لالایــی مــادران خراسانی، در گــذشته و حــال

لالایی،ترانه ی مادرانه ای که قربانی پیامدهای دوران تجّدد و مدرنیته شد.اگر عشق غزلی است که مطلع آن را خدا سروده و زندگی فرصتی است که خدا به ما بخشیده، بودن در آغوش مادر و شنیدن لالایی های او جرعه ی زلال و خنکی است به تشنه کام ما و موهبتی است از جانب خالق.نه اینکه در وصف مادر بنویسم .بلکه از جرعه جرعه نوشیدن موسیقی روح بخش لالایی می نویسم،که پس از مرگ ظاهری، بازهم در نفس مادران دیروز زنده می شود.لالایی یعنی رقص حروف،رقص موج موزون شدن و ...آرامش و سبک شدن.مادران امروز،همان فرزندان دیروزندکه با موسیقی و رقصِ حروفِ لالایی مادرانشان به خواب می رفتند و بر می خاستند ولی اکنون به یمن و برکت تجّدد و مدرنیزه شدن، کسی فرزندش، را با لالایی نمی خواباند، در عوض و  برای دور نماندن از قافله مدرن و چشم و همچشمی، آهنگ های دیگری که خودشان هم از محتوای آن بی خبرند را به خورد گوش عزیزانشان می دهند!!!خسته از مهمانان ناخوانده ناگهان متوجه می شویم سنت های حسنه را یکی پس از دیگری به قربانگاه برده اند. لالایی نیز برای همیشه لالامی کند.!!! و مادران امروز با این شعر بیگانه می شوند.و کودکانشان گویی بی نیاز از آغوش مادران و مادران نیز با گفتن لالایی دم نمی گیرند و قصه های پر غصه شان را فرو می خورند و پریشان حال می شوند.در گذشته،تمام حرف ها و درد دل های زنانه در لالایی مادر نهفته بود و کودک هیچ صدایی را دلنشین تر از صدای مادر نمی شناخت.
 هر چند لالايي در فرهنگ هاي مختلف به گونه هاي متفاوتي اجرا مي شده،‌ اما دوست داشتن وعشق به فرزند وجه مشترك تمامي آنهاست، این مادر است که، صبوری ، صداقت، محبت، استحكام ادبي و بار عاطفي عميقي را در هم می آمیزد و حرف دلش را به صورت لالايي با فرزندش در ميان مي گذارد.  همیشه ترس از تنهایی و جدایی وجود داشته است و مادران دیروز، ترس و غم و غصه هایشان را در قالب لالایی بیان می کردند و اشک می ریختند.مثلا"
لالا لالا گل سوسَــــــن
سَِرت ور دار لبِت بوسُم
لبت بوسُم كه بـو درَهَ
كه با گل گفتگو دَرهَ
لالا لالا گل نعنـــــــــــــــــــا  
بابات رِفتَه شُدُم تنــــــــــــها
لالا لالا گُل عنـــــــــــــــــــاب
 شُدُم از گریه هات بی تاب

مادر ،در لابه لای لالایی ها درحقیقت، سنگ صبوری در وجود نوزاد خود پیدا میکند که مشکلات،نگرانی ها،آرزوهای خود را با او طرح می کند و به این ترتیب به نوعی از فشارهای عصبی رها می شود.
-------------------
لالا لالا گل یاسُـــم
  نگین سبز الماسُم
لالا لالا گل پُنبَــــــــه  
 به قربون سرت عمَه
----------------------
لالا لالا بیا تــــــــــــایَه
 بخر مخمل بکن سایه
لالا لالا گُل جــــــــــارو  
 دِخو رو ای بچی پُر رو
----------------------
مادر ،با وجودی که از گریه های کودکش خسته  ولی او را گل پسته اش می نامد شده و از وجود «لولو»اظهارنگرانی می کند
لالا لالا گُل پستــــــــــــه
 شُدُم از گریه هات خِستَه
لالا لالایِ لالایـــــــــــــــی
 برو لولوی صحرایــــــــــی
برو لولو، برو گم شــــــــــو 
 تو از بـِچَم چه می خواهی؟
-----------------
آیا چنین تعریفی ،فرزند را از گزند خود کم بینی مصون نمی دارد؟
لالا لالا به گُل مانــــی 
به آبِ زیر پُل مانــــی
سحرگاهان که وَرخیزی 
 به خرمن های گُل مانی
  آرزوی مادر ،این بوده که کودش به مقام رفیع علمی دست یابد.
لالا لالایِ لالایـــــــی   
 تو رَه دادُم به مُلایی
تو را دادُم که مُلا شی
 ندادُم از سَرُم وا شی
------------------
لالا لالایِ لالایــــــی 
 چُقوکِ زرد صحرایی
تو رَه دادُم که مُلا شی   
ندادُم از سَرُم وا شی

لالایی، تنها برای خواب کردن کودک نبوده بلکه نیایش و دعا  و بیان آرزوهای قشنگی بوده که در قالب لالایی گفته می شده.
لالا لالا به صحرا شی   
به پای تخت زهرا شی
اگر زهرا بِفِرمایَــــــــــه    
 غلام شاه رضا شی
می خواهد او و فرزندش همیشه در کنار هم باشند
لالا لالا گُلُم باشـــــی   
تسلای دِلُم باشــــــی
بخوابی از سَرُم وا شی    
 نِمیری همدُمُم باشی
----------------------
در این لالایی ،پدر را در چشم کودک بزرگ می نماید و آرزو ی مادر،این بوده که پسرجادار پدر باشد.کم آرزویی نیست.
لالا لالا عسل باشی
 دلُم میخاس پسر باشی
به هر مجلس که بنشینی
 تو جادارِ پدر باشــــــــــی
-------------------
میگه :کودکم گریه مکن کسی با تو کاری نداره و ...
لا لا لا لا گلم مَگری
کسی با ته نکِرد قهری
اگِر با تِه کنَِه قهری
خدا مرگش دهد فوری
مادر به دنبال خواب آرام کودک است ولی در گوش او از گل نازکتر نمی گوید.
بخواب ای گُل بخواب ای گُل  
بخواب ای خرمن سنبـــــــل
بخواب ای گُل که خـــــو دَری
 که میل با شیر گــــــــو دَری
--------------------------
لالا لالا تو خَـــــــــــو دَری
 تو میل شیر گـــــــــــو دَر
که شیر گو خَنَه ی صاحب 
دَمِش مونَه تـــــــو خَو دَری
درخواندن لالایی برای آینده ی کودک سربلندی آرزو می کردند و گاهی سلامتی و بعضی اوقات هم همراه لالایی ها خودشان را فدای ما می کردند!!
 لالا لالا گل گــــــنُدم 
  ِبرِت گهواره می بُِندم
اگر امر خدا باشَـــــــــه 
 که گهوارت طِلا باشَـــه
لالا لالاي آلوچــــــَــــــه
كه بِچَم مينِ بانوجـِـــــه
كه بانــــوج رِه بجُنبانِن
دل بچّم نرِنجــــــــــانِن

برای بستن بانوج (گهواره) در اتاق معمولا دو میخ طویله ی بزرگ به دو زاویه ی روبروی هم، به دیوار اتاق می کوبند و گهواره را که معمولا از جنس چرم یا پارچه ی سختی است، با طناب های محکم عَلـَم می کنند. وسعت تاب این گاهواره بسیار زیاد است، یعنی با یک تکان دست، از این سوی اتاق تا آن سوی دیگر تاب برمی دارد و گاه صدای تاب گهواره و حتا صدای کلیک میخ طویله با زمزمه ی لالایی می آمیزد، که حال و هوای خوشی بوجود می آورد.
لالا لالا بــــه مِشهد ری 
 به پای تخت حضرت ری
اگر حضرت بِفِرمایَـــــــه  
 تو جاروکشِ مرقـــد ری
 لالایی ها تأثیرات بلا واسطه ای بر روح و روان کودک و نیز مادر دارند.خواب کردن کودک پایین آوردن اضطراب های او در عین حال آرامش یافتن مادر بخشی از کارکردهای لالایی هستند.
بارها گفته ایم: منسوخ شدن سنت ها یی که در سازندگی فرزندانمان  تأثیری نداشته اند را درست، ولی ازبین بردن آن دسته از سنت ها و آداب و رسومی که در تربیت واخلاق افراد جامعه نقش بسزایی داشته اند را نادرست می دانیم.
نویسنده : قاسم ملا بهمن آبادی /
http://www.ghasemmolla.blogfa.com
منبع اشعار:برگرفته از کتاب آداب و رسوم مردم خراسان


نظرت را بنویس
comments

hamed

کاملشو دارم خیلی خوبه

بابک فخرای نیا

ممنون از متنای زیبایتون.بیشتر بزارید.از جغتای هم بزارید.راجب لالای وادب رسومش

ط

خیلی خیلی خیلی خوب بود

محدثه

خیلی خوب بود

حمید

سلام بیشتر از آداب و رسوم سبزوار بنویسید مثل این لا لایی که دلچسب بود و فرهنگ گذشته را زنده کرده است

جعفر1370

راستی یک لالایی خوب دیگه ام هست . جدیده گنجشک لالا کفتر لالا شب برهمه خوش تا صبح فردا این لالایی رو بچه بودم تو رادیو می ذاشت . گاهی گوش کردم. خوشم می اومد.اما کامل بلد نیستم. میشه کاملش رو بنویسید؟

جعفر 1370

مطلب خوبی بود. اما من با عکسش بیشتر .....
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما