وقتی تابوی طلاق می شکند!

مهدیه عابدی/ مجله اینترنتی اسرارنامه
 
«برای نوبت دهی ثبت طلاق به اطلاعات مرکز توجه شود!»
جمله فوق روی یک برگه کاغذی، درست کنار در ورودی اتاقی که گویا باید برای ثبت اطلاعات متقاضیان طلاق وارد آن شد با فونت نسبتا بزرگی نوشته شده است.
 
فضا انقدر وسیع نیست.چند اتاق تو درتو که همه شان تقریبا شبیه یکدیگرند با یک بنر نسبتا بزرگ که روی قسمت های مختلفی از دیوارهای اتاق نصب شده است با تیتر بزرگ و واضحی که رویش نوشته شده اورژانس اجتماعی 123و توضیحاتی در مورد مشمولان و گروه های هدف به شرح زیر روی آن درج شده بود:
-کودکان آزاردیده 
-همسران آزار دیده
-زوجین در معرض طلاق
-زنان و دختران در معرض آسیب و فرار از منزل
-افراد دارای اختلال هویت
و......
 
سرم را که از روی بنر برمی گردانم خانمی که روبه رویم نشسته و تند تند ناخون هایش را می جوید توجهم را جلب میکند. یک مانتوی بنفش جیغ پوشیده. گوشه ی چادرش روی زمین ولو شده و به رو به رو نگاه میکند، اما انگار در عالم دیگری ست.حس میکنم که تمام مراجعه کنندگان به این مرکز که اکثرا خانم هستند همین احساس را دارند. انگار یک مشت رنگ غم برداشته اند و ریخته اند روی صورت هر کدامشان .هیچ نشانی نیست از صورت بشاش و گل انداخته ی یک زن!
 
دو تابلوی کوچک روانشناس و مدد کار اجتماعی، بالای در دو اتاق دیگر به چشم می خورند. خانم های جوان همچنان در فکر هستند و معلوم نیست برای چندمین بار افکارشان را زیر و رو کرده اند.
 
آقایی که گویا یکی از کارکنان است باصدایی آرام از خانمی که درست کنارم نشسته می پرسد یک طرفه یا توافقی؟ و او با صدایی پایین تر از حد معمول جواب میدهد توافقی! و همزمان دو سه دختر بچه ی کوچک با لباس های صورتی وارد راهرو میشوند و این طرف و آن طرف می دوند.چه خوب که نمی دانند کجا امده اند و چه تلخ که سرنوشت زندگی مشترک والدینشان در همین فضای بسته رو به تاریکی می رود.
 
از همان ابتدا که تصمیم گرفتم گزارشم را در این مرکز آغاز کنم اطمینان نداشتم که آیا می توانم پای صحبت را باز کنم یا نه .فکر میکنم فضای سنگین اتاق هم مراجعه کنندگان و هم خود مرا هم تحت تاثیر قرار داده است. اما سعی میکنم پای سکوتی بنشینم که کم کم تبدیل به درد دل های آنان می شود...
 
1-
از ازدواجم پشیمانم
هر بار که میخواهد صحبت کند دست راستش را روی دست دیگرش میگذارد تا کسی متوجه لرزش ان نشود. 38 سال دارد اما کمی بیشتر از انچه که باید شکسته نشان می دهد. می گوید ندانسته وارد ازدواجی شده، که هیچ میل و رغبتی برای آن نداشته است. ازدواجی که با اجبار خانواده و صرفا به خاطر موقعیت و ثروت همسرش بوده که تقریبا نزدیک به 20سال از خودش بزرگتر است. یک دختر و پسر 10 و17 ساله دارد ونگران آینده ی آن هاست. می گوید در زندگی مشترک باید آرامش داشت و ثروت و تمکن مالی به تنهایی کافی نیست. نفس عمیقی می کشد و صحبتش را از سر میگیرد. ما به هیچ شناخت و درکی از هم در طی این سال ها نرسیدیم و فقط زندگی کردیم البته زندگی که نه، بلکه بودن در زیر یک سقف...
 
اسمش را که صدا میزنند دوباره دستش را پنهان میکند و می گوید زندگی مشترکی که  باعث به هم خوردن آرامش و روانت شود یک رنجش عمیق است...
 
2-
زندگی مشترکمان به خاطر دخالت های گاه و بیگاه خانواده هایمان به طلاق و جدایی کشیده شده است!
هر چه که بود تباه شد! می خواهد جلوی ناراحتی اش را بگیرد اما در صدایش پیداست که موفق نیست. میگوید بیشتر مشکل زندگی مان از جایی شروع شد که خانواده هایمان در زندگی مان دخالت کردند. از ابتدا هم با ازدواجمان موافق نبودند و به هزار زحمت راضی شدند که با هم وصلت کنیم ولی هرچه که بیشتر پیش رفت دخالت هایشان در زندگی مان پررنگ تر شد؛ آنقدر که دیگر زندگی نمیکردیم و مدام به خاطر حرف های دوستان و آشنایان نزدیک مخصوصا خانواده هایمان با هم جر و بحث داشتیم .سایه ی آن ها هر روز بیشتر بر زندگی ما می افتاد. تمام مشاجره ها و دعواها از اعمال سلیقه ی آنها بود. نصیحت ها و راهکارهایی که بیشتر مایه ی دردسر بود تا چاره سازی.
 
هنوز دو سال از زندگی مشترکشان نگذشته و خوشبختانه صاحب فرزندی هم نیستند. اما گویا مشاوره های پی در پی هم تاثیری نگذاشته است. مدارکش را دوباره مرتب میکند و سعی میکند برای فرو بردن بغضش یک لیوان آب بخورد!
 
 
3-
ازدواج در سن پایین عرف خانوادگی ما بود!
 
مرد جوان سرش را به صندلی تکیه داده است. هنوز 20سال بیشتر ندارد و مصمم است که با وجود توصیه ی مشاوران اقدام به طلاق همسر 15ساله ی خود کند. می گوید آنقدر کم سن و سال بودیم که هیچ درکی از زندگی مشترک نداشتیم. من 18 سال داشتم و همسرم 13 سال. طبق رسوم خانوادگی ما ازدواج در سن کم عرف است. آن موقع نمی دانستیم که شناخت درست از خودمان و زندگی مشترک چقدر میتواند مهم باشد و فقط با هم وارد یک زندگی مشترک شدیم.حالا بعد از دو سال به این نتیجه رسیده ایم که باید به این رابطه پایان دهیم .....
 
 
4-
همسرم توانایی بروز احساسات و عاطفه ندارد 
28ساله است. یکی از همان دختر بچه های بازیگوش داخل راهرو دختر اوست که فقط سه سال دارد. میگوید همسرش نه مشکل مالی دارد نه اعتیاد و نه دست بزن! همینطور که به من نگاه می کند، می گوید ولی مگر مشکل فقط همین هاست؟ دیگر نمی توانم از لحاظ روحی و عاطفی به این زندگی ادامه دهم چون احساس میکنم هیچ توجه و محبتی از طرف او نیست. با اینکه در بیرون  از محیط خانه با احترام با دیگران رفتار می کند اما در محیط خانه هیچ احترام و محبتی نسبت به من ندارد. احساس می کنم او یک مرد سنگی است که توانایی بروز عاطفه و احساسات را ندارد.
 
به نظرم می رسد، خیلی ناراحت است. حتی بیشتر از افراد قبلی که با آنها صحبت کردم. نمیدانم چرا ولی حتم دارم بی توجهی اینطور یک زن را از پا در می آورد .....
 
از در و دیوار این مرکز حرف های ناگفته ای می بارد که با نگاه های سنگین و سرزنش بار بعضی کارکنان در هم می آمیزد. فکر می کنم بهتر باشد کارکنان چنین مراکزی با توجه به شرایط کاری خود و با توجه به مراجعه ی افرادی که از نظر احساسی شکننده تر از سایرین هستند نگاه واقع بینانه تری به مسائل این افراد داشته باشند. هر چند که نباید از زحمات مددکاران و مشاوران مشغول در این مراکز غافل بود. ذکر این نکته را از این بابت ضروری دانستم که عده ای از مراجعه کنندگان از روند اداری فشرده و بعضا ملالت آور برخی شکایت داشتند.
 
در ادامه ی بررسی روند رو به افزایش آمار طلاق و علل و راهکار های مربوط به این معضل گفتگویی داشتیم با دکتر ابراهیم نامنی کارشناس در حوزه ی خانواده و رییس مرکز مشاوره طلوع آرامش، همچنین عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه حکیم سبزواری.
 
دکتر نامنی در ابتدای صحبت خود به میزان رو به افزایش آمار طلاق در سطح کشور و در سطح شهرستان اشاره میکند و وسعت شهرها و تفاوت های فرهنگی را یکی از دلایل این مسئله می داند. همچنان که کمترین آمار ثبت شده ی طلاق ابتدا در روستاها و سپس شهرها و کلان شهرهاست. ازاین حیث شهرستان سبزوار نیز از این قاعده مستثنی نیست و این در حالی ست که نزدیک به 25 درصد ازدواج ها به طلاق می رسد یعنی از هر4 ازدواج یک مورد به طلاق می انجامد.
 
 
طلاق آخرین راه حل زوجین است
 
وی در این خصوص به این نکته اشاره می کند که زوجین زمانی به مشاور روی می آورند که طلاق را آخرین راه حل زندگی مشترک دانسته و با وجود صبوری ها، تلاش ها و راه های سپری شده همچنان دست به گریبان مشکل خود هستند. البته او به این نکته نیز اشاره می کند که صرف مراجعه به فرد مشاور و کار مشاوره نمی تواند نتیجه ساز باشد چرا که افراد معمولا به سراغ مشاورانی می روند که تخصص و مهارت کافی در حوزه ی خانواده را ندارند. همچنان که بسیاری از مشاوران بیشتر در حوزه ی اموزش و پرورش، مددکاری اجتماعی  و روانشناسی شخصیت تخصص دارند و نه امور خانواده.
نامنی با تاکید دوباره براین موضوع که چند درصد از مشاورین در سطح شهر در حوزه ی مشاوره ی خانواده فعالیت می کنند و آیا چند درصد از افراد در طی زندگی مشترک به مشاور مراجعه دارند، از زوجین می خواهد در خصوص حل تعارض های خود ابتدا به مشاورین خانواده و سپس به روانشناسان بالینی مراجعه کنند تا از آسیب های غیر تخصصی مشاوران غیر مرتبط در این حوزه مصون شوند.
 
 
مشکل این است که خیلی زود ازدواج می کنند 
 
دکتر نامنی در این رابطه اظهار می کند منظور از سن درست ازدواج زمانی ست که فرایند آشنایی و شناخت متقابل از یکدیگر صورت گرفته باشد و زوجین به شناخت دو جانبه از یکدیگر رسیده باشند، نیازهایشان را بازگوکرده و به این نتیجه رسیده باشند که افکار، آرزوها، سبک زندگی و ارزش ها و از همه مهم تر شخصیت هر دو با یکدیگر تناسب دارد. البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که در سطح شهرستان به دلیل عدم رضایت خانواده ها، دختران و پسران در فرایند آشنایی به شناخت کامل از یکدیگر نمی رسند. البته این پروسه باید ضابطه مند باشد و تحت نظارت خانواده ها و یک متخصص حرفه ای صورت گیرد.
 
او همچنین در بخش دیگری از صحبت های خود مشکلاتی نظیر عدم تناسب شخصیتی، عدم تناسب فرهنگی و خانوادگی و سبک زندگی، نداشتن مهارت های زندگی و حل ارتباط و تعارض را از دیگر دلایل آمار رو به افزایش طلاق می داند. زوجینی که نه تنها سواد زندگی مشترک را به خوبی یاد نگرفته اند بلکه برای رشد یکدیگر نیز تلاش نکرده و زندگی مشترک را اولویت خود قرار نمی دهند.
 
 
بخش مهمی از زندگی را انتخاب درست تشکیل می دهد
 
وی با اشاره به اینکه زوجین در طی سالیان اخیر و در حال حاضر شکننده تر و حساس تر و به علاوه آسیب پذیرتر از قبل شده اند گفت: افراد باید با حساسیت بیشتری وارد زندگی مشترک شوند. زوج هایی که با عدم اعتماد و یا اعتماد کامل ، عدم شناخت و عدم مسئولیت پذیری رو به رو هستند به مشکلات متعددی برمیخورند که در نهایت به طلاق عاطفی و سپس جدایی خواهد کشید. وی همچنین با اشاره به اینکه زندگی سرد در حال افزایش است افزود بسیاری از آسیب ها به طلاق نمی انجامد اما بیش از 60درصد زندگی ها دچار طلاق عاطفی شده اند. در واقع بی توجهی، عدم دریافت احترام و توجه نکردن به نیازهای رشدی و عدم گفتگو با یکدیگر و ... زندگی ها را به ورطه ی نابودی می کشاند.
 
نامنی همچنین به نقش جامعه در خصوص آمار رو به افزایش و نگران کننده طلاق اشاره کرده و اظهار میکند: مشکلات اقتصادی ، تنش های سیاسی و اجتماعی، اعتیاد و فضای مجازی و روابط فرا زناشویی به بالارفتن نرخ طلاق کمک کرده است و تا زمانی که خانواده های سالم وجود نداشته باشد به طبع جامعه سالم وجود نخواهد داشت. 
 
او همچنین در بخش دیگری از صحبت های خود ضمن منفی دانستن آثار بعد از طلاق به این نکته اشاره می کند که آسیب های طلاق برای همه یکسان نیست اما اکثریت افرادی که از یک زندگی مشترک خارج می شوند به انزوا، تنهایی، افسردگی، اضطراب های مزمن و تنگناهای مالی می رسند که این آمار درمورد زنان بیشتر صدق می کند.
 
نامنی در پایان صحبت های خود ضمن اینکه به افزایش آمار طلاق در شهرستان نیز اشاره میکند مشکلات زوجین سبزواری را ناشی از سبک زندگی متفاوت و عدم شناخت کافی و آگاهی قبل از ازدواج از یکدیگر می داند و به جوانان توصیه می کند که با آمادگی کامل وارد زندگی مشترک شده و راه حل مداری را به آن ها گوشزد می کند. البته آموزش ها در این حوزه باید سیر تکاملی خود را سپری کند تا به نقطه ای برسیم که شاهد کاهش آمار طلاق به جای افزایش آن باشیم .
 
لازم به ذکر است که خبرنگار اسرارنامه برای تکمیل این گزارش به سراغ مرضیه کسرایی فر رئیس اداره بهزیستی شهرستان سبزوار نیز رفت اما این مسئول با بیان اینکه آمار و اطلاعات این حوزه محرمانه است، از مصاحبه امتناع کرد. با این حال انتظار می رفت حتی اگر ارائه آمار و اطلاعات امکان پذیر نبود، اما خانم کسرایی فر به عنوان یک مسئول، به طور کل دیدگاه های خود را در اینباره بیان کند و آسیب های مورد نظر را برای اصحاب رسانه مورد تحلیل قرار دهد.
 
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما