نهضت سربداران سبزوار برگی زرین در تاریخ ایران

یکی از برگ های زرین تاریخ کشوراسلامیمان ایران ، شکل گیری نهضت شیعی سربداران و تشکیل اولین حکومت مردمی شیعه توسط انقلابیون این نهضت در شهر سبزوار مهد تشیع خراسان است.
حکومت شیعه سربداران هرچند در دوران حدوداً پنجاه ساله خود به شکل یک حکومت محلی تنها در بخش هایی از ایران بزرگ آن زمان استقرار پیدا کرد ، اما تأثیرگزاری فراوان آن بر سایر جنبش های مردمی و صدور رسمی فکر و اندیشه مهدویت برای نخستین بار از دل این قیام ، به آن جلوه یک رویداد تاریخی مهمی را می بخشد که افتخارش نه فقط برای دارالمومنین سبزوار بلکه برای همه مردم ایران است.
در اثرگزاری و فراگیری اندیشه و آرمان های قیام سربداران سبزوار همین بس که بدانیم این جنبش در قرن هشتم هجری از حدود خراسان و کومش (قومس) و گرگان تجاوز کرد و در سمرقند وکرمان و دیگر شهرها قیام هایی در دوره تیمور گورکانی به وقوع پیوست که به اسم سربداران خوانده شده است.(1)
این درحالی است که تا قبل از حکومت مردمی سربداران ، ایران همواره دربند حکومت های عمدتاً فاسد وجبار پادشاهی بود که حکومت توأم با ظلم وتعدی بر توده ضعیف و رنج کشیده ملت ایران را حق طبیعی خود می دانستند و حکومت را به صورت موروثی بین خود دست به دست می کردند.
جالب اینجاست که اغلب این حکومت های غیرشیعه ، نسبت به اکثریت شیعه مذهب مردم ایران ، تحقیر و فشار سیاسی و مذهبی فراوانی وارد می آوردند. در چنان فضایی سبزوار که از ابتدای ورود اسلام به ایران جزء معدود شهرهایی بوده است ، که به عنوان مرکز تشیع در ایران محسوب می شده همواره از این ظلم و زورگویی در رنج بوده است.
  درست برعکس روش حاکمان سلسله های استبدادی کشور تا پیش از ظهور نهضت سربداران که به دلیل همراه نداشتن حمایت های مردمی نتوانستند در مقابل هجوم مغولان ایستادگی کرده و ایران را تسلیم تاخت و تاز وحشیانه سپاهیان چنگیز ساختند ، مردم گرايي و دین مداری حاکمان سربداران به گونه ای بود که از سويي موروثي برتخت نمي نشستند و از ديگر سوي، نه تنها از ميان اشراف انتخاب نمي شدند بلكه از هر قشر و صنفي مي توانستند در صورت ابراز لياقت بر تخت حكومت برنشينند و يا به مقامات بالادست يابند.
وجود پيشوايان و سپهسالاراني متعدد چون آي تيمور محمد كه غلامي بيش نبود، كلواسفنديار كه پيشه وري ساده بود، كلو ابوبكر نداف كه رئيس صنف ندافان سمرقند بود، يحيي كرابي كه نوكر يكي از بزرگان سربداري به شمار مي آمد، پهلوان حيدر كه قصاب بود و.... در ميان بزرگان سربداري بر درستي اين مدعا گواه است.(2)
در رابطه با تاریخ شیعه شدن سبزوار دربرخی منابع معتبر چنین آمده است :
پس از آنکه سبزوار در زمان حکومت عثمان(سال 30 قمری) به قلمرو سرزمین های اسلامی افزوده شد ، عبدالله عامر کریز ، فرمانده سپاه اسلام ، اسودبن کلثوم عدوی را حاکم این شهر کرد . مردم این دیار ، پس از گرویدن به دین مبین اسلام ، با آموزه های این مکتب حیاتبخش آشنا شدند .حضور صحابه پیامبر (ص) ، تابعین ، برخی امامزادگان و فرزندان ائمه ، همچون زید فرزند امام سجاد و قیام و شهادت وی در خراسان در سال 125 وورود هشتمین اخترتابناک امامت وولایت امام رضا به خراسان ، تأثیربسزایی درآشنایی مردم با مکتب اسلام و مذهب تشیع داشت.از همان قرون نخستین اسلامی ، این شهر به عنوان یکی از چهار شهر اولیه شیعه نشین ایران وپایگاه شیعیان شرق کشور به حساب می آمد و مردم آن ، از مدافعان مکتب اهل بیت بوده اند.(3)
همچنین دیگر منابع وصف مرکزیت سبزوار در فرهنگ تشیع ایران را چنین آورده اند : با توجه به اینکه تا آغاز سده ی نهم هجری بیشتر مردم ایران به جز چهار شهر سبزوار ، کاشان ، قم، آمل همگی سنی مذهب بودند. نقش مبارزات فرهنگی شیعیان ایرانی و از جمله شیعیان ولایت بیهق به عنوان کانون تشیع در اشاعه ی فرهنگ تشیع بسیار کارساز بوده است. اقامت خاندان قنبر غلام حضرت علی ( ع)، قیام و اقامت یحیی بن زید در بیهق ، سفر جواد الائمه (ع) به توس به قصد زیابت حرم پدر بزرگوارشان و اقامت کوتاه ایشان در ششتمد سبزوار حضور افرادی چون فضل بن شاذان، تکوین و تحکیم پایه های تشیع در بیهق سده های تخستین را فراهم ساختند .(4)
شکل گیری کانون تشیع در سبزوار به عنوان یکی از کهن شهرهای خراسان درحالی بود که اندکی آن سوتر از مرزهای فرهنگی و تمدنی دارالمومنین سبزوار با نام قدیمی بیهق ، شهرتاریخی نیشابور متأسفانه اغلب در  تصرف حکومت های جبار وپادشاهی زمان از جمله طاهریان ، صفاریان ، سلجوقیان  و ... بود. و همین نزدیکی سبزوار به نیشابور که یکی از مراکز قدرت سلسله های دیکتاتوری شاهنشاهی بود ، عامل  دیگری می شد برای اینکه فشارهای سیاسی و مذهبی بر این شهر مرکز تجمع شیعیان افزایش یابد.
لیکن مردم و علمای شیعه بیهق اغلب با همان ثبات قدم و روحیه حق جویانه ای که همواره درذات خود داشته اند ، با وجود این محاصره شدید سیاسی به حیات فرهنگی و تمدنی خود ادامه داده اند. وصف شیعه پروری سبزوار قبلاً در بسیاری از منابع و کتب معتبر تاریخی به فراوانی آمده است . وحتی به آثار فاخر ادبیات فارسی نیز راه پیدا کرده است. به طوری که مولانا جلاالدین محمدبلخی شاعرشهیر ایرانی در مثنوی معنوی خود سبزوار را چنین وصف می کند :
سبزوار است این جهان خار و زار
آن که بوبکر است در آن خار و زار
و این شعر مولوی اشاره به این موضوع دارد که در بیشتر دوره های تاریخی شهر شیعه نشین سبزوار اسامی نام های ابوبکر و هیچ یک از بزرگان اهل سنت بر مردم این شهرنهاده نمی شده است.
با این وصف شیعه پروری قطعاً سبزوار بهترین زمین بارور برای نشو و نمای نهضتی اثرگزار و مردمی در جهان تشیع بوده است . شهری که به واسطه همین پتانسیل فرهنگی خود توانست با گردآوری نخبگان و حقیقت جویان ستم دیده از  سرتاسر ایران بزرگ آن روزگار ، جبهه قدرتمندی در مقابل هجوم همه  جانبه مغول فراهم آورد. چنانکه می بینیم شیخ خلیفه مازندرانی به عنوان اولین رهبر معنوی قیام سربداران از منطقه طبرستان با فرسنگ ها فاصله راه دارالمومنین سبزوار را در پیش گرفت ، تا دراین شهر مستعد شیعه با حرکتی عظیم همراه شود و حماسه غرورآفرینی در کتاب تاریخ ایران بیافریند.
از این رو نهضت شیعی سربداران سبزوار علاوه بر آنکه برگ زرینی درتاریخ جهان تشیع است ، به عنوان یک هویت ارزشمند محلی برای خراسان و به ویژه شهرستان های حوزه سربداران به خصوص سبزوار و داورزن محسوب می شود.
مجله اینترنتی اسرارنامه تصمیم دارد در آینده این نهضت ارزشمند شیعی را که توانست اولین حکومت مردمی شیعه را در کشور بینانگذاری کند ، با دقت بیشتری معرفی نماید.
با اسرارنامه همراه باشید...
نویسنده : ضمیر سبز کویر
منابع پژوهشی :
1- تاریخ حبیب السیر خواندمیر جلد سوم صفحه 406
2- اندیشه و آرمان در نهضت سربداران / روزنامه جام جم، شماره 3179 به تاريخ 27/4/90، صفحه 11 (انديشه)
3- سلمان زمان ، کاوشی در زندگی ، آثار و کرامات و خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری / نویسندگان : دکتر حسین بهروان ، حسین جوان مهر ، عباسعلی مشکانی / انتشارات جوانمهر / 1388
4- تاریخ و تمدن اسلامی / پایان نامه کارشناسی ارشد / مینو صدرزاده / 1384
با تشکر از
* وبلاگ علوم اجتماعی شهرستان ششتمد http://olomeajtemai.blogfa.com/post-659.aspx
* وبسایت آفتاب http://www.aftabir.com/articles
* خبرگزاری فارس http://www.farsnews.com/newstext

کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید
حکومت سربداران ، اولین طلایه دار اندیشه مهدویت درایران
نظرت را بنویس
comments

ایرانی

همه ایرانیان به سربداران افتخار میکنند نمی دانم این بحث های بی ربط که از جانب بعضی نظردهندگان راه افتاده چیست؟ و گفتن این حرف ها چه سودی دارد؟ یک واقعیت است و ان هم اینکه سربداران در سبزوار اتفاق افتاده و پایتختش سربدارن بوده به احترام خون مردم سبزوار که ریخته شد تا جلوی ادامه تجاوز مغول ها به ایران گرفته بشه بهتره افراد مختلف از هر شهری هستند به خصوص نیشابوری ها که همسایه سبزوار هستند و حتما خودشون هم از فوایدسربداران استفاده کردن و ز یرپرچم سربداران قرار گرفتن اینقدر لج بازی نکنن و نظرات متفرقه ارسال نکنند

پونه

آفرین پاسخ های اسرارنامه خیلی دقیق و شایسته بود.خیلی هم طولانی بود. اسرارنامه به نظرم پاسخ هاتونو در نظرات جداگانه ارائه بدید. این طوری پایین نظرات فردی قبلی وقتی پاسخ می دید ، سخته تا پیدا کنیم از کججا پاسخ اسرارنامه شروع شده.

آرمان

مقاله خوبی بود . خیلی ممنون. عده ای دوست ندارند در مورد فرهنگ و تاریخ غنی سبزوار مطلب بنویسید . اما شما اعتنا نکنید. همینطور مطالب مستند که منتشر شود پاسخ خوبی است به آنان که پیشرفت و اعتلای فرهنگی سبزوار را بر نمی تابند و طبق منافع خود نمی بینند. برهمه مردم مومن سبزوار ، خراسان و ایران لازم است که شهر سبزوار مهد تشیع ایران و اولین پایتخت حکومت شیعه را پاس بدارند. و بشناسند و بشناسانند.

توسل (را تا خدا هست نیازی به تمنای غیر نیست)

عدم ارایه پاسخ به مطالبی که از سوی اسرارنامه سبزوار ارایه شده است، دلیل بر پذیرش روش و منش اسرارنامه در زمینه مطلب‌سازی در مورد سربداران نیست. به هر حال شاید چیزی ارشمندتر و هویت‌سازتر از سربداران برای ایشان و همفکرانشان وجود ندارد که اشاره به واقعیات تاریخی، اینگونه برایشان، حساسیت ایجاد می‌نماید. فهم علمی، الزاماتی دارد که مهم‌ترین آنها کنار گذاشتن تابوها و تعصب‌های قشری است. تاریخ از آن دست‌ علم‌هایی است که ریشه در گذشته دارد و باید با اتکا به نزدیکترین منابع و مستندات نزدیک به دوران رویداد تاریخی، تاریخ آن را نوشت. حالا اگر اسرارنامه سبزوار و هر کس دیگر در سبزوار و هر جای دیگر، می‌خواهد در تاریخ سربداران، نوآوری کند و چیز جدیدی بیافریند، مشکلی وجود ندارد. البته باید با قاطعیت گفت که نتیجه‌اش \"تاریخ\" نیست، \"داستان\" است و اگر سر تا پای اسرارنامه را با دقت و نگاه علمی بررسی کنید، پُر از داستان است. بدون هیچ تردیدی، دستکاری در رویدادهای تاریخی، حذف واقعیت‌های ناخوشایند و افزودن موارد دلخواه، و نشان دادن تفکرات شخصی به عنوان تاریخ، به هیچ وجه با وجدان و اخلاق کار علمی و حقیقت‌جویی سازگاری ندارد بلکه کاری نکوهیده و ناجوانمردانه است. واقعیات، آن هستند که روی داده‌اند نه آن که، ما می‌پسندیم. اسرارنامه، هیچ توجهی به اقناع مخاطب خود ندارد و چنین نشان داده که با موج‌سواری بر نظرات مخاطبان خود سعی می‌کند که روند کلی محتوا را به گونه‌ای هدایت نماید که برآیند آن به تخریب یک نقطه خاص بیانجامد تا وقتی هدف اسرانامه این است، ما از اسرارنامه و هر کس دیگری که اینگونه فکر می‌کند نباید انتظار داشته باشیم که کار علمی و مبتنی بر اخلاق حقیقت‌جویی انجام دهد. بهترین روش برای دست یافتن به واقعیت سربداران (و پی بردن به تمامی ابعاد سیاه ، سفید و خاکستری آن)، مراجعه و مطالعه به منابع و کتاب‌های طراز اول تاریخی است که به وقایع قرن هشتم هجری می‌پردازند. بنابراین، من ادامه بحث با اسرارنامه سبزوار را بخردانه (=عقلانی) نمی‌بینم و از نویسندگان اسرارنامه به خاطر وقت قابل توجه و فراوانی که برای پاسخ دادن به نظرات من اختصاص دادند سپاسگزارم. بدرود.

بهروز

حسرت نه حصرت من معنی حصرتو بلد نیستم شما که بافرهنگ و باسوادید بگید توسل جان محمد خان با فرهنگ تو بگو

امیر

این توسل خودشو خراب کرده. قشنگ معلومه چه هدفی داره.؟ کدوم آدم ساده ای ممکنه گول بخوره و فکر کنه این نظردهنده با اسم (توسل) دلش برای تاریخ ایران سوخته و دغدغه اش تاریخ پژوهیه ؟ از لابه لای حرف هاش عقده خودبزرگبینی و به قول خودتون توهم تاریخی می باره. فقط دوست داره ثابت کنه نیشابور قبلاً خیلی بزرگ بوده و با عظمت بوده و برای اینکار می خواد از آبروی شهرهای دیگه مایه بگذاره. و مثلاً به خاطر یک دوره هایی که سبزوار جزء نیشابور بوده میاد میگه سبزوار ولایت نیشابور بوده. اگر اینطور باشه پس نیشابور هم ولایت سبزوار بوده چون در زمان سربداران که سبزوار پایتخت این حکومت بود نیشابور زیرمجموعه سبزوار شده بوده. به نظر من اسرارنامه شما هم وقتتو نو خیلی برای جواب به بعضی از این افراد عقده ای حروم نکن. اینا اگه می خواستن بهمن ، تا حالا فهمیده بودن ، نباید در مقابل سبزوار شهری با 6 هزار سال تاریخ و 2 هزار سال بالندگی بیاستن.

محمد

توسل! بد نبود به دلنوشت است ... دلنامه است ... نی‌نامه ... نوانامه ... اندوه‌نامه ... حصرت نامه ... اسرارنامه ... "عقده نامه" رو اضافه میکردی. ................! بُریدی؟!

توسل

همانطور که پیش از این خدمت شما عرض کردم: اگر ضمیر سبز کویر، اسرارنامه سبزوار و هر کس دیگری با این تفکر و با این سبک بخواهد تاریخ بنویسد حاصلش، واقعیت‌های تاریخی نیست، دلنوشت است ... دلنامه است ... نی‌نامه ... نوانامه ... اندوه‌نامه ... حصرت نامه ... اسرارنامه ... و هر چیز دیگر که می‌خواهید اسمش را بگذارید... در مورد تعصب، قبیله و طایفه ... و سایر تهمت‌هایی که نسبت داده‌اید، حرفی برای گفتن ندارم. هر کس خط به خط سایت شما را بخواند به راحتی خواهد فهمید موضوع چیست. نوشته من هم که اینجا زنده و گویا هست. بخوانید و مقایسه کنید که در جواب چه چیزی، چه چیزی گفته شده است و چه کسی تعصب‌پروری و تفرقه‌اندازی و خودبزرگ‌بینی می‌کند و کوشش چه کسی، ادامه بحث در یک روند منطقی و استدلالی است. بنده، نه نماینده "روزنه" که شما می‌گویید، هستم و نه اتحاد و پیمانی با آن سایت دارم. اگر مشکلی با سایت و یا وبلاگ و یا هر کس دیگری دارید بهتر است بروید با همانکس که مشکل دارید مشکلتان را حل کنید. این کاری که شما الان دارید می‌کنید مثل این است که بخواهید از مخاطبتان که در نزدیکی و دسترس شماست کولی بگیرید و گلویش را بفشارید تا این حس به شما دست دهد که حال رقیبتان را گرفته‌اید. هر جور راحتید، این روشی که الان دارید اجرا می‌کنید، جزئی از هویتتان شده است و به قول خودتان، شما را با این برند می‌شناسند. من هم که در زمینه اصلاح و هدایت شما، وظیفه‌ای ندارم. فقط بدانید که بسیاری از بازدیدکنندگان سایت شما آنقدر آگاهی و اطلاعات دارند که وقتی مطلب شما را می‌خوانند، بفهمند که منظور اصلی تان چیست، حرف دلتان چیست. اگر پیشنهاد کردم که از تمام توان علمی شهرتان کمک بگیرید به خاطر این بود که چشم‌اندازی از کاری که دارید برای به اصطلاح خودتان، خدمت به این «مسیر مقدس» انجام می‌دهید، به شما نشان دهم. بعضی وقت‌ها یک دیدگاه و یا دیدبان، اندازه و کیفیت کار آدم را به او نشان می‌دهد، خیلی وقت‌ها آدم از بس در کار و خودش غرق است، کارش و نتیجه کارش را درست نمی‌تواند ببیند. بدون تعارف خدمتتان عرض کنم؛ اگر هدفتان آن چیزی است که الان در نوشته‌هایتان دیده می‌شود (منظورم آن چیزی نیست که به زبان می‌گویید، منظورم آن چیزی است که واقعا در لابلا و معنا و عمق نوشته‌هایتان هویداست)، برای رسیدن به آن باید خیلی کار کنید، کار یک نفر، دو نفر هم نیست، کار یک دانشگاه هم نیست ... کسانی که نام شخصیتی را که نهضت سربداران که این نهضت، بدون او هویت ندارد را در مقاله "نهضت سربداران سبزوار برگی زرین در تاریخ ایران" حذف می‌کنند، معلوم است که دنبال ساختن یک چیز جدیدی هستند. برای ساختن چیز جدید، باید مواظب بود که کار، کمترین رخنه و نفوذ و گپی نداشته باشد (سوتی نداشته باشد). به همین خاطر هم می‌گویم که شما برای کار جدیدی که در پیش روی دارید باید از تمام توان علمی در حد یک شهر یا یک استان و یا حتی یک کشور استفاده کنید و حتی کسان دیگری را به خدمت بگیرید که آنچه که در دست طراحی و در ذهن دارید را به موجودیتی واقعی تبدیل کنند که باورپذیر و قابل پذیرش همگان باشد. البته شما در مسیر این هدفتان، باید مولفه هایی را هم در نظر بگیرید: 1. بستر و زمینه‌ای که دارید بر روی آن کار می‌کنید، آیا توان و گنجایش و ظرفیت ساختمانی که میخواهید بر رویش پیاده کنید دارد؟ 2. آیا برای برپا کردن این ساختمان، لازم است به حریم‌ها و حوزه‌های دیگران هم وارد شوید؟ اگر چنین است، آیا توان واقعی و بالفعل و توشه‌ها و ذخیره‌ها و استعدادهای شما در حدی هست که بتوانید، اهدافتان را پیاده کنید؟ (منظورم حرف زدن و نقش‌بازی کردن نیست، منظورم توان واقعی است) 3. آیا ظرفیت و سرمایه و توان ایستادگی و هدایت مشکلاتی که در پیش روی هدفتان وجود دارد را دارید؟ 3. آیا توان و ظرفیت علمی و عملی توجیه کاری را که قرار است انجام دهید دارید؟ بیشتر از این درباره این موضوع بحث نمی‌کنم. فقط یک توصیه دارم، مقابله در برابر پیشینه و توان فرهنگی و تاریخی، بی‌فایده است. همانطور که می‌دانیم، این نوع اقلام، خریدنی و رابطه‌ای و نفوذی به دست نمی‌آید، گذر زمان می‌خواهد، تلاش می‌خواهد و دود چراغ خوردن. اگر کار به این راحتی بود، الان پیشینه و توان تاریخی و فرهنگی ایالات متحده، حداقل به 300 هزار سال قبل از میلاد می‌رسید، اما اینگونه نیست. درباره ... هراسی و ... ستیزی که گفتید باید عرض کنم، ستیز و هراس در مورد کس و یا چیزی معنا پیدا می‌کند که هویتی تهدیدزا و ترسناک داشته باشد، چرا باید از ولایتی که همه تاریخش را در کنار ما بوده است و جزئی از ما بوده است و اشتراکات تاریخی و فرهنگی زیادی با هم داریم بترسیم و یا ستیز نماییم. اگر این اصطلاحات ...هراسی و ...ستیزی را درست کرده‌اید که جذابیت کارتان را بیشتر کنید، مساله خودتان است و به افرادی من هم هیچ ربطی ندارد ولی اگر بخواهید نام نیشابور را بیاورید، اگر متوجه نمی‌شوید (که گویا تاکنون، اینگونه بوده است) که وارد حریم دیگران شده‌اید افرادی هستند که شما را متوجه کنند که باید در این گونه مواقع باید چگونه رفتار کنید، وقتی توهین می‌کنید و نیش و کنایه به ناحق می‌زنید، انتظار نداشته باشید که همه جاده ‌ها را باز کنند تا شما به هدف مقدستان برسید. کسی هم به نقاط ضعف شما کاری نداشته است، اگر زیاده‌روی نکنید و به حق خودتان قانع باشید و نخواهید با مقاله‌سازی و مطلب‌سازی ناقص و در مواردی جعلی، دیگرانی -که به شما هیچ ربطی ندارند- را مورد اشاره و توهین و بدگویی قرار دهید، مطمئن باشید کار به جایی نخواهد رسید که دیگران به خاطر دفاع از حریم خود و روشنگری موضع خود، ناگزیر باشند که برخی واقعیت‌های مرتبط با موضوع را که به نظر شما -نقاط ضعف شماست- بیان کنند. "نکن کاری که بر پا سنگت آیو". به هر حال، همانطور که مساله تعصب کور از حق همسایگی جداست، مساله اسرارنامه هم از سبزوار جداست. شما هم اگر به شعارهایتان - وحدت و یکرنگی و همراهی و اتحاد- اعتقاد دارید، از حرف زدن و شعار دادن کاری بر‌نمی‌آید، به حرف‌هایتان رنگ عمل بپوشانید. اولین کاری که باید انجام دهید یک خانه‌تکانی وسیع است. بسم‌الله ... در مورد دیگر حرف‌هایتان هم حرفی ندارم: خودشان، نقد خودشان هستند.

توسل

آقای ضمیر سبز کویر! کاش در بین منابع "پژوهشی" که استفاده کرده‌اید این مقاله را هم استفاده می‌کردید. عنوان مقاله: خراسان و تشیع آدرس: http://www.hawzah.net/fa/articleview.html?ArticleID=92350&SearchText="تشیع"%20AND%20"خراسان"&LPhrase=تشیع%20خراسان تفاوت این مقاله با کل مطلبی که شما نوشته‌اید، این است که: 1. مقاله خراسان و تشیع، در یک سایت معتبر در زمینه علوم و تحقیقات اسلامی منتشر شده است. 2. در مقاله خراسان و تشیع، از منابع دست اول و علمی معتبر، برای تالیف مقاله استفاده شده است. 3. هدف و کار و رسالت سایت منتشر کننده و هدف مقاله خراسان و تشیع، خدمت به اسلام و تشیع است و اما هدف و کار و گرایش سایت منتشرکننده مقاله "نهضت سربداران سبزوار ..." را چه عرض کنم؟! این بخش که از متن همین مقاله انتخاب شده است، گوشه‌هایی از اهداف و نیت‌های اسرارنامه سبزوار را نشان می‌دهد: "شکل گیری کانون تشیع در سبزوار به عنوان یکی از کهن شهرهای خراسان در حالی بود که اندکی آن سوتر از مرزهای فرهنگی و تمدنی دارالمومنین سبزوار با نام قدیمی بیهق، شهر تاریخی نیشابور متأسفانه اغلب در تصرف حکومت‌های جبار و پادشاهی زمان از جمله طاهریان، صفاریان، سلجوقیان و ... بود. و همین نزدیکی سبزوار به نیشابور که یکی از مراکز قدرت سلسله‌های دیکتاتوری شاهنشاهی بود، عامل دیگری می‌شد برای اینکه فشارهای سیاسی و مذهبی بر این شهر مرکز تجمع شیعیان افزایش یابد." البته باید توجه داشت این مطلب را "ضمیر سبز کویر" سبزوار نوشته است. منابع پژوهشی‌اش هم یک "مطلب خبری" است، و آرتیکل‌های سایت آفتاب (؟!؟)، یک وبلاگ ششتمدی، یک پایان‌نامه درباره تارخ و تمدن اسلامی، یک کتاب درباره زندگی خاطرات عبدالاعلی سبزواری، یک مطلب روزنامه‌ای، و یک کتاب تاریخی. البته ایشان اشاره نکرده است که در نوشتن قسمتی که به عنوان نمونه در همین پاراگراف آمده است (و یا سایر استدلالات شبیه به این)، از چه منابعی استفاده کرده است؟! و نگفته است که مثلاً این کانون تشیع مدنظر ایشان، چگونه شکل گرفته است و چه کسان و یا نقاطی در شکل‌گیری و حمایت از آن سهم دارند؟ و اصلاً آیا واقعاً این نقطه، کانون تشیع خراسان بوده است و یا اینکه کانون و سرچشمه تشیع در خراسان کجاست؟ همچنین شاید جالب باشد بدانیم که هدف ایشان از استفاده کردن از واژه‌ها و عبارتهایی مانند "متاسفانه"، "در تصرف حکومت‌های جبار و پادشاهی زمان"، "یکی از مراکز قدرت سلسله‌های دیکتاتوری شاهنشاهی"، "فشارهای سیاسی و مذهبی بر این شهر مرکز تجمع شیعیان" در این پاراگراف چیست؟ استدلالات علمی و مستند ضمیر سبز کویر سبزوار، برای چینش واژه‌ها و عبارات دارای چنین بار معنایی سنگین، در کنار هم چیست؟ ضمیر سبز کویر سبزوار، اگر تاریخ می‌دانست و تاریخ می‎شناخت و تاریخ می‌فهمید، برای دوره طاهریان و سلجوقیان و ... که اوج‌ها و قله‌های تمدن ایرانی و اسلامی هستند، تاسف نمی‌خورد. و به جای آن، با دقت بیشتری دوره طلایی و رویایی مورد ادعای خود را مطالعه می‌کرد تا از اشتباهات بزرگ اسلاف خود -که برای جهان تشیع و استقلال و آزادگی ایران و ایرانیان خیلی گران تمام شد و سرمایه بزرگ مردمی را برای هوای نفسانی خود به بیهودگی تلف کردند- پند و عبرت بگیرد. تاسف خوردن شما و هر کس دیگری، تغییری در واقعیت‌های تاریخی ایجاد نمی‌کند به عنوان مثال، نه چیزی از شواهد متعدد ارتقای علمی و فرهنگی دوره سلجوقی می‌کاهد و نه نقش افرادی مثل عبدالرزاق باشتینی و خواجه علی موید سبزواری را در جهتدهی و سرنوشت قیام سربداران کمرنگ می‌کند. ضمیر سبز کویر شما، بهتر است تاریخ نوشتن را بگذارد برای کسانی که می‌توانند تاریخ بنویسند. شاید خیلی بهتر باشد که ضمیر سبز کویر، سعی کند واقعاً ضمیر سبز کویر باشد. من روش کار اسرارنامه سبزوار را می‌شناسم، امیدوارم به جای فرافکنی و پرخاشگری به شهرهای دیگر استان خراسان رضوی و ایران بزرگ، سعی کنید به انتقادهایی که بر کار شما وارد شده است، پاسخ منطقی و علمی ارائه دهید برای این کار می‌توانید از پتانسیل دانشگاهی که در سبزوار وجود دارد استفاده کنید. بدیهی است که استفاده از حداکثر توان علمی متخصصان و کارشناسان و خبرگان علمی همشهری‌ خودتان، خدمتی بزرگ به علم تاریخ، رسالت اطلاع‌رسانی رسانه‌ای و شناخت حقیقت واقعیت‌ها و ریشه‌های تاریخی و فرهنگی دارالمومنین سبزه‌وار خواهد بود. دوباره تاکید می‌کنم که یک بار دیگر خدمت شما گفته باشم و بهانه‌ای برای فرافکنی و بدگویی از دیگران، وجود نداشته باشد: "من روش کار اسرارنامه سبزوار را می‌شناسم، امیدوارم به جای فرافکنی و پرخاشگری به شهرهای دیگر استان خراسان رضوی و ایران بزرگ، سعی کنید به انتقادهایی که بر کار شما وارد شده است، پاسخ منطقی و علمی ارائه دهید."
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما