر کشند و ما تمام داشتههایمان را از دست بدهیم.
از همین سبزوار شروع کنید...
.
با سپاس.
مجید احمدینیا.
دهم بهمن نود و دو.
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
نوشتاری درباره آلبوم رسوای دل ، کنسرت محمدرضا شجریان وگروه آوا