رویدادی ویژه که با حضور جلال تهرانی رخ داد

کارگاه تاتر مکتب تهران

با جستجویی کوتاه در فضای مجازی، جلال تهرانی را اینگونه می یابیم

*هنرمندی با سبکی منحصر به فرد

* هنرمندی غریب که غریب بودنش به خاطر درک و دریافت ویژه اش از عالم هنر است.

* او طوری نمی­آفریند که قبلا از سوی دیگران تجربه شده باشد.

 *او طوری خلق می­کند که منحصر به خود اوست،

*یعنی برای اولین بار است که آن اثر را می­بینیم یا می­خوانیم. نگاهش به مسائل، قابل تامل و با چشم­اندازی وسیع است

*زبانش به بازی گرفتن واژگان را گوشزد می کند. شخصیت هایش دردمندند، اما هیچگاه داد و هوار نمی زنند. آن ها هستند که غیرمستقیم از آدم هایی، به نمایندگی از آدم های این دنیا، گفته باشند تا گشایشی باشند بر دردها.

*جلال تهرانی اهل خطر کردن است، هر چند ادعایی ندارد. او مدام تغییر می کند و تحول می یابد. هیچگاه قرار نیست که او را در دو شکل وابسته و نزدیک به هم ملاقات کنیم. او دوست دارد شکل ها و شیوه های اجرایش را مدام تغییر دهد.

آری جلال تهرانی با این ویژگی ها ، پنج شنبه گذشته ، مهمان هنرمندان سبزوار بود او که مبدع مکتب تهران در حوزه ی هنرهای مختلف به ویژه تاتر است به همت انجمن نمایش شهرستان سبزوار و با همراهی کانون تاتر دانشگاه حکیم سبزواری، در مجتمع بیهقی و اسرار حضور یافت و به چگونگی شکل گیری مکتب تهران در دو محور ایجاد ساختار نهادی و سبک و سیاق هنری مکتب تهران پرداخت.

نشست نخست که در مجتمع بیهقی برگذار شد و با حضور جمع بیشتری از هنرمندان همراه بود به وجوه متمایز مکتب تهران و نسبی گرایی در عناصر دراماتیک  و به خصوص عدم مطلق نگری به مقوله ی تحلیل متن پرداخته شد و با دیالوگ دو طرفه تهرانی و هنرمندان تاتر همراه بود

اما نشست دوم که با حضور جمع محدودتر لیکن همراهی هنرمندان دارای تجربه و پیشکسوت همراهی می شد مباحث تخصصی تری مطرح شد که ارزش ویژه ای و وزانت خاصی به نشست می داد؛ در این نشست جلال تهرانی که ابتدا ساده به مبحث ورود پیدا کرده بود پس از گفتگوی حسین کارگری پیشکسوت تاتر در باره دیرینگی هنر نمایش در شهرستان، مباحث چالش برانگیزی مطرح شد که می توان به: قصه و نقش آن در درام،جایگاه نظریه زبان شناسی و جامعه شناسی با تکیه بر نظریه های چامسکی و نقش آنارشیسم و دادائیسم و تلمیح آن به گیسختگی در آثار تهرانی و تجربه های سبکی پیتر بروک به ترتیب توسط هنرمندان پیشکسوت حسین شمس آبادی سید نوراله رضوی،محسن فرمانبر و سیدهادی زرقانی اشاره کرد.و جلال تهرانی با برقراری دیالوگ دو طرفه به تبیین دیدگاه های خود پرداخت. در ادامه دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری و هنرمندان شهرستان در محوطه ی مجتمع به گفتگو وی پرداختند.

آنچه از قرائن پیداست تهرانی از حضور در جمع هنرمندان و طرح مباحث ابراز خوشحالی داشته و نوع نگاه هنرمندان شهرستان را قابل تقدیر دانسته است .

اما دو نکته:

* بی گمان برگزاری این نشست ها که سالیان سال مورد بی توجهی واقع شده می تواند سهم بسزایی در ارتقا هنر تاتر شهرستان داشته باشد.

* باید به رییس انجمن نمایش دست مریزاد گفت که در این غوغا سالاری فعالیت های شبه هنری بویژه جنگ های بی سرو ته برخی نهادهای شهرستان که بی هیچ مجوزی در پارک ها و سالن های مختلف برگذار می شود شرایط ایجاد فعالیت های هدفمند را بی هیچ ادعایی فراهم می کند

در خاتمه به اجمال ، بخشی از آثار جلال تهرانی را مرور می کنیم:    

”نفرتی تی”

"نفرتی تی" به عنوان نخستین نمایش صحنه‌ای تهرانی در مقام کارگردان، در سال 81 در سالن کوچک تئاترشهر به صحنه رفت. کافی است در مورد واژه‌ "نفرتی تی" جستجو کنید تا خیلی زود متوجه شوید نفرتی تی همسر کبیر آخناتون (همسر اصلی)، فرعون مصری، بود. او و همسرش به خاطر یکتاپرستی و تغییر دین در میان فرعون‌ها مشهورند. نفرتی تی همچنین در تاریخ مصر به خاطر زیبایی‌اش شناخته می‌شود؛ اما در واقع داستان نمایش نفرتی تی بر پایه‌ زندگی حسن مقدم و جعفرخان از فرنگ برگشته در اهرام ثلاثه‌ مصر می‌گذرد و از همین‌جاست که نبوغ این نویسنده در انتخاب موقعیت‌ ها و قرار دادن شخصیت‌ ها در موقعیت‌ های جغرافیایی کمتر تجربه ‌شده، آشکار می ‌شود. خیلی‌ها درباره‌ این نمایش گفتند که "نفرتی تی" بیش از هر اثر دیگر تهرانی، وامدار نمایشنامه‌ای بی ‌مانند است. همانطور که خود تهرانی هم اصرار دارد، او بیش از هر چیز، نمایشنامه‌نویس است و بین مخاطبان تئاتر هم به عنوان یک نمایشنامه‌نویس- کارگردان شناخته می‌ شود.

”مخزن”

جلال تهرانی نمایشنامه "مخزن" را اوایل سال 77 نوشت. این نمایشنامه در حوزه متن‌هایی بود که وی آن زمان برای رادیو می‌نوشت و متنی کوتاه و چهل دقیقه‌ای بود. اواخر سال 80 تمرین این نمایش را آغاز کرد و نمایش تابستان 81 اجرا شد، اما به دلیل همزمان شدن اجرایش با نمایش دیگرش «نفرتی تی»، اجرای آن نیمه‌ کاره ماند، زیرا بچه های گروهش مجبور بودند از این تالار با گریم به آن تالار بروند. این فشار باعث می شد کیفیت هر دو اجرا پایین بیاید. بعد از آن دلمان همواره می خواست اجرایش را کامل کند که نشد. از آن زمان در پی فرصتی برای اجرای دوباره «مخزن» بود که سال 90 این فرصت فراهم شد.

تهرانی درباره توجهش به مسایل اجتماعی و مسایلی مانند قتل و خشونت تصریح می کند: در سن بیست و چند سالگی مدتی صفحه حوادث روزنامه‌ها را با علاقه پیگیری می‌کردم، اما به سرعت این عادت را ترک کردم.

این نمایشنامه‌نویس در ادامه می افزاید: هنگام نوشتن از واقعیت‌های پیرامونم ایده نمی‌گیرم، بلکه آن را به ناخودآگاه واگذار می‌کنم و به ساختمان اثر می‌اندیشم.

 

 

 

جلال تهرانی خاطرنشان می کند: نمایشنامه «مخزن» هم مانند بسیاری از کارهایم با یک دیالوگ شروع می‌شود. جمله‌ای انتخاب کردم، تصمیم داشتم یک کار پراضطراب بنویسم. با این حال بدیهی است که مجموعه اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد بر نویسنده تاثیر می‌گذارد.

"مخزن" داستان قتل در حریم خانواده است. دو برادر، خواهر و بردار ناتنی خود را به خونخواهی مادرشان، که دچار خودسوزی شده است، می کشند. پدر به دنبال متوقف کردن این دو برادر است که آن ها مادر ناتنی را هم در ادامه خواهند کشت.

”تک سلولی ها”

نمایش "تک ‌سلولی‌ها"، که در سال 82 اجرا شد، به بیان موقعیت سه جفت آدم می‌پردازد. موقعیت دو زندانی به نام‌های پیری و لاری، یک فیلسوف و یک پسر به نام های سالار و سالم و دو متخصص آزمایشگاه به نام‌های فرمانده و فرخنده. روابط آن ها می‌تواند برگرفته از هر نوع روابط انسانی امروزی باشد.

”هی مرد گنده گریه نکن”

نمایش "هی مرد گنده گریه نکن" حکایت دیگری غیر از نمایش‌های دیگر جلال تهرانی داشت؛ نمایشی که به نوعی تکمیل روند کاری تهرانی به حساب می‌آمد، اما نتوانست نوبت اجراهایش را به‌ خاطر پاره ای مشکلات در تالار اصلی تئاتر شهر، به پایان برساند. "هی مرد گنده گریه نکن" به تمامی در سطح عمودی اتفاق می‌افتاد. تعدادی روح در یک خانه‌ روح زده زندگی می‌کنند و همه‌ ماجرا همین است؛ در واقع همین نیست. کلیت حسی که تماشاگر بعد از تماشای نمایش با خود بیرون می‌برد، همان اصل نمایش‌های تهرانی است.

”به صدای زمین گوش کن”

نمایش "به صدای زمین گوش کن"، که در سال 91 اجرا شد، در مقوله آثار پسامدرن می گنجد، زیرا نمایشی چندصدایی است. در آن ما با انواع صداهای متفاوت، متجانس، متقارن، متضاد و متناقض روبرو می شویم. اصلاً ماهیت دنیا هم برگرفته از همین تفاوت صداهاست. باید بدانیم که در دنیای امروز تبلور و تجلی این صداهای متفاوت است که امکان همزیستی مسالمت آمیز را ممکن می کند. در نمایش "به صدای زمین گوش کن" علاوه بر بازیگران، که به دو شیوه روایی و نمایشی در صحنه ابراز وجود می کنند، حضور نوازندگان و 5 شاعر نیز مزید بر علت می شود تا بتوانیم این صداهای متفاوت را با عینی ترین و ملموس ترین نشانه های ممکن ببینیم و بشنویم. محمدعلی سپانلو، ضیاء موحد، مفتون امینی، محمدرضا اصلانی و علی باباچاهی در جای جای این نمایش به انگیزه حضور در یک برنامه زنده رادیویی شعرخوانی می کنند. شعرهایی با زبان و فضاهای متفاوت که این هم دلالت بر همان چندصدایی شدن دنیای اجراست.

بازیگران، راوی یک قصه واحدند که آن را می شکنند و می گسلند تا اینکه بگویند یک قصه را هم می شود به نحوه دیگری روایت کرد. مردی در مرکز ثقل قصه است که در زیرزمین یک بیمارستان به سر می برد و با گوشی معاینه دارد به صدای زمین گوش می کند. او قصه را برای ملیحه گفته که او هم آن را نوشته و هر شب از رادیو پخش می شود. قصه خوان رادیو مجید آقاکریمی است. او هم سودای رفتن از اینجا را دارد، اما می ماند، زیرا دیگری او را از رفتن بازمی دارد. شاید هم برود، معلوم نیست.

”سیندرلا”

جلال تهرانی پس از 9 سال، یکبار دیگر قرار است نمایشی را در تالار اصلی تئاترشهر اجرا کند. او 9 سال پیش «هی مرد گنده گریه نکن» را کار کرد و این روزها در حال آماده‌سازی نمایشی به نام «سیندرلا» است. جلال تهرانی درباره این نمایش می گوید: «سیندرلا را در سال 85 نوشته‌ام که قصه‌ یک زن معمولی است. براساس شایعه این زن تبدیل به یک سیندرلا می‌شود. مردم شایعه می‌کنند این زن سیندرلاست، چون کفش اش در اتاق یک سرهنگ جا می‌ ماند. این شایعه کم‌ کم این آدم را تبدیل به سیندرلا می ‌کند. صحبت از جامعه ‌ای است که در واقع دارند در فضای مجازی زندگی می‌ کنند، آن‌ ها پاسخ همه‌ چیز را دارند، اما پاسخ‌ ها شایعه است. کسی از کسی سوال نمی‌ کند، به دلیل اینکه پاسخ‌ ها هست. پاسخ هر پرسش شاید در همان شایعه باشد. آدم‌ها براساس شایعات زندگی شان را تنظیم می‌ کنند و نه واقعیت‌ ها. بنابراین هیچ جمله سوالی در متن وجود ندارد! پاسخ هر سوال هست و می‌دانند مجازی است و شایعه، اما واقعیت نیست. متن از این نظر ویژه است.»

در "سیندرلا" چهار نقش داریم، شامل سه مرد و یک زن. گلاب آدینه نقش سرهنگ (مردپوش) را بازی می‌کند. مجید آقاکریمی و بهنوش طباطبایی هم بازی می‌کنند.

"سیندرلا" یک بازخوانی از متون قدیمی و شناخته شده است. در ضمن یک سه‌گانه متصل است که دو متن دیگرش «مکبث 2001» و «دراکولا» است. آن دو متن کارکردشان خیلی سخت‌تر است، اما احساس می‌کنم "سیندرلا" راحت‌تر آماده می‌شود. این ساده‌تر بودن هم به دلیل شرایط آموزش در مکتب تهران است که تابستان امسال قرار است همایش "موقعیت نمایشی" را برای هنرجویان نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی، بازیگری، طراحی و... برگزار کند.

سید حسین سبریزی

نظرت را بنویس
comments

مهراوه

متاسفانه من چون سبزوار نبودم نتونستم از اين كارگاه استفاده كنم،اما سيندرلا رو تهران ديده بودم كار بينظير و متفاوتى بود،بازى خوب گلاب آدينه و خانم طباطبايى محشر بود،نورپردازى و صحنه خيلى خوب و قوى بود از جناب زرقانى ميخام از يك خانم بازيگر هم مثل گلاب آدينه يا پانته ا بهرام دعوت كنند تا براى بازيگراى خانوم هم يك كارگاه خوب برگزار بشه

رونالدو

اشتباه بزرگ انجمن این بود که یه کارگاه واسه جلال تهرانی نذاشت بچه هامون براش تدریس کنن،آخه ما خودمون داریم کسانی رو که معتقدن جلال تهرانی سوادش کجا بود،حرف جدیدی نداشت،دورش دیگه تموم شده... خدایا یه کاری کن پیتربروک هم بیاد سبزوار تا حالیش کنیم اونم سواد نداره

بى ادعا

اسرارنامه عزيز تو رو خدا بسه،بعد از سالها داره يه اتفاق خوب ميافته نظر همه محترمه همه انتقاد و پيشنهاداى سازنده بدن ولى اينجورى ريشه تاتر و نزنن فردا همين هم ميره دوباره جو مثل قبل ميشه،كارگاه و كلاس و سالن و خيلى چيزاى ديگه هر چند هنوزم كمه ولى همين هم سالهاست نداشتيم،حيفه اين جو رو خراب نكنيم بخدا حيفه

علیرضا رضا علی

آقا خجول شما چرا؟شما که مدعی نقد بی واسطه ای چرا انقد سایه انقدر در لفافه اونم واسه کی؟!!آقا خمول از شما بعیده شما که میگی آخره صراحت لهجه ای چرا با چندتا اسم؟حالا ما هیچی شما که سالها شاگرد و بازیگر خودش بودی داداشم!!دعوا نکنین باهم دوست باشین بازم میرین فجر

خمول خان

ماشالا به عموزاده ها * * * برای اسرار نامه : .........

هر چی ایشون میگه

خجول عزیز و در اینجا پخول ، متاسفانه مثه همون متن اول که گذاشتی و آدم یاد حرف زدن آقای ماستیانی میفته باز به سیاهچال تاریک ذهنت رجوع کردی و در قضاوت و پیش داوری سحر خیز شدی .داداش من رییس شدن قبل از قمپز در کردن گوش شنوا میخواد.خیلی در پی جواب دادن نباش.گوش کن.تو که همه چیز رو نمیدانی.از قدیم گفتند همه چیز را همه گان دانند و همه گان هنوز .....در مورد منم تو فکر کن هم خمول هم پنجول منم..اما تو چرا ششلول می بندی.اونم برای کسی که تو ۵ خط کامنت کلی از سازه و بنا و عمران و ...اینا گفته.سعی کن مثه گذشته خودتو حفظ کنی البته در سایه و اینقدر زود از کوره در نری.حیفه اون پوستت نیست آفتاب بخوره.

خجول خان

جناب خمول اینکه بنده را به خویشاوندی بی عتاب مورد خطاب قرار دادید اسباب امتنان است حقیر بجای حاده بینی از زاویه ای منفرجه فقط تمثیل استاد شما را به تماشا نشستم و به علم و عقل اندک خویش به آن پرداختم و الا بنده هم چون شما ایراداتی ساختاری به برگزاری این نشست ها و اهداف آن دارم که به سمع مسئول انجمن و نماینده محترم دانشگاه رسانده ام اما با نفس این حرکت مبتکرانه موافقم و خجالت زده از پس این همه سال حاشیه پردازیهای نشاء خوارانه دستشان را به گرمی می فشارم.

خمول خان

دبیر ادبیات عزیز، از ریز بینی شما مشعوف و از تذکرتان مستفیض شدم اما منظور این حقیر کلمه تفدید بود که به معنای متکبرانه رفتن و فریاد برای فروختن چیزی است. از اشتباهات تایپی موجود در متن از جمله نام ایبسن خدابیامرز که حرف آخر آن تایپ نشده بود (هنریک)از همه مخاطبین اسرارنامه عذرخواهم. اما خجول خان عمو زاده عزیز، از اطلاعات شما هم استفاده کردم و تاکید میکنم که هیچ قصد و غرض و مرضی جز اعتلای هنر شهرم و کسب معرفت و افزودن به دانشم ندارم . اما متاسفانه در این مدت که بین اصحاب تئاتر بودم جز خودشیفتگی مزمن و بدبینی و بد دلی به اطرافیان هیچ ندیدم. انگار همیشه باید به به و چه چه باشد یا سکوت، غیر این دو اگر حرفی و سخنی باشد خبط است و خاطی باید به اشد مجازات برسد که در بین این قوم همان تخریب شخصیت است . دوست خوبم، عموزاده جان من فقط به آگاهی فکر میکنم و نمیتوانم برای یافتنش گاوی باشم که فقط سر تکان میدهد و نشخوار میکند. من می‌گویم و واهمه‌ای از این ندارم که گفته هایم خطا باشد چرا که خطا در ذات بشر است و مهم مسیری است که برای کشف و یافتن طی می شود . این مورد را هم ذکر کنم که در متن شما جوابی برای سوال هایم نیافتم. برای اهالی تئاتر سبزوار دریا دلی و صبوری را آرزو دارم . از انجمن نمایش سبزوار باز هم تشکر کرده و اذعان میکنم که در کارگاه استاد جلال تهرانی به اندوخته هایم اضافه شد و امیدوارم باز هم کارگاههایی از دیگر اساتید در انجمن نمایش شهرم برگزار شود . کسی که تو را دوست دارد از تو انتقاد می‌کند و کسی که با تو دشمنی دارد از تو تعریف و تمجید میکند.

پخول جان

چه جالب!! اگه بخوايم باور كنيم كه خجول خان همون آقاى رييس بوده كه خجالت زده در مورد اين بحث در سايه نظر داده پس بايد باور كنيم كه خمول و پنجول هم يكى هستند،يعنى آدمى كه بر اساس شرايط يا مثل خمول تيكه ميندازه يا مثل پنجول خان وقتى كم مياره پنجول ميندازه...خب حالا گره ها باز شد أولى كه اسمش واسه همه معلومه دومى هم كه همه صفتش رو ميشناسن منم كه نفهميدم فعلا پخول تشريف دارم!!!!

دبير ادبيات

با عرض پوزش عبارت تفديده در نوشته فوق فاقد معناى لغوى ميباشد احتمالا منظور نويسنده محترم لغت تفتيده بوده كه به اشتباه تفديده نوشته شده است.

دبیر هنر

دبیر عزیزِ( جشنواره ،انجمن ، کارگاه ، نشست یا علیرضا ) خیلی در قید معنای لغوی و فرم کلمات نباش اینم یه چیزی بود تو ما یه های " بجنب روی صحنه شله مدن " ....اما اگه بخوایم تو نخش بریم هم پر بدک نگفته ها.تف دیده!! ها ماشاالله.دوباره تلفظش کن. تف... دیده!!.فکرشو بکن ، ینی کسی که خیلی تف شنیده ،دیده ، رد و بدل کرده ، فرستاده ، گرفته ، تو صفه که بگیره ، تموم کرده داره میره که بگیره..راستی از علی اصغر چه خبر ؟؟

خجول خان

هماره در مجال نقد،عقد پيش فرضها يا نقل اندرزها جهت استناد بعنوان مبنا از جانب منتقد دلالت بر نوعى دست اندازى يكجانبه نگرانه در موضوع دارد،با آرزو و اذعان به حسن نظر جناب خمول آنچه سبك،مكتب و مد(هرچند مقايسه آن با سبك و مكتب به دليل مفارقه بنيادى موضوعيت نميابد) را متمايز يا متقارب مينمايد چيزى فراتر از تمثيل اقيانوسى حضرت استاد خواهد بود زيرا به لحاظ ماهوى اصالت و عبارت "جريان" و اطلاق يا تشبيه آن به سبك و مكتب (كه هر دو ميتوانند مولود يا مولد جريان باشند نه خود آن )با "مد " كه همانند جريان ،سيال و رونده است نشان از لاغرى سازه ادبى ايشان در برپايى بناى تمثيل يا تعبير ادبى ست،ديدن يا خواندن آثار افراد هر چند بيواسطه ترين راه تقريب به انديشه آنان است اما در محمل حضور و شنود مستقيم با فرد أعم از مدرس يا معلم همان فاصله حداقلى هم ديگر برداشته است و ميماند "درنگ "كه همانا بهترين ابزار شاگرديست،حقير هم چون شما اين بار بى درنگ بر اين حركت شايسته و دانسته انجمن نمايش صحه و ارج مينهم ، با آرزوى روزهايى با هوائى بهتر براى هنر نمايش

پنجول خان

آقای رییس از شما بعیده خجول باشید. چی تند و تیز ، معلومه در سایه خیلی هم از دنیای مجازی دور نیستید و این باعث خوشحالیه .سریت هوم بالا بگیر مندس از اوو بالا کل آاغ میایه !! با خبر داآغ میایه !!

خمول خان

سلام خیلی خوشحالم از این اتفاق میمون. قطعا برگزاری این چنین کارگاههای آموزشی حرکتی رو به جلو برای هنر این دیار تفدیده است. جدای از تمام نکات مثبت آموزشی که برای هنرمندان عرصه تئاتر شهر دارد، آنها را با یک حس هیجان و بیقراری برای صحنه مواجه میکند و آن جنبنده مقیم مغزشان را به جنبش وا میدارد که «بجنب روی صحنه شله مدن» (لطفا با گویش مشهدی بخوانید) البته استاد از واژه« کخ »استفاده کردند که در اینجا نگارنده جایگاه« کخ »را به مراتب والا تر دیده و از همین تریبون از تمام کسانی که به هر نحو با این موجود دوست داشتنی سر و کار دارند عذر خواهی می کند بالاخص جماعت کله پز و کله خور محترم.( این پاراگراف را جدی نگیرید) اما در باب مکتب تهران، در دوران دانشگاه یکی از اساتید خوب و اهل فن که هیچ وقت فراموشش نمیکنم مثالی در افتراق واژه‌های مکتب ، سبک و مد برایمان آورد که بعد از گذشت پنج سال و اندی ( البته نه اون اندی) برعکس مطالب پر محتوا و دهن پر کن و جزوه سیاه کن ، هنوز در ذهن حقیر مانده. آن بزرگوار مکتب و سبک و مد را همچون جریان های موجود در اقیانوس برایمان تعریف کرد، که مکتب در واقع همان جریان های عمیق اقیانوسی است که در پایین ترین قسمتهای اقیانوس وجود دارد و مسبب بسیاری از تغییرات و حرکت ها در اکوسیستم است. سبک همان جریان های سطحی اقیانوسی است و مد در واقع موج های کوچکی است که بر اثر یک نسیم ، لحظه ای کوتاه بر سطح اقیانوس شکل میگیرد و لحظه ای ناپدید می شود . حالا دوستان عالم لطفا با توجه به این تعریف و درست و غلط بودنش و تاکید استاد جلال تهرانی به این مهم که مکتب تهران تنها نام موسسه ایشان است ولا غیر من را از این سردرگمی که نگارنده خبر ذهن نحیف بنده را دچار آن کرده برهاند. از حاشیه دور می‌شوم و به متن می‌پردازم .البته سعی می‌کنم ، چون همیشه ته دیگ از پلو تو دیگ بیشتر مزه میده. و در اکثر مواقع حاشیه است که فهم متن را برای مخاطب آسان میکند. حاشیه ای که از جراحی واژه های مقیم در متن شروع میشود . واژه هایی که ساختار کلی متن را تشکیل میدهند و بدون آنها و نیت حضورشان در متن، به فهم درستی از آن نمیتوان دست یافت.حالا اگر متن را استاد جلال تهرانی در نظر بگیریم و واژه های این متن را آثار ایشان ، میبینیم مخاطب کارگاه از ایده تا اجرا چقدر به متن آشنایی داشته و در نتیجه این آشنایی به فهم درستی از مطالب ارائه شده از جانب استاد رسیده است ( استاد در سالن : چند نفر کارای منو دیدن؟ - تئاتریای سبزوار: .... ) اصلا بیایید متن را عوض کنیم . متن بشود خود تئاتر و واژه‌ها همان نمایشنامه‌هایی که در دنیا از آنها به عنوان رفرنس استفاده میشود.( استاد در سالن : چند نفر نمایشنامه دشمن مردم اثر هنری ایبسن رو خوندن؟ - تئاتریای سبزوار: ...) زیاده گویی کردم . ببخشید . این اتفاقها نشانه‌ای از حرکت است. نفس کار عالی، من کوچکترین استفاده کردم و منتظر اتفاق های بهتر هستم . نقد به مثابه حاشیه نیست .

هم شاگردی

با تشکر از مطلب شما یادمه وقتی راجب مکتب باهاشون صحبت شد و خودشون همین رو فرمایش کردن که فقط یه اسم واسه موسسه است دوباره مهندس با زیرکی چالش برانگیز به مکتبخانه خاص تهرانی برگردوندش استاد تهرانی خنده معناداری کرد و تلویحا گفت حالا شما بزارین همون اسم موسسه باشه بهتره.توی صحبتهاشم بار ها گفت در مکتب تهران اساس تفکر بر اینه که ...با تشکر

باشتنی

بسیار عالی....با تشکر از مدیریت فرهنگی دانشگاه حکیم و مدیریت انجمن نمایش به خاطر فراهم کردن چنین نشست تخصصی ،علمی و بدور از جنجال و حاشیه.

يادمه آخرين بارى كه بچه هاى نمايش تو ارشاد دور هم جمع شدن با فحاشى و دعوا همراه بود !!! حالا چى شده كه تو اين انجمن كسى دنبال حاشيه نيست يا بخاطر مقبوليت رئيس جديدشه يا بخاطر خستگى بچه ها از دعواهاى على اصغرى و على...

استاجى

حضور جلال تهرانى براى سبزوار افتخار بزرگيه ولى از اون بهتر حضور آقاى لعليان در كار استاد تهرانى بود كه بدون ترديد براى بازيگرى سبزوار در سالهاى اخير بزرگترين افتخاره ،فرزند بى ادعاى تئاتر سبزوار على يارت

باشتنی

آفرین مصطفی لعلیان.احسنت.. من که در جلسه کلی مفتخر شدم وقتی که اسم مصطفی رو از زبان استاد تهرانی شنیدم..موفق باشی و همیشه سربلند.

با اجازه

سلام و خسته نباشید به بچه های انجمن دست همه شون درد نکنه این کار خیلی ارزش داشت مخصوصن که خیلی آبرومندانه برگزار شد ولی حیف که نشست تخصصی واسه همه نبود چون شنیدم اون جلسه خیلی جالب و فنی بوده در هر حال کاش بازهم بتونیم استاد تهرانی رو دعوت کنیم و ازشون بیشتر استفاده کنیم

امینی

امیدوارم این حرکت بی سابقه ادامه دار باشد تا بچه ها بجای دعوا وعقده گشایی یا تقلید کورکورانه از کسانی که به شکلی کاملا عوامفریبانه الگو هایی غلط در سالهای گذشته بوده اند کمی سوادشان را بالا ببرند دست مریزاد آقای مهندس
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما