گپ و گفتی با مرتضی کریمی طلب هنرمند نقاش سبزواری در حاشیه نمایشگاه باغ انار

نگارخانه سپنج سبزوار که از چند ماه قبل با همت حمیدرضا امیری یکی از هنرمندان پیشکسوت عکاس و نقاش دیار سربداران راه اندازی شده است، در هفته جاری میزبان برپایی دومین نمایشگاه هنری خود با نام «باغ انار» از آثار نقاشی یک هنرمند جوان سبزواری، می باشد.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، نمایشگاه باغ انار که از بعضی  جهات تجربه ای غیرکلیشه ای در میان نمایشگاه های هنری سبزوار است، با نوعی پیام اعتراض نسبت به سبک زندگی مدرن و عادات مصرف گرایی و تلنگری برای یادآوری برخی از جلوه های زیبای طبیعت، بنیان گذاشته شده است و تا 21 تیرماه در همین مکان دایر است.

اسرارنامه به همین مناسبت، با مرتضی کریمی طلب، هنرمندی که نمایشگاه باغ انار را با آثار نقاشی خود، برپا کرده است، گفتگویی انجام داده که مخاطبان گرامی در ادامه می توانند این گفتگو را مطالعه کنند:

  • جناب کریمی طلب لطفا در ابتدا کمی درباره این نمایشگاه و حال و هوای خاصی که دارد، توضیح دهید

آثار به نمایش گذاشته شده در این نمایشگاه در حوزه هنر مدرن محسوب می شوند. یعنی اکثر آثار به گونه ای هستند که چه از جنبه روانکاوانه نگاه کنیم و چه از جنبه های اجتماعی در حوزه هنرهای مدرن قرار می گیرند.

 

  • اینطور که پیداست یکی از پیام هایی که درمجموع آثار به نمایش در آمده در این نمایشگاه مد نظر بوده است، اعتراض به فرهنگ غلط مصرف گرایی در جهان امروز است. شما این اعتراض را چگونه نشان داده اید؟

برای نشان دادن این اعتراض، بنده سعی کردم نقاشی هایم را روی همان سطوح همیشگی و رایج برای نقاشی پیاده نکنم، بلکه مثلا روزنامه، مقوا ، جعبه شیرینی، انواع کاغذهای باطله ای که قرار بود به زباله هایی بی مصرف تبدیل شوند را جمع آوری کرده و رویشان کار کردم.

می دانید که متأسفانه در جامعه امروز، مصرف گرایی به گونه ای است که خودش را به مثابه ارزش نشان می دهد و مصرف گرایی حتی به هنر هم سرایت می کند طوری که برخی افراد با خود می اندیشند، مثلا من فیلم های خوبی می بینم پس من ارزشمند هستم. حتی فیلسوف های پسامدرن در برخی نقدهایشان می گویند خود هنر هم در حوزه مصرف گرایی هست.

 

  • یعنی مثلا منظورتان این است که فردی ممکن است واقعا علاقه و نیاز نداشته باشد که یک فیلمی را ببیند یا به یک موسیقی گوش کند، اما برای اینکه احساس کند انسان فرهیخته و روشن فکری است، خود را مجبور می کند که حتما این فیلم را ببیند یا فلان موسیقی را گوش کند؟

دقیقا، و در این نوع فرهنگ همیشه نوعی دروغگویی هست. یعنی تعریف ساده اش این است که برابر داشتن خوشبختی با داشتن یک سری کالاها و استفاده از برخی برندها. البته استفاده از کالاهای خوب و برند شده همیشه نشانه مصرف گرایی نیست، بلکه مثلا ممکن است کسی بخواهد یک موبایل بخرد و برود یک مارک خیلی خوب تهیه کند چون برای کارش ضرروی است . این هیچ اشکالی ندارد ولی وقتی اشکال پیدا می کند که همان انسان برود و موبایلی با مارک خوب و امکانات فراوان و قیمت بالا را تهیه کند در حالی که اصلا نیازی به آن همه امکانات و تجهیزات نداشته و فقط نیتش از خرید آن موبایل این بوده است که خود را ارزشمند بداند و در مقابل کس دیگری که موبایل ساده تری دارد، احساس خوشبختی بیشتری کند!

تبلیغات و پیام های بازرگانی هم ملاک های ارزشمندی را واروونه می کنند. مثلا تبلیغات برخی کالا نظیر پفک و چیپس چی توز که شعارش این است: چی توز طعم خوش لحظه ها! یک مسئله غیرواقعی و نه چندان مهم را بیان می کند.

چرا که مثلا خوردن یک بسته چیپس فقط 10 دقیقه طول می کشد و بعد تمام می شود و پلاستیکش را دور می اندازیم. اما با همان تبلیغات اینطور به ذهن مخاطب القاء شده است که اگر خوردن چی توز طعم خوش لحظه ها است و می تواند حس خوشبختی را به افراد ببخشد ، پس نداشتن و نخوردنش به معنای عدم خوشحالی است.

حتی بعضی از پیام های بازرگانی علناً دروغ می گویند. مثلا کیکی را از مغازه خریداری می کنید که روی جلدش عکسی از یک کیک پر از کنجد و شهد و مخلفات گران قیمت دیده می شوداما وقتی باز می کنیم می بینیم اصلا اینطوری نیست و آن فقط یک تکنیک برای ترغیب کردن مشتری به خرید و مصرف آن کالا بوده است. بنابراین در فرآیند تبلیغات انگار دروغگویی یکی از ملزومات کار است.

 

  • پس شما در این نمایشگاه با آثاری که گذاشته اید، می خواهید به این نوع مصرف گرایی و تبلیغات دروغ آمیز و القاهای ناصحیح ، در هنرتان اعتراض کنید. و مثلا به عنوان یک روش بعضی از این کالاهای مصرفی را که قرار بوده به عنوان یک زباله دور ریخته شود را جمع آوری کرده و با آن اثر هنری خلق کرده اید تا ماندگار شود؟       

دقیقا. در فرآیند مصرف گرایی این روند تولید زباله خیلی سریع و پشت سر هم اتفاق می افتد. به این شکل که ابتدا کالایی را که شاید چندان هم برایمان ضروری نباشد، تهیه می کنیم و محتوای آن را مصرف می کنیم و بقیه اش را از جمله جلد یا بسته بندی و یا حتی خود آن کالا را وقتی مورد استفاده اش تمام شد دور می اندازیم و تبدیل به زباله می شود. در واقع در این فرهنگ انسان به یک دستگاه زباله ساز تبدیل می شود. و با این روند مصرف گرایی عده معدودی از سرمایه داران، ثروتمندتر شده  و اکثریت مردم روز به روز فقیرتر و برای مصرف  حریص تر می شوند.

البته یک نکته را هم بگویم در این نمایشگاه فقط قصد نقد مصرف گرایی نبوده است. بلکه به طور کل نقد زندگی شهری مدرن هم مد نظر بوده است.

 

  • می شود لطفاً در این باره بیشتر توضیح دهید. زیرا مصرف گرایی با زندگی شهری مدرن ارتباط تنگاتنگی دارد و شاید چندان قابل تفکیک نباشند.

بله این دو با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. اما منظور بنده این بود که خود زندگی شهری را نیز فارغ از بحث مصرف گرایی ببینیم. مثلا از این زاویه که در زندگی شهری انسان هرچه را می بینید پشتش بلادرنگ انسان دیگری است. حالا یا خود انسان ها هستند یا آثار ساخته دست انسان ها. ولی در طبیعت جلوه های زیبایی از آفرینش را بدون دخالت انسان می بینیم. مثلا در قسمتی از نمایشگاه که چند ریشه از درختان یک باغ انار را به نمایش گذاشته ام مبین همین موضوع است.

 

  • لطفا درباره همین بخش از نمایشگاه که چند ریشه از درختان انار به نمایش گذاشته شده است، توضیح بیشتری بدهید.

بله، همه جنبه های اعتراضی که برای این نمایشگاه برشمردم، یک بخش از آن است و جنبه دیگر آثار این نمایشگاه خود کنش و واکنش های هنری است. یعنی اشاره به آن لحظاتی که در فرآیند خلق آثار هنری، هنرمند از عادت های ذهنی رها می شود و به منبع حقیقت متصل می شود و در آن لحظات به کشف برخی جلوه های زیبا در محیط پیرامون خود می رسد. مثلا من وقتی در آن باغ انار که برای من منبع انتخاب نام این نمایشگاه هم بود، حضور داشتم دنبال هیزم هایی برای روشن کردن آتش بودم. اما ناگهان نگاهم به تعدادی از ریشه های خشک شده درختان جلب شد و دیدم انگار توسط دست طبیعت روی این ریشه ها کار پیکرتراشی صورت گرفته و می توان اشکالی را در این ریشه ها تشخیص داد و به عنوان یک اثر هنری به آن ها نگاه کرد.

 

  • یعنی شما در آن لحظه از واقعیت پلی به سمت حقیقت زدید. واقعیت این بود که شما چند تکه هیزم خشک را می دیدید که می توانستید برای روشن کردن آتش، از آن استفاده کنید اما حقیقت آن اشکال زیبایی بود که در آن تکه هیزم های خشک تشخیص دادید و باعث شد به عنوان یک اثر هنری به آن ها نگاه کنید.

بله دقیقا همین است. اتفاقا من روی این ریشه های انار کار خاصی هم انجام ندادم. فقط مقداری رنگ جلا و کمی سمباده کشی در بعضی قسمت ها اتفاق افتاد. یعنی نهایتاً شاید 10 درصد تغییر کرده باشند نسبت به شکل واقعی شان در طبیعت. یعنی از نظر من همیشه لازم نیست یک اثر هنری صد در صد با دخالت دست هنرمند خلق شود بلکه می تواند کشف شود  و حقیقت هنری نهفته در آن اثر طبیعی در یک فضای مناسب آشکار گردد و به نمایش گذاشته شود.

 

  • دست یافتن به چنین کشف هایی و پیدا کردن چنین حقایقی در محیط پیرامون نیاز به نوعی خلوت دارد درست است؟ یعنی هنرمند باید  با خود خلوتی داشته باشد و در آن خلوت بتواند به منبع حقیقت وصل شود.

بله همینطور است. باید هنرمند هنگام خلق آثار هنری به مرحله ای برسد که از بند روزمرگی ها، عادات و کلیشه ها رها شود و به دیدار حقیقت برود. یعنی چشم هنرمند باید از نمودهای ظاهری هستی به سمت باطن  حقیقی آن ها جلب شود. همان چیزی که حافظ می گوید، تو  خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

 

  • به عنوان آخرین سئوال ، با توجه به اینکه آثار شما در این نمایشگاه، بسیار مفهومی و انتزاعی است، خود بنده هنگام بازدید از تابلو ها برداشتی از هر اثر داشتم که ممکن بود با برداشت یک مخاطب دیگر متفاوت باشد و حتی مطمئن نبودم برداشت من از این اثر هنری، دقیقا برابر با همان منظوری است که هنرمند هنگام خلق آن داشته است. آیا درست است که به دنبال فهمیدن منظور هنرمند باشیم یا اینکه همین که خودمان دریافت شخصی خودمان را از اثر داشته باشیم کافی است؟

بله. این قضه کلاً یک تئوری است که از آن به عنوان مرگ مولف یاد می شود. چون اثر در فضای جامعه با زبان، فرهنگ و روابط انسانی خاص آن جامعه خلق شده، خودش زبان خودش را دارد و لزومی ندارد حتما فردی معنای آن اثر را برای مخاطب توضیح دهد. بلکه هر اثر هنری به عنوان برآیندی از همه چیزهایی که پیرامونش بوده شکل گرفته و به طور صد درصد آگاهانه در اختیار هنرمند نیست و  از همین رو تأثیر غیرقابل پیش بینی خود را نیز بر ذهن مخاطب می گذارد و در واقع آن اثر هنری با مخاطب گسترده می شود و زیست می کند. به عبارت دیگر هنگام مشاهده اثر هنری، اصل منظور هنرمند نیست، بلکه اصل همان برداشتی است که هریک از مخاطبان از کار دارند. البته منظور هنرمند را هم می شود پرسید یا با بررسی همه آثار هنرمند می شود به نتیجه ای کلی از پیام آثارش رسید، اما معمولا یک اثرهنری باید خودش حرف بزند و با مخاطب ارتباط برقرار کند.

*   *   *

گفتنی است نگارخانه سپنج که تا 21 تیرماه 94 میزبان نمایشگاه باغ انار است، در خیابان دانشگاه، حدفاصل دانشگاه 27 تا 25 واقع شده است.

مخاطبان گرامی می توانند برای آشنایی با مرتضی کریمی طلب هم اکنون به پیوند زیر در فهرست هنرمندان سبزوار مراجعه کنند:

فهرست هنرمندان سبزواربزرگ

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

محمود امیری:نمایشگاه نقاشی «باغ انار» تجربه ای غیرکلیشه ای در گالری های هنری سبزوار

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما