زورگیری خطری در کمین تمام شهرنشینان

(بهترین روش های مقابله با زورگیری از دیدگاه یک تحلیل گر سبزواری)


مخاطبان گرامی اسرارنامه ی سبزوار چنانکه حتماً می دانید زندگی در شهرها به ویژه شهرهای شلوغ و بزرگ همیشه با یک سری مخاطرات همراه بوده است. شهرها به خاطر اینکه کانون های اصلی بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی محسوب می شوند همیشه در آنها خطرات بالقوه ای و باالفعلی نظیر سرقت ، قتل ، تجاوز ، زورگیری ، آدم ربایی و ... وجود دارد. که شاید برای هریک از شهرنشینان پیش بیاید.
این مسئله ایست که اگرچه دوست داشتنی نیست اما واقعیت دارد.
پس بهتر است به جای ترسیدن و فرار از تفکر نسبت به این موضوعات به این بیاندیشیم که اگر چنین اتفاقی خدای ناکرده برای ما پیش آمد بهترین شیوه ی برخورد چیست ؟
این کار را یکی از شهروندان و وبلاگ نویسان محترم سبزواری انجام داده است.
آقای یوسف بهمن آبادی که یکی از فرزندان خطه ی پرافتخارسربداران است و علاقه ی خود را به سرزمین و روستای آبا و اجدادیش بهمن آباد در قالب تشکیل وبلاگی وزین و پرمحتوا با همین نام نشان داده است ، اخیراً به تجربه ی یک مورد زورگیری که برای خود ایشان پیش آمده ، و در پایان عبرت های خوبی را به همراه آورده است اشاره نموده که به خاطر ویژگی های خوبی که از لحاظ توضیح دقیق صحنه ها ، تحلیل و نتیجه گیری قوی ، صمیمیت موجود در متن و نثر روان این نوشته  و مناسبتش با مطالب بخش سبک زندگی همین وبسایت هیئت تحریریه ی مجله ی اسرارنامه ی سبزوار تصمیم به انتشار آن گرفت.
تشریح ماجرای تجربه خطرناک "زورگیری با چاقو" در شب گذشته (۲۸ آذر ۹۰) توسط نويسنده سايت بهمن آباد، حاوی نکاتی بسیار مهم است که انتظار می رود هموطنان ساکن در شهرهای بزرگ، بدان توجه کنند.
ساعت ۱۸:۱۵ شب گذشته، هنگام رجوع به منزل در  کوچه منتهی به آن درخیابان امام علی (ع)، با ۲ نفر مواجه شدم که یکی از آنها با قلاب کردن دست خود دور گلویم و سپس، قرار دادن چاقو نزدیک سرم، از من خواستند هر چه پول دارم در اختیار آنها قرار دهم. از آنجا که افراد چسبیده به من بوده  و در عین حال، کیف و نان در دستانم بود، عملا امکان مقابله با آنها با حرکات رزمی نداشتم، در نتیجه، بدون مقاومت، زیپ کیفم را باز کرده و یکی از آنها، مقدار پول موجود در کیفم را که زیاد نبود (حدود ۱۰ هزار تومان)  و  همچنین، موبایلم را نیز به رغم ممانعت از تحویل، از کیفم برداشتند. البته در همان حالت، روی چهره آنها متمرکز شده و هنگام رفتن آنها، شماره پلاک موتور  را برداشتم که به محض رسیدن به خانه، با ۱۱۰ تماس گرفتم.
بعد از حدود نیم ساعت پلیس از راه رسید و ماجرا را به آنها گفتم. آنها  پس از اتمام نگارش وقایع اتفاق افتاده، برگه گزارش را تحویلم داده و گفتند به کلانتری ۱۲۸ دماوند مراجعه کنم.

به خانه که آمدم خانمم گفت: آنها زنگ زده و به  وی گفته اند بگو کجا گوشی را تحویل دهیم. او نیز گفته بود همان جایی که  گوشی را دزدیده اید.
بلافاصله با شماره خودم که دست آنها بود، تماس گرفته و در مقابل، فرد جوان تر پشت گوشی گفت: شماره پلاکو برداشتی، خدایی شاکی نشدی؟ ابتدا گفتم نه، بعد گفتم: زنگ زدم اما می توانم زنگ بزنم و اعلام انصراف کنم. شماره پلاک رو که دادم، گفت: این شماره نیست، سپس تاکید کرد: تا ۴۵ دقیقه دیگر به جایی که می گوییم برو و گوشی را بردار.
حدود یک ساعت گذشت اما آنها تماس نگرفتند. در نهایت خودم  با  تلفن خانه، زنگ زدم اما گوشی را بر نمی داشتند. پس از چندمین بار تماس، فردی گوشی را برداشت و  من گفتم: گوشیم دست شماست و می خواهم بیایم آن را بگیرم. گفت: دوستم گوشی رو داده دست من، جریان گوشی چیه؟ گفتم کجایید بیایم بگیرم و در آنجا، موضوع را خواهم گفت. وی ادامه داد: پمپ بنزین دماوند. هر دو پمپ بنزین موجود در خیابان دماوند را رفتم و به کارکنان هر ۲ پمپ بنزین گفتم: آیا یک گوشی دست شما نداده اند؟ گفتند نه. همزمان با این کار، به گوشیم زنگ زدم اما گوشی روشن نبود.  از دیشب نیز  هر چه تماس می گیرم گوشی خاموش است.
امروز تصمیم گرفتم قضیه را پیگیری کنم. چرا که بدون شک، همین افراد یقه انسان های دیگر را می گیرند و ممکن است در این حین، به کارهای خطرناکی دست بزنند. از این رو، ما مسئولیم موضوع را پیگیری و  از تداوم چنین جرایمی جلوگیری کنیم.
خلاصه امروز بعد از ظهر (سه شنبه) رفتم کلانتری ۱۲۸، پرونده ای تشکیل دادم. شرح واقعه را که گفتم، مامور گفت: کار خطرناکی انجام داده ای که رفته ای سر قرار. این سومین باری بود که به من گفتند کارم خطرناک بوده و اتفاقا یکی از همکارانم گفت: چقدر شجاع بوده ای که شب رفته ای آنجا! به هرحال، اعتماد به فرد مذکور با توجه به نوع کلامی که داشت و این که احساس کردم  آنها از برداشتن شماره پلاک موتور، واقعا ترسیده اند، مرا مجاب به رفتن سر قرار کرد.
 به هر تقدیر، به مامور تجسس کلانتری گفتم می خواهم قضیه را پیگیری کنم، البته ابتدا گفت کار سختیه و من  به او گفتم پول موبایل برایم مهم نیست و مهم اینه که جلوی این کار گرفته بشه. سپس گفت: زورگیری از نظر پلیس، کار حساسیه و خواستی معرفیت می کنم آگاهی برای چهره شناسی. در ادامه گفت: پنج شنبه بیا نامه معرفی به آگاهی رو بهت بدهیم.
من هم انشاءالله تصمیم دارم این کار را ادامه دهم.

توصیه ها و هشدارهای این تجربه
۱- هیچ گاه پول زیاد حمل نکنیم و چنانچه تراول چک داریم در نقاط غیر قابل شناسایی لباسمان جاسازی کنیم. همچنین، از حمل وسایل باارزش نظیر لپ تاپ به تنهایی بویژه در شب، خودداری کنیم.
۲- با توجه به تجربه همکارانم و دیگران، در صورت مواجه شدن با زورگیران خطرناک، به هیج وجه مقاومت نکنیم چرا که در صورت آسیب زدن با چاقو یا هر سلاح سرد دیگر، خسارات جسمی آن بسیار بیشتر از مقدار پول یا وسایلی است که با خود داریم. البته برخی افراد ممکن است بگویند درگیر نشدن در برابر باج گیران، نوعی بی عرضگی است. به هر حال، تا انسان در موقعیت های غافلگیرانه قرار نگیرد درک این واقعیت برایش غیر ممکن است. همانگونه که قوی ترین مرد جهان (مرحوم روح اله داداشی) به دست ۲چاقو به دستِ کم سن و سال - که در حالت عادی می توانست روی دستانش قرارشان دهد- کشته شد.
 ۳- در صورت مواجهه با زورگیری و تلفن زدن آنها به خانه یا خویشاندان، همچون اشتباه بنده، قرار نگذاشته و گول حرف های آنها را نخورید (متاسفانه همین قضیه برای یکی از دوستان همکارم اتفاق افتاده است طوری که فرد را بیهوش و به جایی نامعلوم منتقل می کنند و سپس به خانواده وی زنگ  زده و می گویند فرزندت فلان بیمارستان بستریست و نیاز به عمل فوری دارد و باید پول واریز کنی، سپس به کارت بانکی دزدی ای که گفته بودند پول واریز می کنند)
۴- شب ها در مکان های خلوت به صورت تنهایی یا با همسران خود قدم نزنیم. اتفاقات وحشتناک در این زمینه نیز توسط افراد تجربه شده اسست.
۵- پس از هر اتفاق، پلیس را در جریان بگذاریم و از دست زدن به اقدامات خودسرانه اجتناب کنیم.
به هرحال، بنده حقیر که هیچ گاه فکر نمی کردم چنین اتفاقاتی بیفتد، در این شهر درندشت تهران تجربه کردم و به نا امن بودن این شهر پی بردم. متاسفانه این اتفاقات هر روز بیشتر می شود و این مسائل، انسان را نسبت به آینده دچار تردید کرده و همواره احساس ناامنی خواهد کرد.
چنین افرادی، به دنبال درآمد کلان بدون زحمت هستند و برخلاف افرادی که فعالیت های طاقت فرسا نظیر امر بسیار شریف کارگری و بنایی می کنند تا لقمه ای حلال در زندگی داشته باشند، روزها را به ولگردی و تن پروری پرداخته و یک ساعت از شبانه روزشان را به کار!!! نون و آب دار می پردازند. اینها نه به دنبال کارند و نه پشت سد افراد جویای کار می مانند. اینها بدون شک، بخش زیادی از عمر خود را در زندان ها می گذرانند و مسبب آزار و اذیت خانواده های خود نیز هستند.
انشاءالله که چنین اتفاقات خطرناکی برای هیچ یک از هموطنان گرامی رخ ندهد.

(منبع : وبلاگ روستای بهمن آباد)

 www.bahmanabad.blogfa.com

مجله ی اینترنتی اسرارنامه بدین وسیله ازشما مخاطبان گرامی دعوت می کند با نوشتن و ارسال تجربیات شخصی خود در مسائل گوناگون زندگی به جمع نویسندگان این وبسایت پرمخاطب محلی در بیایید.
کد : 5715

 

نظرت را بنویس
comments

یحیی حشمتی

فقط اعدام

یحیی حشمتی

سلام خسته نباشید بخشید /یک سوال اگر یک گوشی زورگیری میکند چقدر کار دارد پیدا بشه.مدل گوشی G610 مدل لمسی رنگ سفید

علی رضا

انشاالله یک زورگیر پیدا بشه که زورش به دکتر میرعلی خودمون برسه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تماشاچی

با سلام : از مسئولین محترم شهرستان درخواست می کنیم هر چه سریعتر معزل جمعه بازار را از محدوده مسیر پر خطر سبزوار به سلطان آباد که عبور ترانزیت ها نیز بر خطرات این مسیر افزوده است پایان داده و آن را به نقطه مناسب دیگری منتقل سازند . به نظر می رسد فرودگاه سابق در انتهای شهرک صنعتی گزینه ای مناسب باشد زیرا هم از کنار جاده های اصلی دور بوده و هم چشم انداز آن در معرض دید مسافران در حال عبور نمی باشد با سپاس از شهرداری و یا هر ارگان دیگری که این موضوع به آنها مربوط می شود.

شاهد فراری

نصب چراغ راهنمایی در چهار راههایی که فاقد پلیس می باشد بدون دوربین ثبت تخلف نه تنها یک عامل بازدارنده نیست بلکه خطر ساز نیز می باشد. برای نمونه در چهار راه سونالوکس اتومبیل پرایدی با خیال آسوده و با سبز شدن چراغ راهنمایی در حال عبور از مسیر پارک بعثت به سمت شهر بازی بود که یک موتور سوار متخلف با سرعت زیاد با ابشان برخورد و خسارت زیادی را به این اتومبیل وارد نمود . در عین حال موتور سوار متخلف هم مدعی شد که در هنگام سبز بودن چراغ راهنمایی تردد نموده است. متاسفانه رانندگانی هم که شاهد ماجرا بودند حتی با خواهش راننده پراید منتظر افسر راهنمایی نمانده و صحنه تصادف را ترک کردند. در چنین مواقعی دوربین ها می توانند بهترین شاهد برای پلیس باشند تا با بازخوانی صحنه تصادف متخلف واقعی را شناسایی کنند

رضا ختو

23بهمن ساعت22/20در جوادیه تهران ازمن زورگیری شد وموبایل وکیف پولم را از من بزور گرفتنددقیقا به همان صورت که دوستمان اشاره فرمودند منتها 4 نفر بودند پلیس فقط با افزودن گشتیهای زیاد ورسیدگی شدید وشناسایی زورگیران وبازرسی از متور سواران این هم ازار دیگر بعی موتور سواران
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما