بحران خشکسالی ایران نه سیاسی بلکه تاریخی است/ بخش عمده کشاورزی ایران باید تعطیل شود

 تهران - ایرنا- شبکه فارسی یورنیوز گفت که ایران به خاطر قرارگرفتن در کمربند خشک جغرافیایی و نوار بیابانی که در 25 تا 40 درجه عرض شمالی واقع است، از مناطق کم باران جهان بشمار می آید. میزان بارش در ایران معادل یک سوم متوسط جهانی است. رشته کوههای البرز و زاگرس باعث ایجاد تنوع زیست بوم ها در ایران شده است. مثلث کویر ایران دراتصال خط سیستم بین شهرهای قم، سبزوار و ایرانشهر قرار دارد.

شبکه نیوز در گزارشی به شرح افزود: بحران کمبود آب در ایران تا چه حد جدی است؟ تاثیر سیاست ساخت سدها و حفر بی رویه چاه های عمیق چه تاثیری بر روند کم آبی داشته؟ پیامدهای خشکسالی در این کشور چه ابعادی می تواند پیداکند؟ این نوشته تلاش می کند به این پرسش ها پاسخ دهد.
گزارش سازمان ملی هوانوردی و فضایی ایالات متحده آمریکا، ناسا که در مجله ملی اقلیم شناسی درایران نیز منتشر شده، ایران را در رتبه چهارم درمیان 45 کشور در معرض خطر خشکسالی قرارداده است. بنا بر این گزارش، نازک تر شدن لایه اوزن و همچنین انحراف زمین به میزان یک میلیونیم درصد از مسیر چرخشی خود به دور خورشید باعث خواهد شد تا 45 کشور دچار خشکسالی شدید و در صورت عدم ذخیره منابع آبی، دچار بحران شود.
مساله کمبود منابع آب، تنها یک بحران داخلی محدود به ایران نیست؛ براساس گزارش ناسا پیش بینی می شود تا سال 2045 مصرف آب شیرین در خاورمیانه 60 درصد افزایش یابد، اما منابع تامین آب شرب این منطقه تا سال 2050 به میزان ده درصد کاهش خواهد یافت.
برخی از کارشناسان از جمله ناصر کرمی اقلیم شناس، بحران خشکسالی را نه فقط مهمترین بحران زیست محیطی ایران بلکه بزرگترین چالش کنونی ایران در همه ابعاد می دانند.
او در گفتگو با یورونیوز می گوید:« خشکسالی تا همین حالا، بخش قابل توجهی از تنوع زیستی و غنای اکولوژیک ما را بلعیده، نیمی از کشاورزی و حیات روستایی در ایران را نابود کرده و گستره های وسیعی از زیست بوم ایران را در معرض قهقرا ومرگ زمین قرار داده است.
تحت تاثیر این پدیده ایران وارد فرآیند سومالیزاسیون شده است. یعنی چشم انداز ایران به طور کلی در معرض قهقرای محیطی قرار گرفته است. ادامه قهقرای طبیعی در نهایت به قهقرا درچشم اندازهای انسانی هم می انجامد. یعنی در نهایت خشکسالی بلند مدت منجربه فروپاشی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی وهمه روبناهای فرهنگی و سیاسی ناشی از آن می شود.»

**علل ایجاد شرایط فعلی
صرف نظر از علل طبیعی خشکسالی برخی از کارشناسان سیاست های نابخردانه دولت های مختلف را ازعلل تشدید شرایط بحرانی موجود و کمبود آب می دانند.
محسن رنانی، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان معتقد است سیاست های سدسازی و حفر بی رویه چاه در ایران یکی از علل بوجود آمدن بحران آب است .وی در توضیح این مساله می گوید: «اول آنکه درایران پیش از انقلاب 19 سد ساخته شد. امروز شاهد 647 سد در ایران هستیم، بدون احتساب آنهایی که در دست ساخت است. دوم این که در زمان دولت دوران جنگ با سیاست خودکفایی گندم و استفاده بی رویه و غیر بهینه از آب رو به رو بودیم، در دوران سازندگی با تب توسعه گرایی و ساختن سد مواجهیم و در دوران احمدی نژاد به ویژه درسال 89 شاهد بردن لایحه ای به مجلس و دادن پروانه به حفر ده هزار چاه غیر مجازهستیم.»
حفر چاه های عمیق و بی رویه زمین را با نشست مواجه می کند. 60 درصد آب شرب از طریق چاه ها استخراج می شود. حفر چاه ها باعث خشک شدن رودها و یکی از علل خشک شدن دریاچه ها از جمله دریاچه ارومیه و زاینده رود شده است.

**نقش مستقیم انسان در نابودی سریع منابع آب
به نظر بسیاری از کارشناسان، انسان از دو طریق می تواند باعث کاهش منابع طبیعی آب شود: نابود کردن جنگل ها و پوشش گیاهی که از ذخیره سازان آبهای زیرزمینی هستند و همچنین برداشت بی رویه آب، مثل حفر چاه های عمیق و افزایش جمعیت.
ناصر کرمی استاد دانشگاه برگن نروژ بر این باور است که هر آنچه را که می توان در قالب توسعه ناپایدار بگنجد بر این سرزمین روا داشته ایم و می افزاید: «از توسعه بی رویه اراضی کشاورزی تا تخریب منابع طبیعی، از جنگل زدایی تا بیابانزایی، از افزایش بی رویه جمعیت تا الگوی مصرف نامنطبق با توان اکولوژیک سرزمین و از تخریب نظام هیدروشناختی زمین، که سدسازی فقط یکی از مصادیق آن است، تا تبدیل ایران به صدرنشین غالب فهرست های قهقرای محیطی همچون فرسایش خاک و نابودی تنوع زیستی. ما اصطلاحا در قالب یک مهندسی منفی همه چشم انداز این کشور را تغییر داده و ویران کرده ایم.»

**پیامد های خشکسالی
اثرات خشکسالی و کاهش آب درچند پدیده نمود پیدا می کند، از جمله کمبود مواد غذایی، ناپایداری های بین المللی، مهاجرت اجباری میلیونی و فجایع زیست محیطی.
ایران در دو دهه گذشته ،13 سال خشکسالی را تجربه کرده است. با توجه به سیاست های جمهوری اسلامی در پشتیبانی از رشد جمعیت پیش بینی می شود تا سال 1400 شمسی جمعیت ایران به 129 میلیون نفر برسد.
پروفسور پرویز کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران در نشست های مختلف بر عمیق تر شدن عمق چاه های آب، نابودی استان ها با انتقال آب، متروکه شدن روستاها، تشدید معضل ریزگردها با خشک شدن رودها و تالاب ها هشدارداده است.
ناصر کرمی پژوهشگر محیط زیست پیش بینی می کند که به زودی با موج تازه ای از مهاجرت از مناطق روستایی و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ روبرو خواهیم شد: «چون خشکسالی آخرین ته مانده های معیشت های بومی را در ایران نابود کرده و برای گروه دیگری از جمعیت ایران چاره ای باقی نخواهد گذاشت جز اینکه همچون مابقی جمعیت به شهرهای بزرگ بیایند و در کنار سفره نفت برای خود جایی پیدا کنند. سفره ای که روز به روز هم کوچکتر و خالی تر شده است. مهار این موج تازه مهاجرت بسیار دشوار است، و خیلی هم دیر شده است. وقتی به نیمی از روستاها با تانکر آبرسانی می شوند یعنی حتی ساکنان آنها آب خوردن هم ندارند چطور می توانیم تصور کنیم می توانند با زراعت و دامداری در آن اراضی خشک و تفتیده دوام بیاورند؟»

**مدیریت و سیاست های راهبردی
میزان مصرف آب نشان می دهد که در ایران حدود 94 درصد آب مصرفی در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار گرفته و تنها حدود 6 درصد به مصرف خانگی و صنعت اختصاص دارد.
محسن رنانی بر این باور است که اگر حتی مردم مصرف آب را 50 درصد هم کاهش دهند، مشکل کمبود آب حل نمی شود. بنابراین مشکل را باید در بخش کشاورزی جستجو کرد.
عبدالغفار شجاع، دبیرپیشین سازمان نظام مهندسی کشاورزی گفته است: «درایران ما حدود 18 میلیون هکتار زمین زراعی و باغ داریم که ازاین میزان 8 میلیون هکتار آبی و 10 میلیون هکتار دیم کشت می شود. اما از 8 میلیون هکتار تنها یک میلیون آن از سیستم آبیاری پیشرفته و یا تحت فشار استفاده می کند.»
مشکل دیگر مدیریت بحران آب، در هدردادن آب نهفته است. عبدالغفار شجاع ارزش آب را غیرقابل تصور توصیف کرده و می گوید: «12 میلیار متر مکعب آب شیرین از ایران وارد عراق و ترکیه و 20 میلیارد از رودهای جنوب مثل کرخه، کارون و جراحی به خلیج فارس ریخته می شود و بدون استفاده شور می شود.»
ناصر کرمی نویسنده کتاب «راه یاب ایران» جزو آن دسته از اقلیم شناسانی است که معقتد به اتخاذ دو سیاست در برابر تغییرات شدید اقلیمی است: تعدیل و انطباق. او در گفتگو با یورونیوز می گوید: «هر دو بسیار دشوار و پیچیده و پر هزینه هستند. برای تعدیل در ایران تا حدودی دیر شده، اما هنوز با جیره بندی آب می توان مانع از تبدیل خشکسالی هواشناختی به خشکسالی هیدروشناختی در مناطقی از کشور شد. اما انطباق، راه حل اجتناب ناپذیر ما است و باید به آن تن بدهیم. مسئله دشواری ماجراست. مثلا اینکه بخش عمده کشاورزی ایران باید تعطیل شود و صدها هزار شغل محکوم به تعطیلی هستند وهزینه های آن باید در قالب یک برنامه ریاضت ملی بین همه سرشکن شود. اما نه حاکمیت ابزار و اراده اجرای چنین ریاضتی را دارد، نه مردم آمادگی پذیرش آن را. روشنفکران، فعالان سیاسی، فرهنگی و حتی دانشگاهیان نیز به نظرمی رسد چندان متوجه وخامت اوضاع نیستند. اگر هم هستند موضوع را به یک زمینه برخورد سیاسی تقلیل می دهند. در حالی که ماجرا واقعا فراتر از سیاست است. این تاریخ است که دارد در خودش می پیچد و تغییر می کند، این سیاست نیست.»

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما