به قلم استاد حسین خسروجردی

افترا به بهار / در واکنش به غربت قلم و اندیشه در خاستگاه قلم و اندیشه ...

صبح روز دوم فروردین 93 ، برای اهالی ادبیات و البته کلیه شهروندان فرهیخته و فرهنگ دوست سبزواری ، روز سنگین و درناکی بود.
درست یک روز پس از آنکه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی ، شعار فرهنگ را برای سال 93 مطرح نمودند و به تشریح اهداف مد نظر خود در این حوزه پرداختند ، در شهر سبزوار ریشه فرهنگی خراسان که به واسطه پرورش نویسندگان بزرگی نظیر خواجه ابوالفضل بیهقی ، ابوالحسن زید بیهقی ، عطاملک جوینی ، ملاحسین واعظ کاشفی ، دکتر علی شریعتی ، استاد محمود دولت آبادی ، محمود برآبادی و ... دراین شهر و نواحی اطرافش ، می توان آن را پایتخت نثر فارسی و خاستگاه قلم و اندیشه ایران به شمار آورد ، گروهی از افراد تندرو در اقدامی خودسرانه اقدام به پاره کردن بنرهای تبلیغاتی جدیدترین کتاب غیرسیاسی استاد محمود دولت آبادی در شهر زادگاهش کرده و همچنین انتشارات مجازی را که جدیدترین کتاب این نویسنده را به چاپ رسانیده بود ، تهدید نمودند، تا در نخستین روزهای سال نو با افترایی نچسب و ناجور به دامان بهار و به غریب خواستن قلم و اندیشه درخاستگاه قلم و اندیشه، کام مردمان دیار سربداران را تلخ کرده باشند.

این کار افراطیون ناشناس به منزله قانون شکنی واضح ، سرپیچی علنی از فرمایشات مقام معظم رهبری ، بی احترامی آشکار به علائق و احساسات شمار زیادی از شهروندان اهل مطالعه و فرهنگ سبزواری ، وارد آوردن خسارت های مالی و معنوی به افراد حقیقی و حقوقی (حق الناس) و درنهایت برافروختن جرقه های کدورت ، اختلاف و دو دستگی درمیان مردم بود که به سرعت به بحث داغ بسیاری از محافل و رسانه های محلی شهر سبزوار تبدیل شد. و هرچند متأسفانه مسوولان فرهنگی و مدیران ارشد این شهر، در مواجهه با این مسئله موضع منفعلانه ای را اتخاذ کردند تا با سکوت و عدم واکنش صحیح خود ، بار مسوولیتشان را در پیشگاه شهرشکوه مند و مردم شریف سبزوار سنگین تر کرده باشند، اما بسیاری از چهره های مردمی و دلسوزان فرهنگی این شهر ، به دور از هر گونه جنجال سازی و جنجال آفرینی و عمدتا با کمک ابزار قلم، به این اقدام ضد فرهنگی واکنش های محترمانه اما عمیق و گسترده ای نشان دادند که اسرارنامه به بعضی از این واکنش ها در روزهای گذشته پوشش خبری داده است.(منبع1) ، (منبع2) ، (منبع3)

و اما جدیدترین  واکنش فرهیختگان سبزواری به این اقدام ضد فرهنگی ، متن جامع و کاملی است که استاد حسین خسروجردی یکی از نویسندگان برجسته چنددهه اخیر در سبزوار، تنظیم کرده و برای تحریریه اسرارنامه ارسال نموده است.


اسرارنامه در ادامه به انتشار این مطلب می پردازد:

 

((افترا به بهار))

وفتی که خبر را روی یکی از سایت های تحلیلی شهرستان سبزوار خواندم که چگونه بِنرها و تبلیغاتِ کتابِ بزرگترین شخصیت داستان پردازِ ایران و جهان، محمود دولت آبادی را در شهر خودش جمع آوری یا پاره کرده اند بی اختیار گرفته و سخت رنجیده خاطر شدم. اول آنکه شهر سبزوار قبل از هر چیز زادگاه و خاستگاه محمود دولت آبادی بوده و از متعلقات فكر و فرهنگ اوست و دیگر آنکه اين حضرات در این کار، حاشا که رسم لطف و طریق ادب هيچ باقي نگذاشتند و چقدر با خودم کلنجار رفتم تا به خودم بقبولانم که شاید کارِ این آقایان به خاطر عدم شناخت و بر اساس ندانم کاری و یا توهُمِ القایی است که دست به چنین کارِ جاهلانه و سخیفی زده اند. چنین بود که دیگر تردید را کنار گذاشتم و سعی کردم با حسِ اعتمادِ بیشتری به سوی این رُقعه بروم که رفتم و اینک سعی خواهم کرد برای شناخت محمود دولت آبادی بیشتر از مطبوعات و منابع و مصادرِ مُستند استفاده کنم . اما ابتدا ببینیم که دولت آبادی کیست و کتاب های شاهکارِ او، چه هستند:
دولت آبادی مردی است که با تلاش معرفتی خود،شادی آورِ بوستانی است که به آن ادبیات داستانی می گویند. ادبیاتی که از آن زندگیِ سالم و آباد و آزاد بر می خیزد و برای خود و خوانندگانش به ارمغان می آورد وما را قدردان نوشته های خویش می سازد.
 من در جایی، از کتاب ده جلدی و بی همتای کلیدر به عنوان طاقه های حریرِ زبان نام برده ام که فصاحتِ ادبیات کلاسیک را با نیازِ نثرِ هنری معاصر پیوند داده و بدینسان از ادبیاتِ کلاسیک ، عناصری جانبخش ، روح افزا و انسانی را وارد نثر خویش می سازد.


 کلیدر با قلمِ شیوای خویش، خط فاصلی با نثرِ کم رمق و کم جانِ روزمره ایجاد می کند و می فهمد که نثرِ روزمره ، کارایی لازم وموثر را ندارد و گویی که ولنگار شده است. بنابراین ، در عرصه چنین وضعی ، بی شک ظهور زبانِ بشکوه کلیدر، خود یک ارمغان به شمار می آید که با لغات و تعابیر و معانی دقیق و رنگارنگ و متنوعی که به کار برده است، کتاب را از شیوه نگارش یکسان سازی و یکنواختی رهانده است و به آن اعتبار کلامی و عواطفی پر از لطف و زیباشناختی داده است.
 دراین رابطه برای اینکه اظهارنظر و قضاوت من یک جانبه و منفرد نباشد ، به اظهارات برجسته ترین ناقدان و بزرگانِ ادب ایران ، در بارۀ او می پردازیم ، که کلیدر دولت آبادی را قضاوت و داوری کرده اند؛
-    محمدمحمدعلی نویسنده و منتقد بر این باور است که دولت آبادی چیزی که به ادب و فرهنگ عصر ما ارمغان کرده ، زبان شکوهمند اوست.
-    اخوان ثالث می گوید: امروز من از کار دولت آبادی (یعنی کلیدر) بوی تولستوی را می شنوم، اثر مهمی است. او زبانِ تازه ای به فرهنگ و ادب ما بخشیده است. ماحصل ، ما قبلا چنین زبانی را نداشته ایم. یک زبان محلی را حماسی کرده و یک اثرادبی خلق کرده واین امرِ بسیار با ارزشی است. گاهان زیبایی که سرشار از طراوت و قدرت و زیبایی است.

دولت آبادی و اخوان ثالث


-    بزرگ علوی می گوید: درباره زبان کلیدر و سبک ادبی ، قابل توجه ، استادی اوست که زبان محلی و گفتاری که از مادرش آموخته وزبانِ نثر نویسان خراسان را به هم آویخته و نثری زنده ، جاندار و آموزنده و قابل فهمِ درس خوانان ساخته و پرداخته شده است. بی هیچ گونه ملاحظه ای باید اقرار کرد که کلیدر اثری است ماندنی و نشانۀ تحول وتکامل ادبیاتِ ایران در دوران ماست.

دوستان توجه دارند که این کلمات از آن کسی است که خود داستان نویس مُقتدر و بسیار بلندپایه ای است و شاید بعد از صادق هدایت، بزرگ علوی دومین سنگ بنای ادبیات داستانی ما باشد.

بزرگ علوی

 


-    احمد شاملو: جای خالی سلوچ و داستان بلند ورشک انگیزِ کلیدرِ محمود دولت آبادی ، در نظر من حکم قله هایی را دارند که از مه بیرون است. رمان نویسان ما ازجانشان مایه می گذارند پس توفیق حق شان است و نوش جانشان .

شاملو و دولت آبادی


دوستان، من برای اینکه مطلب ، مُطول وگسترده تر نشود در اینجا تنها به اسامی و عنوان ها اکتفا می کنم و با بر شمردن کسانی که برای کلیدر و یا کتاب های دیگر دولت آبادی مقاله و نوشته ای دارند، بسنده می کنیم و پیگیری و خواندن آن را به عهدۀ خود خوانندگان و علاقمندان می گذارم.
-    محمدعلی سپانلو : کلیدر را رمان عظیم روستایی دانسته است
-    پرتو نوری علاء: از سفری به کلیدر می گوید.
-    احسان یارشاطر: کلیدر را بزرگترین رمان فارسی می داند.
-    نسیم خاکسار: کلیدر را رمانی ماندنی درادبیات معاصر ایران دانسته است.
-    محمود فلکی : از کلیدر به عنوان قهرمان ، تنهاست . یاد می کند.
-    سیمین دانشور: از تمرکزِ فوق العادۀ کلیدر می گوید.

سیمین دانشور


 مهشید امیر شاهی: درباره کلیدر نوشته دارد و حشمت موید: تاملی در کلیدر کرده است. محمدرضا قانون پرور: عروج یک یاغی را نوشته - حورا یاوری : تحول تدریجی از رمان به حماسه را به ارمغان آورده – محمد بهارلو: کلیدر را سرگذشت نسل تمام شده می داند. – محمد افتخاری : کلیدر را آزمون آتش و باز آفرینی عشق می دانسته . – رضا نواب پور: از سُنت هایِ ایرانیِ ادبیات عامه در کلیدرسخن به میان آورده . – علی اشرف درویشیان : از سیمای کودک در کلیدر می گوید. حجت الاسلام علی صفایی حائری: تاریخ در جغرافیای کلیدر را رصد کرده است. – مجید محمدی : کلیدر را روایت عشق و رنج می داند – حمید دباشی : از قهرمانان کلیدر سخن گفته است . – سید علی صالحی : هویت زن در کلیدر را بررسی کرده . محمدرضا قربانی : ریتم در رمان کلیدر را مرور مي نمايد. – جواد اسحاقیان: صدای سخن عشق را در کلیدر را بازگو می کند. – بهمن نیرومند : دختری کنار چشمه را نوشته – ثریا معمار: تحلیل محتوای کلیدر را دارد.– عبدالعلی دستغیب: از ارتقاء عشیره ای در کلیدر سخن به میان آورده . – علیرضا فرخزادیان : هزارخاطره با یک عکس را رقم زده است. – سید حمیدنوعی : تراژدی عاشورایی و آفاق معنوی کلیدر را نگاشته است . – و ده ها و ده ها نوشته دیگر مثل مطلب محمد مختاری که من برای زیقِ وقت ، تنها به لیستی از عناوین و اسامی بسنده می کنم و اشاره می دارم که نامبردگان هر یک برای خود نویسنده ای بزرگ یا شاعری مقتدر یا منتقدی معتبر و بنام می باشند.
مثلا محمد بهارلو در عین حال که نویسنده چیره دستی ست هم اکنون یکی از بهترین و بزرگترین منتقدان حال حاضر داستان نویسی ایران است و مطلبی را هم که برای کلیدر نوشته است خود یک کتابچۀ جداگانه است. و همچنین علی اشرف درویشیان که ایشان یک شاخص و نویسنده قدری در رمان نویسی محسوب می شوند یا سپانلو که هم شاعر و هم نویسنده و هم منتقدی بزرگ هستند. او در ادبیاتِ امروز ایران سخت مطرح و معتبر است.
 سید علی صالحی که امروز خود از بزرگترین شاعران شعر جدید هستند یا عبدالعلی دستغیب که از اهالی و گردانندگان حوزه هنری است می گوید: کلیدر رمان بومی و ملی است که زندگانی دوره ای از تاریخ معاصرما را درخود جای داده که هنوز هم (تا این زمان) بی رقیب مانده است.


خوب! حالا با این همه اظهار نظرهای متنوع و منصفانۀ ریز ودرشت از معتبرترین و بارزترین چهره های سرشناس ادبیات ایران که در مورد اثرِ دولت آبادی گفتند، بهتر است سری هم به رسانه ها و کانون ها و شخصیت های معتبر جهانی بزنیم ونظر آن ها را در مورد آثارِ دولت آبادی دریابیم که چگونه آن را فهم می کنند و در می یابند.
از آلمان شروع می کنیم که کلیدر و جای خالی سلوچ ابتدا در آن کشور به زبان آلمانی چاپ شدند و به نگاه مردم جهان نشستند .

-    نشریۀ معتبر آنگمانیه تسایتونگ مانیتس : از سرزمین ایران کتابی به بازار فرهنگی آلمان عرضه شده است که باید آن را از زمرۀ بزرگترین آثار منثور به حساب آورد .
-    درباره همین رمان ، در نشریۀ سالز بورگزنا خریشتن می خوانیم: به خود جُرات دهیم و نگاهی هم به کتاب هایی بیندازیم که ما را بر می آشوبد و غوغایی در درونمان بر می انگیزد. کتاب هایی که وادارمان می کند به خلقیات عزیز کرده خود با دیدی انتقادی بنگریم . علیه عادت خویش طغیان کنیم. بیابیم و با محمود دولت آبادی از نزدیک آشنا شویم.
-    مجله برلینر تسایتونگ درباره جای خالی سلوج می نویسد: شعر نهفته در تصویرها و ظرافت و دقت رویاییِ جای خالی سلوج ، تمامِ نگرش های توریستی و فاصله گیری هایِ روشنفکرانه را در هم می ریزد.
-    در نوی دویچلند می خوانیم : این همه درد ورنج را از دوردست ها برایمان می آورد، این کتاب یک هدیۀ ادبی است.
-    نشریه لیستن – فرانکفورت در باب جای خالی سلوج می نویسد: هرکس بخواهد با روح و روانِ ایرانی آشنا شود باید این حکایتِ مسحور کنندۀ از خودبیگانه شدن را بی درنگ بخواند.
-    دی تسایت – هامبورگ به این نکته اشاره می کند که : این نویسنده ، دنیای کوچک درحال مرگِ زمین را به جهانی فراگیر تبدیل می کند. جای خالی سلوج اثری ناب و یگانه در ادبیات مدرنِ امروزِ جهان است.
-    نشریه تبادل فرهنگی اشتوتکارت ازمحمود دولت آبادی به عنوان حماسه سرای جهانی یاد می کند.
-    لنسته بور گرلند - لوکزامبورک در همین باره یادآوری می کند که : محمود دولت آبادی دنیایی بنا می کند از هیولاهایی که دوستشان دارد ودرکشان می کند. چهره هایی که از درون چرک و نکبتِ قُبایِ ژنده شان ، گرمی انسانی – و چه بسا حسرتِ دست یافتن به آن – می درخشد.
-    رادیو و یچلند فونگ – کلن – درباره جای خالی سلوج ترجمه زیگفرید لطفی می گوید: این هم دلیل روشن و انکارناپذیر در اثباتِ این که دیگر رمان های خوب، تنها در اروپا و امریکا نوشته نمی شود.
-    زودویچه تسایتونگ مونیخ می نویسد: این رمان ثابت می کند ، بی جهت نیست که محمود دولت آبادی از نام آورترین و بزرگترین رمان نویس های معاصر است. و در تاکس آنتایگر – مونیخ می خوانیم: جای خالی سلوج آوازی از دوزخ زندگی است. گیرا و به یاد ماندنی .

شاید در استقبال اهالی فرهنگ در دو کشور کانادا و امریکا ، آن هم در فرصت دوماهه ای که دولت آبادی برای کنفرانس سالانۀ سیرا به آنجا رفته بود، نکته جالبی باشد که چه سان سخنرانی خود را درباره جنایاتِ جنگی و با عنوانِ مثلثِ نحس و آن هم در افشایِ ارتش آمریکاومتحدانش که چه سان مردُم کُرد به دست ارتش عراق و تحت نظارت و کنترل ارتش و سیاست امریکا قتل عام می شود، انتخاب می کند و در آن فرصت محدود که به دعوت دانشگاه هایِ امریکاست ، نه ژنرال هایِ آن ها، بازهم تکرار می کنم دانشگاههایِ امریکا نه ژنرالهایِ آنها ، دولت آبادی سرپوش فراموش شدۀ جنایات جنگ را به سهم خویش پس می زند و آن را افشا می کند.
 او در ابتدا به کویینز کانادا می رود و در کوینیز سخنرانی خود را با عنوانِ مثلثِ نحس انجام می دهد. در تورنتو دو شب ، سخنرانی درباره ادبیات معاصر دارد. در سیاتل امریکا از طرف دانشگاه سیاتل و انجمن ایرانیان، سخنرانی می کند که موضوع آن رنج ما ، فریضه ما می باشد. و بعد ازآن داستان پردازی می کند و سپس در چند مرکزدانشگاهی و فرهنگی آمریکا سخنرانی و قصه خوانی داشته که از آن جمله می توان به لوس آنجلس اشاره کرد که از آن پس ، بی درنگ به شمال آمریکا پرواز می کند و بعد از آن سخنرانی ، بلافاصله برای برنامه ای که به اتفاق شاملوست و به نفع آوارگانِ کُرد عراقی است به لوس آنجلس بر می گردد.
پیشتر ازآن، در سانفرانسیسکو برنامه داستان خوانی داشته. در برکلی به دعوت شاملو و دانشجویان ، یک جلسه به سر کلاس او ، درباره ادبیات داستانی معاصر صحبت می کند و سپس با آن همه خستگی در بی خوابی ها ،به شیکاگو می آید و در بنیاد فرهنگی نیما با همکاری دانشگاه شیکاگو می رود و صبح فردا بیدرنگ به نیویورک پرواز می کند و در برنامه ای با احمدشاملو که از طرف دانشجویان دانشگاه کلمبیا تدارک دیده اند ، شرکت می کند و بعد از سخنرانی در دانشگاه رات گرز و بعد از آن که ده – دوازده ساعتی استراحت می کند بر آن می شود که به اروپا پرواز می کند . آخرین شب واشنگتن چهاردهم ماه است. شبی که دولت آبادی آن را از به یاد ماندنی ترین یادهای این سفر می داند . ماهِ تمام با پایانی سرشار ، بدوردِ ماه و پگاه.
و این مختصر در محدودۀ زمانی بسیار تنگ، تنها نمونه ای از ده ها و صد ها سخنرانی و مصاحبه و سفر و دعوت نامه های جهانی است که باز هم به عنوان مثال می شود از سفر دولت آبادی به رودس یونان گفت که نویسندگان سی-چهل زبانِ زندۀ دنیا یا بهتر بگویم نویسندگان امواج سه دریا از چهارگوشه دنیا به آنجا آمده بودند تا بگویند: مردمانِ کُرۀ زمین چه خوب می توانند بی کینه و دشمنی با یکدیگر زندگی کنند اگر دیوانگانِ نظر تنگِ قُدرتمدار بگذارند و باز از این روی است که بانوی شاعری از بلغارستان می گوید که: خفقان ،ما را به دورۀ تاریکی ، جَهل و تنهایی باز می گرداند، بی سخنی و سکوت ، نشانه احتضار و پایان زندگی است.
دولت آبادی همینجاست که در ستایش سرزمینش ایران با دریایِ اروپاییِ اِژه به زیبایی تمام ، توصیف می کند و از آسمان فیروزه ای نیشابور ،آبی چالوس و ملایمت و آرامی جزیرۀ کیش که در ملایمت ، ماهیان عمقِ آب را به روشنی می توان دید و نیز از چشم اندازهایِ دریای مازندران می گوید که از ایوانِ آن ها ،می توان دریا را دید و از آن همه زیبایی بهره برد. باری دولت آبادی جغرافیای مملکتش را بسیار دوست دارد و در واقع عاشق آن است و در جایی با صراحت می گوید: ایران یکی ازمعتبرترین موقعیت های ممکن جغرافیایی سیاسی در دنیاست، امید که این اعتبارِ جهانی ، حفظ شود. و این جایگاه شایسته ، بازشناسی و اهمیت آن متبلور گردد .


با اینکه دولت آبادی از طریق حق التالیفِ کتاب ها و آثارش زندگی می کند و درآمدش ناشی از نشر آثارش بوده است، چندین سال ، جلوی رِزق و روزی او را با مجوز ندادن به کتاب هایش گرفته اند اما باز هم او به رستگاری جامعه و به صلح در جامعه و امکان ارتباطِ انسانی ، بین افراد جامعه به امکان دوستی بین مردم مملکتش فکر می کند .او جامعه مشکلات و سختی ها را تحمل می کند و آثارش را خلق می کند که مایۀ رشد و اعتلایی جانِ ملت ایران باشد.


باری دولت آبادی به عنوان یک خراسانیِ ایرانی به ضرورت های اجتماعی خودگردن گذاشته و پیشرفت را برای زندگی کردن انتخاب کرده است و درمیان انبوهی از ناملایمات به بازشناسی جامعه خود پرداخته تا آن را بشناسد که شناسانده است و بدین سان جوهر انسانی – اجتماعی خود را عیان کرده است.
و نیز دیگر ساختن خود و دیگر آفریدن و متعالی شدن است. بنابراین دولت آبادی با این کردارش ، در ذات هنرخود ، متحول شده و دگرگون کننده و دگرگون شونده است.
و دیگر چه بگویم که دولت آبادی ، قدرشناس ترین رمان نویسی است که من تا کنون دیده ام. او در اظهار نظرهای خود از استدلال و پیشاهنگان ادبیات ایران، به نیکی یاد می کند و تلاشِ معرفتی آن ها را می ستاید مثلا در مورد شاملو چنین می گوید: او صدای تنیدۀ جامعه در زمانه خود بوده است.
بی دریغ ، همۀ جان و تن خود را به تاراج می داد در جستجوی واژه واژه ی واژگان ... و درباره دوستان و استادان می گوید: این محمود که من هستم قدرشناس و وامدار بوده ام وهستم همیشه نسبت به کار و زحمت دیگری – دیگران در هنر ادبیات که پیشه من است و شخصا چگونه قدرشناسِ محمدعلی سیانلو نباشم که قریب سی سال پیش او در مقدمه ای بر داستان هجرت سلیمان گوشه ای از توان و امکانات نهفته مرا به من شناسانده . ارج نهادن به سپانلو و ارج نهادن به جمع شخصیت هایی است که در مسیر یک قرن ، قرنی پر نشیب و فراز، توانستند و توانسته اند بکوشند – تا کهکشان زبان و فرهنگِ ما مردم ، تداوم یابد.

محمد علی سپانلو


 در مورد جوادمجابی به روحیه خوش بینانه او می پردازد و حضور و صحبت خود را در مورد او نشانه ای از سپاس به او می داند یا در مورد سهراب شهید ثالث که او را شخصیت بی نظیر ی می داند و بی جایگزین . دولت آبادی نسبت به دوستانش همیشه احساسِ خوشایندی دارد که از یادِ برخی از آنها ، سرشار می شود و بدینسان با این همه مهر و عطوفتِ او ، از خود می پرسم که چگونه می شودکه رسانه یا اشخاصی با عتاب و زخم زبان ، چنین اتهام ِ ناروایی را بر او روا بدارند !؟ اویی که وقتی یک استاد دانشگاه – به نام شفیعی کدکنی – جبرا وادار به مهاجرت می شود ، می گوید : این خبر خوشی نیست و نمی توانم آن را بپذیرم . او در فرهنگ و ادبیات ما چه قدیم و چه جدید – تکه ای جواهر است... .
از همه این ها می گذرم و شخصیتی به نام بهاء الدین خرمشاهی را به یاد می آورم که شاید از نظر برخی رسانه هایِ فحاش به دولت آبادی که مثلا بی دینی و اعتبارِ مذهبی برایشان مساله است. و از این نظر باید بگویم که بهاء الدین خرمشاهی که قرآن پژوهی معتبر است ، دولت آبادی را ستوده اند و همو بود که قرآن خرمشاهی را از عربی به فارسی معتبر و قابل فهم ترجمه کرده است که در جای خود مثال زدنی است. این مردِ قرآن پژوه و محقق و دانشمند و منتقد ادبی و حافظ شناسِ بسیار برجسته در مورد آثار وحتی خود دولت آبادی چنین اظهار نظر کرده است:

بهاءالدین خرمشاهی


دولت آبادی به شهادت آثارش ، یکی ازتواناترین و هنرمندترین داستان نویسان امروز ایران است. بعضی آثار او با آثار بزرگان جهان، همتراز است . جای خالی سلوج او رنجنامه ای است دلگیر و دلپذیر . با تصویرها و توصیف های فوق العاده نافذ و دل شکاف. رمانی که خوش خوان است و این خوشخوانی رانباید دست کم گرفت. دولت آبادی مضمون گرا و تحول گراست و از غنای مضامینی حاجت به مشاطه گری هنری ندارد. سبک وسیاقش پاکیزه و پیراسته است و ریخت و پاش احتمالی ندارد. شخصیت ها وحوادث داستان را ماهرانه می پَروَرد و پیش می بَرد. دولت آبادی با زندگی بیشتر کار دارد تا بازیهایِ سَبکی و ترفندهای روشنفکر پسند.

آنچه که او به خواننده تحویل می دهد داستان است نه علوم اجتماعی ، آری دولت آبادی به سهم خود تکان و تکاملی به داستان نویسی امروزه داده است ودیگر آنکه بعضی از آثار او با آثار بزرگان جهان همتراز است.
خوب بگذارید که در همین چشم اندازِ مختصر به معرفی و ارزش گذاری آثار اوبسنده کنیم و انتهای بحث را به مولانا جلال الدین بلخی بدهیم که درکتاب مجالس سبعه درمقام بندگانی که خود را فدایِ رهایی دیگران کرده اند گفته است: ... این بندگان رحمت عالمند ... و در مثال همچون بارانند که بر هر کسی ببارند ، مبارک و پر برکت باشند.
آیا چنین تمثیلی نمی تواند برازندۀ محمود دولت آبادیِ ما باشد واو را به یادمان بیاورد؟ اگر چنین است ، زهی کمال توفیق .

نویسنده: حسین خسروجردی
فروردین 1393 – سبزوار

محمود دولت آبادی

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

مقایسه رفتار امام محمد باقر با مرد مسیحی و رفتار گروه های خودسر تندرو با یک نویسنده ادبی در سبزوار
 

نظرت را بنویس
comments

علی نودهی

من کتاب فوق را خوانده ام بخصوص نوشته همشهری خوبمان آقای علیرضا فرخزادیان با مطلب هزار خاطره بایک عکس که کوشش دارد شخصیت های واقعی رمان کلیدر را به ما بشناسد

حسین

این دوستان که خودرابه انقلاب واسلام نزدیک میکنند باید بدانند امام فرمودند وضعییت فعلی فردراببینید وقضاوت کنید آنوقت این آقایان کاسه از آش داغ ترشدندول کنیدبابا. بجای اینکاراوانتقادات بی مورد دنبال راه حل درست وحسابی باشید بخاطر همین حرفها وحدیث هاهست که اینقدر عقب موندیم اینودرست بکنید آقای خسروجردی عزیز تشکر ازمطالبی که جمع آوری کرده اید وهمه استفاده میکنند دوستارشما حسین

یه بی طرف

با سلام شا طوری سنگ آقای دولت آبادی رو به سینه میزنی که انگارشناختی از ایشون وعقاید شون نداری. که بعید میدونم نداشته باشی .میشه از نوشته هات و پیگیری هات فهمید چه مسلکی داری،ولی جامعه اسلامی جایگاه پر وبال دادن به نویسندگان کمنیست مسلک و لاییک نداره عزیز دلم چه بدتر که قلم ایشون حول ومحور عقاید ماتریا لیستی خود ایشون هم میگرده ،در ضمن فعالیت های ضد نظام ایشون (از جمله کنفرانس بلین و...)هم مزید بر علت میشه که ایشون جایگاهی که شما براش تصور میکنید رو نداشته باشه ، پس لطف کنید اگه آثار ایشون رو نخوندید بخونید، اگه خوندید با دقت بیشتری بخونید، اگرم خودتون پیرو این دسته ازعقاید هستید که ادامه بدید این حمایت های متعصبانه وکورکورانه خودتون رو در ضمن به این آقای خسروجردی بگین که حمایت می خواست بکنه یا تخریب؟ آخه بعضی ازشخصیت های نام برده ایشون هیچ وجه ادبی ،دینی و اجتماعی ندارن!!! یه تجدید نظر بکنن حتما

سبزپوش

اه حالم رو بهم زدید ول کنید دیگه مثل یچه ای ک لیسکش رو ول نمیکنه شما هم هی خودتونو بچسبونید به دولت ابادی .برو ببین اصلا ادم حسابت میکنه ک این همه چپ میری راس میای محمود محمود میکنی ؟ناقلا نکنه دلت برای محمود احمدی نژاد تنگ شده همش محمود میزنی
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما