دفاع جانانه حکیم سبزواری از مولوی درحضور آخوند خراسانی

حکیم حاج ملاهادی سبزواری معروف به اسرار و مولانا جلاالدین محمد بلخی معروف به مولوی دو تن از عرفا و شعرای بزرگ ایرانی هستند که هرچند با یکدیگر هم عصر نبوده  و حکیم سبزواری چند قرن بعد از مولانا می زیسته است، اما حلقه های پیوند مستحکمی در زمینه های ادبی، عرفانی و حکمی بینشان وجود دارد.

حلقه هایی که به واسطه ارادت فیلسوف برجسته سبزواری به مولانا و تلاش موفق او برای کشف معانی و گسترش معارف مولوی آنقدر قوی است که حتی به واسطه همین پیوندها می توان شهرهای سبزوار ، بلخ و قونیه در سه کشور ایران، افغانستان و ترکیه را که زادگاه ، محل زندگی و وفات این دو دانشمند و شاعر برجسته اسلامی بوده اند، با یکدیگر هم پیوند و هم شأن دانست.

برخی منابع درباره نزدیکی حاج ملاهادی سبزواری به مولانا و کمک شایانی که به بسط اندیشه هایش کرده است، نوشته اند:

«...بي هيچ سخني مکشوف است که سهم وي در بسط و فهم انديشه هاي مولانا از همة کساني که در اين سنت قدم زده اند، گسترده تر و عميقتر بوده است. وي نه تنها شرح مستقلي بر مثنوي مولانا نگاشت، بلکه در مابقي آثار خود به تفاريق در تشريح مواضع مولانا اهتمام ورزيد. اينکه سبزواري چه نگاهي به مولانا و آثار وي داشته بيش از همه در مقدمة عربي اي که وي بر شرح مثنوي خود به رشتة تحرير درآورده آشکار است. وي در اين مقدمه با شيدايي خاصي از مثنوي و محتويات آن سخن مي گويد و از تعبيراتي سود مي جويد که آشکارا از اعتقاد کامل وي به مولانا حکايت مي کند...»

اینک به مناسبت 8 مهر روز ملی بزرگداشت مولوی اسرارنامه، به بازخوانی روایتی از ارادتمندی و احترام فراوان حکیم سبزواری نسبت به مولانا را بازخوانی می کند:

مهدی کمپانی زارع در مقاله ای تخصصی با عنوان: «مواجهه متفکران شیعی با مولانا و آثار وی» نوشته است:

طبق بيان برخي فضلاي معاصر، روزي مرحوم آخوند خراساني در محضر مرحوم سبزواري و برخي ديگر از فضلا اين مقدمة سراسر تعظيم مرحوم حاجي بر شرح مثنوي را قرائت مي کردند. «وقتي اين سخنان به سمع حاضران رسيد، يکي از آنان که شيخي بود اعتراض کرد که چرا اين همه مولانا را ستوده و بر کتاب مثنوي شرح نوشته است؟ مگر نمي داند که فقيه بزرگ، مرحوم ملا احمد نراقي (1245 – 1185ق) آن همه او را نکوهش کرده است؟ مرحوم حاجي با تعجب پرسيد: کجا؟ کي؟ معترض در پاسخ، اشعاري از مثنوي طاقديس (اثر طبع نراقي) را خواند؛ از آن جمله اين ابيات:

مولوي گيرم که فهمد نيک و زشت       راهِ دوزخ دانــد و راهِ بهشت

چون کند بيچاره نفسش سرکش است         افکند خود را اگرچه آتش است

اين روا آن ناروا داند درست           ليک پايش در عمل لنگ است و سُست

فقه و حکمت خواند، جهلش کم نشد        عالم و دانا شد و آدم نشد

مرحوم حاجي با شنيدن اين اشعار خنديد و گفت: شيخنا! عناوين «مولانا» و «مولوي» و «ملا» از عناوين تفخيميِ عام و مطلق است که اگر با قرائني همراه باشد، بايد مراد از آن را جلال الدين رومي بلخي صاحب کتاب مثنوي دانست؛ ولي اگر قرائني نباشد، بايد اين عناوين را به معني آخوند و معمم و عالم، خصوصاً عالم دين گرفت. در کتابهاي لغت نيز آمده است که: المولوي الزاهد؛ و از تاج العروس تأليف سيد محمد مرتضي زبيدي بر مي آيد که مولوي همان ملّاست... وقتي حافظ مي گويد:

ساقي مگر وظيفة حافظ زياده داد       کاشفته گشت طرّة دستار مولوي

 هرگز مقصودشان از عنوان «مولوي» صاحب کتاب مثنوي نيست... اشعاري هم که تو مي گويي نراقي در تخطئه صاحب مثنوي سروده، در نکوهش مولوي به همين معني است... علاوه بر اين، چرا توجه نکرده ايد که مرحوم نراقي، در موارد بسيار از کتابي که براي تعليم اخلاق اسلامي تأليف نموده، از سروده هاي صاحب مثنوي ياري جسته و استفاده کرده؛ و مثنوي طاقديس را به اقتفاي او سروده؛ و در کتاب خزائن بارها در ضمن نقل اشعار او از وي به حرمت ياد کرده و او را با عنوان تفخيمي «مولوي معنوي» نام برده است. آخر چگونه ممکن است که نراقي، در يک مورد آن گونه مولوي را نکوهش کند و او را بيچاره و داراي نفس سرکش و جاهل و غير آدم بخواند و در موارد ديگر او را با لقب «معنوي» بستايد؟ اين را کدام عقلي مي پذيرد؟ اين بود پاسخ استوار حکيم سبزواري به کسي که مدعي بود مرحوم نراقي مولوي را نکوهش کرده است.»

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

نظر حاج ملاهادی سبزواری در مقایسه وسعت ذهن وجهان

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما