حاشيه هاي جالب و خواندني نخستين نشست کتابخوان سبزوار

* علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه:
 
نخستين نشست کتابخوان سبزوار دوشنيه 25 آبان در تالار بيهقي برگزار شد. اين نشست دويست و سيزدهمين نشست کتابخوان کشوري بود. اداره کتابخانه هاي شهرستان گزارشي از محتواي اين نشست منتشر کرد بنابراين نيازي به تکرار نيست. اما اين نشست حاشيه هاي خواندني و جالبي هم داشت که جزئي از محتوا و متن نشست بود.  چون در گزارش اداره کتابخانه ها به آنها هيچ اشاره اي نشده بود اين مطلب را نوشتم:
 
- طبق معمول نشست با نيم ساعت تاخير آغاز شد. اين تاخير به برگزار کنندگان نشست برنمي گردد - چون همه جا و هميشه همين طور است- به بي نظمي و اهميت نداشتن "زمان" براي ما برمي گردد. 
 
- در گزارش ها آمده بود که در اين نشست 11 کتاب معرفي شد در حالي به نظرم در واقع 12 کتاب بود. ظاهرا دوستان قرآن را از قلم انداختند. نشست با قرائت چند آيه از "کتاب الهي" تنها معجزه مکتوب آفرينش آغاز شد. اين بهترين معرفي براي قرآن بود هر چند که متاسفانه اين کتاب هم مانند آثار ديگر در بين ما بسيار مهجور است. 
 
- نشست با تاخير آغاز شد اما خانم باغاني رئيس اداره کتابخانه هاي شهرستان، زمان مشخص شده را رعايت کرد. او بعد از تشکر از شرکت کنندگان، خيلي مختصر و مفيد و بدون زياده گويي و حاشيه رفتن، طرح نشست هاي کتابخوان را معرفي کرد. 
 
- آقاي جعفري نسب مجري برنامه از همين وقت شناسي خانم باغاني استفاده کرد و تذکر داد که وقت تعيين شده براي هر نفر 7 دقيقه است و خواهش کرد که همه آن را رعايت کنند. 
 
- اولين نفر حجت الاسلام جعفري نسب بود که اثر خودش به نام "نواي ناي مجروح" را معرفي کرد. و او اولين نفر بود که زمان را رعايت نکرد و بيشتر از 7 دقيقه صحبت کرد. مجري برنامه در اقدامي تحسين برانگيز بدون در نظر گرفتن پدر و فرزندي، با دادن کاغذي به او يادآوري کرد که وقتش تمام شده است. با اين حال سد شکسته شده بود و اين مسئله موجب شد که بقيه هم دو سه دقيقه بيشتر از وقت تعيين شده استفاده کنند. تذکرهاي مجري هم براي رعايت وقت ديگر اثر نکرد. البته در برگه معرفي و تبليغات هم اسم کتاب را به اشتباه " نواي ناي نجروح" زده بودند که بعد در سالن اصلاح کردند. به تعبير آقاي جعفري نسب اين کتاب شرح خطبه شقشقيه "نهج البلاغه مظلوم" بود. 
 
- حجت السلام جعفري نسب به درستي گفت: کتاب هايم را به صورت جزوه منتشر کرده ام تا به دست علاقه مندان برسد. چون شهرستاني ها در صنعت نشر کشور راهي ندارند. اين هم از مظلوميت شهرستاني هاست که مجبورند آثار خود را تنها در شهرستان پخش کنند. 
 
- ابوالفضل بروغني که براي معرفي کتاب خودش "خراسان در آينه فرهنگ مردم" پشت تريبون قرار گرفت، صبحتش را با اين شعر حافظ شروع کرد: گر مسلماني از اين است که حافظ دارد/ واي اگر از پس امروز بود فردايي. او با اين بيت به خالي بودن سالن اشاره کرد و گفت: بايد تاسف خورد که از شهر 300 هزار نفري اين جمعيت کم به نشست کتابخوان آمده اند و اين نشانه خوبي نيست. درست مي گفت، آن موقع نصف سالن خالي بود اما بعد پر شد. آقاي بروغني فرصت را غنيمت شمرده و به جاي يک کتاب، همه کتاب هايش را معرفي کرد. حتي از کتاب هاي چاپ نشده اش هم اسم برد. او موقع معرفي کتاب "افسانه هاي محلي خراسان" گفت: چاپ اين کتاب حدود 5 سال طول کشيد. هر چند کتاب با همکاري شوراي شهر و شهرداري منتشر شد اما کلي رنج بردم و از گردنه هاي متعددي عبور کردم. نکته جالب ديگري که بروغني به آن اشاره کرد اين بود که ترانه محلي آفتاب که سبزواري ها مي خوانند و در کتاب "خراسان ندر آينه فرهنگ مردم" آمده کامل ترين شکل اين ترانه است. ترانه (اَفتو رو افتو رو بي بي سوار گو رو/...). همت و تلاش ميراث فرهنگي و گردشگري و ديگران مسئولان فرهنگي را مي طلبد که فرهنگ عامه و آيين ها و آداب و رسوم شهرستان را جدي بگيرند و براي معرفي آنها در سطح ملي کاري بکنند.  
 
 
- رمان "شاخه هاي روز" اثر بعدي بود که در اين نشست معرفي شد. آقاي کيقبادي نويسنده رمان گفت اين کار، رمان بومي سبزوار در بستر انقلاب اسلامي است. آقاي کيقبادي بعد از معرفي کوتاه، چهار پنج صفحه از رمانش را خواند. يک لحظه احساس کردم در جلسه داستان خواني حضور دارم. 
 
- تعصبي و مقصودي اعضاي محترم شوراي شهر به موقع و قبل از شروع جلسه حضور داشتند اما آقايان قلعه نوي و نورنهنگ وسط جلسه (بعد از معرفي اين سه کتاب) آمدند. آيا اين دوستان هميشه و در همه کارها دير و نيمه کاره مي رسند؟ جمع شدن چهار نفر از اعضاي شوراي شهر در رديف اول سالن، موجب وقفه کوتاهي در نشست شد تا مجري خير مقدمي به آنها و ديگر مسئولان حاضر در سالن بگويد.  
 
- البته از 13 عضو شوراي شهر فقط همين چهار نفر حضور داشتند. متاسفانه مسئولان اصلي شهر از جمله جناب فرماندار، شهردار، رئيس شوراي شهر، رئيس اداره ارشاد و ديگران غايب بودند. از مسئولان دانشگاهي و فرهنگي شهر هم کسي نيامده بود. ظاهرا برخي از آنها شرکت در اختتاميه جشنواره ادبيات داستاني رضوي را که همزمان با اين نشست در دانشگاه حکيم سبزواري برگزار مي شد؛ ترجيح داده بودند.   
 
- از معرفي کتاب چهارم و پنجم تاخيري ها هم رسيدند و سالن بيهقي پر شد. 
 
- پروين قره چاهي کتابدار کتابخانه بين الهداي، کتاب "چهار بانوي تاريخ ساز" را معرفي کرد. او به جاي معرفي خودش، بخشي از مقدمه کتاب را از رو خواند. 
 
- کتاب "انسان و سمبولهايش" را محمدعلي فارسي نژاد از اعضاي کتابخانه هاي سبزوار معرفي کرد. او خيلي مسلط، کتاب را معرفي کرد؛ مشخص بود که آن را خوب خوانده است. 
 
- حسن دلبري هم "چشمان من جنون تماشا گرفته اند"، مجموعه اشعار خودش را معرفي کرد. دلبري مانند همه شاعران صحبتش را با خواندن شعري آغاز کرد. شعر را که ديگر نمي شود معرفي کرد، بنابراين اين شاعر خوبي سبزواري هم از فرصت استفاده و اشاره اي به ديگر آثارش کرد. او همچنين به موفقيت ها و جوايزي که نصيب  آثارش شده است گريزي زد. دلبري با اشاره به حضور شاگردانش از دانشکده فرهنگيان در اين نشست گفت: به طور مشخص از آقاي دلقندي که در دبيرستان معلم ادبياتم بود و الان من در آنجا معلم شان هستم، متشکرم. رسم خوبي است که آدمي يا شاگرد باشد و يا معلم.  دلبري بعنوان آخرين جمله هم افزود: سبزوار استعدادهاي خوبي دارد بايد اين استعدادها را قدر بدانيم و کاري کنيم که آنها شکوفا شود. 
 
- "تاريخ بيهق" اثر ماندگار ابوالحسن زيد بيهقي را علي نورآبادي معرفي کرد. او در ابتدا با اشاره به اين که مي توانستم کتاب هاي جديدي را در اين نشست معرفي کنم اما به سه دليل اين اثر را انتخاب کردم، گفت: الف: اين کتاب خيلي غریب است. ب: تاريخ بيهق به نوعي سند هويت ماست.  ج: علاقه و کنجکاوي شخصي.  
نورآبادي با بيان اين که "تاريخ بيهق" هم از نظر تاريخي  و هم از منظر ادبي، اثري معتبر و مهمي است،‌ تاکيد کرد: "تاريخ بيهق" فقط يک بار در سال 1310 با تصحيح احمد بهمنيار استاد دانشگاه تهران منتشر شده و الان ناياب است. اگر کسي آن را داشته باشد همان موقع خريده است چون الان اصلا پيدا نمي شود. نمي دانم چند تا از کتابخانه هاي شهرستان اين اثر را دارند؟ 
 
او همچنين ذکر علما و بزرگان و عجايب بيهق را دو بخش بسيار جالب و خواندني تاريخ بيهق عنوان کرد و افزود: بيهقي در بخش اول حدود 300 نفر از علما و بزرگان سبزوار را معرفي مي کند که هر کدام از آنها سرآمدان عصر خود در علوم بودند. نورآبادي به معرفي 15 وزير از بيهق در اين کتاب اشاره و تصريح کرد: اصطلاح "وزير" در آن زمان بسيار گسترده تر از زمان ماست چون وزرا در آن موقع همه کاره حکومت ها بودند؛ مثلا خواجه نظام الملک طوسي همه کاره امپراطوري سلجوقيان بود که از هند تا درياي مديترانه امتداد داشت. 
 
او در ادامه خاطر نشان کرد بيهقي در بخش عجايب بيهق، حدود 30 نمونه را ذکر مي کند. او چند نمونه را از روي کتاب خواند:
1- الامام النادر ظهيرالدين علي بن شاهک القصاري
مولد و منشا او قصبه سبزوار است. اولا از اهل بيوتات و خاندان صلاح است از جوانب، و در عهد صبي حس بصر او را خلل رسيده است{کور شد}. و او با فقد بصر در علم قرآن و نحو و وجوه قرائات از مشهور و شواذ بغايت رسيد. بعد از آن در علوم ادب و لغت و نحو و توابع آن، بعد از آن در علوم فقه و مناظره و در اصول و امثال اين، و در علوم حکمت و معقولات قصب السباق {گوي سبقت} ربوده،‌ و در علوم حساب و رياضي از اقليدس و مجسطي بغايت رسيده، و از نوادر جهان و عجايب روزگار که در هيچ تاريخ و عهد نشان نداده اند آن است که اين امام اشکال اقليدس و مجسطي بيان کند شاگردان را به روشن ترين وجهي و تفهيم کند به آسان ترين طريقي، و سال هاست تا تقويم کواکب در اين ديار او مي کند، از زيج حروف بر وي املا مي کنند و او در خيال آن ضبط مي کند و حساب اوساط و اوجات و مقومات و عروض و تسييرات کواکب استخراج مي کند. و نسخه تقويم او به اطراف سفر مي کند و بدان اسباب معاش او را مددي مي باشد. و بيشتر چنان باشد که منجمان حاذق بينا زيج در دست و تخته در پيش در حساب خطا کنند و اين امام را بي بصر و نظر خطا نيوفتد، و ذلک فضل الله يوتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم. (تاريخ بيهق، ص 240)
2- الشيخ الرئيس ابوالقاسم علي بن محمد بن الحسين بن عمرو... و اين خواجه ابوالقاسم چهار مدرسه در قصبه بنا کرد چهار طايفه را،‌ حنفيان را بنام جد من امام ابوالقاسم عبدالعزيز بن يوسف، و هنوز معمور است. و شافعيان را مدرسه بنا کرد در محله نوکوي از جهت امام ابوالحسن حناني واعظ، و امروز معمور است. کراميان را يکي در محله شادراه،‌ و از آن اثري نمانده است. سادات و اتباع ايشان را و عدليان و زيديان را يکي در محله اسفريس بنام امام سعيد علي بن ابي الطيب، و اثر آن هنوز مانده است. (همان،‌ ص 194)
 
نورآبادي تاکيد کرد: روزگاري در اين سبزوار چهار مدرسه ( و به تعبير امروز دانشگاه) براي چهار مذهب مختلف داشته ايم اما متاسفانه امروز دو مسئول و دو نفر نمي توانند همديگر را ببينند و با هم تعامل و همکاري داشته باشند. 
 
3- در غرايب چيزها که از بيهق خيزد که بدان منفرد است از بقاع و نواحي ديگر:
اول: فضلا و ادبا باشند.
دوم خطاطان ناسخند. 
سوم: علماي بزرگ خيزند در اين خاک در انواع علوم اما تا در خاک بيهق باشند هيچ رتبت و درجه نيابند، مگر غربت و سفر بر وطن اختيار کنند تا از علم خويش برخورداري يابند. 
 
نورآبادي اين بخش از کتاب را دو بار خواند که با استقبال شرکت کنندگان روبرو شد و مجري برنامه گفت: متاسفانه الان هم همين طور است. او در ادامه تاکيد کرد: اين جملات بويژه براي مسئولان شهر ما بسيار عبرت آموز است. 
 
چهارم در ديه جلين و نوقاريز فستق باشد که در نواحي نيشابور مثل آن نيست. 
دهم کفشگران باشند که اينجا کفش سيم دوز و امثال اين دوزند از موزه {کفش} زنان و مردان که در نواحي نيشابور هيچ جا مثل آن نبود.
هژدهم در کوه رزقن و کوه شاره و دربر اگر پرورنده باشد ريباج بود نيکوتر از آن که در کوه نيشابور بود. 
و... (همان، 276 به بعد)
 
نورآبادي در پايان دو مسئله مهم را تذکر داد: اول اين که اگر مسئولي "تاريخ بيهق" را نخواند نمي تواند براي سبزوار کاري بکند؛‌ چون اين منطقه، مردم، ظرفيت ها و فرصت هايش را نمي شناسد. بنابراين اين کتاب بايد در خانه همه سبزواري ها باشد و دست کم يک بار حتما آن را بخوانند. خواندن اين کتاب ديد مسئولان و مردم را درباره منطقه سبزوار کاملا عوض مي کند.
و دوم، ما اين همه دانشگاه و استاد در شهرستان داريم اما اين کتاب متاسفانه خيلي غريب و مهجور است. دانشگاه ها و استادان شهرستان بايد همت کنند و اين کتاب را با تصحيح مجدد و ترجمه اشعار عربي آن به صورت زيبا منتشر کنند تا در دسترس همه باشد. اگر دانشگاه هاي ما اين کارها را نکنند پس به چکار مي آيند؟  
 
- مسئول کتابخانه دکتر علي شريعتي رمان "جاي خالي سلوچ" را معرفي کرد. معرفي جمع و جور و خوبي بود. طاهره سليمي با بيان اين که اين رمان چون در محيط فرهنگي و جغرافيايي شهرستان رخ مي دهد و پر از عبارات و اصطلاحات اصيل سبزواري است براي ما خواندني است. او همچنين ابراز اميدواري کرد که معرفي اش براي کساني که "جاي خالي سلوچ" را خوانده اند، لذت مطالعه آن را تجديد کرده باشد و براي آنها که نخوانده اند انگيزه اي باشد تا از مطالعه آن لذت ببرند. 
 
- رمان "گرسنگي" اثر کنوت هامسون نويسنده نروژي را حميدرضا شرقي معرفي کرد. اما او بيشتر وقتش را به انتقاد از اين گونه معرفي کتاب ها و از جمله نشست کتابخوان اختصاص داد. شرقي گفت: اين شيوه معرفي کتاب مناسب و علمي نيست. برخي آثار خودشان را معرفي کردند که اين کار بايد در نشست هاي رونمايي کتاب صورت گيرد. يک کتاب را در 7 يا 10 دقيقه نمي توان معرفي کرد. مردم ما با کتاب بيگانه اند و با اين نشست ها هم کتابخوان نمي شوند. مردم نيازي به مطالعه احساس نمي کنند...
 
- انتقادها ادامه داشت که مجري برنامه به ميان حرف هاي او آمد و به نوعي تلاش کرد موضوع را جمع کند. جعفري نسب گفت: اين نشست ها بهانه است و گر نه کسي با اين جلسات کتابخوان نمي شود. سعي مي شود تا اين نشست ها از حالت دولتي خارج شود و دوستداران کتاب در يک نشست صميمي تجربيات شان را از مطالعه به اشتراک بگذارند. 
 
- شرقي هم که ديد ديگر جاي سخن نيست، گفت: ظاهرا قرار است من حرفي نزنم. بلند شد و آمد پايين.  
 
- صحبت هاي آقاي شرقي بيان درد دلي بود که همه ما آن را مي دانيم. به نظرم اين درد دلها و بيان آزادانه انتقادها اتفاقا نقطه قوت نشست کتابخوان سبزوار بود که شايد در دويست و سيزده نشست کتابخوان کشور کم نظير باشد. نمي دانم چرا در گزارشي که اداره کتابخانه هاي سبزوار از اين نشست منتشر کرد همه اين درد دلها را حذف کردند؟ نشست هاي کتابخوان بهترين جا براي بيان اين گونه درد دلها و انتقادهاست؛ اگر شرکت کنندگان نتوانند در اين نشست هاي صميمي نيز حرف هايشان را بزنند پس کجا بايد اين حرف هاي به حق و بجا بيان شود. بر عکس، مسئولان بايد از اين گونه درد دلها و انتقادها استقبال کنند. راستي مگر غير اين است که ضعف کارها و برنامه هاي ما با همين انتقادها اصلاح و بهتر مي شود. مسئولان اداره کتابخانه ها بايد بدانند اگر مانع از بيان اين گونه حرف ها شوند و يا آنها را سانسور کنند، فرهيختگان و علاقه مندان از اين نشست ها استقبال نخواهند کرد چون بي اعتماد مي شوند. اعتماد و اطمينان کتابخوان ها و علاقه مندان مهم ترين سرمايه کتابخانه ها و کتابداران است که به سختي و زحمت به دست مي آيد اما به راحتي از بين مي رود. 
 
- دهمين نفر محسن زرقاني کتابدار کتابخانه حاج ملا هادي سبزواري بود که کتاب "مفاتيح الحيات" آيت الله جوادي آملي را معرفي کرد. قبلا هم بيان شده بود و آقاي زرقاني هم به درستي اشاره کرد که اين کتاب ادامه و در واقع جلد دوم "مفاتيح الجنان" است. اگر آن کتاب کليدهاي بهشت را به ما مي دهد اين کتاب نيز کليدهاي زندگي را نصيب مان مي کند. اسلام فقط دين آخرت نيست؛ بلکه براي زندگي در اين دنيايي هم حرف دارد. 
 
- آخرين نفر مهدي مقصودي رئيس کميته فرهنگي شوراي شهر بود که اثر "من و کتاب" را معرفي کرد. اين کتاب شامل بيانات رهبري درباره کتاب و کتابخواني است. مقصودي گفت: اين کتاب در شش فصل به اهميت کتاب و کتاب‌خواني، نقد وضع موجود و چه بايد کردها از ديدگاه مقام معظم رهبري پرداخته است. 
 
- در نخستين نشست کتابخوان شهرستان، چهار نفر از 11 نفر آثار خودشان را معرفي کردند. نکته جالب و قابل توجهي است. 
 
- متاسفانه باز هم خبرنگاران و رسانه هاي سبزوار جا ماندند و از برگزاري اين نشست فرهنگي هيچ خبر و گزارشي ندادند. نمي دانم چند نفر از خبرنگاران شهرستان در اين نشست حضور داشتند اما اگر هم بودند هيچ گزارشي منتشر نکردند. گزارش اداره کتابخانه هاي سبزوار هم با تاخير دو روزه يعني پنج شنبه منتشر شد. بديهي است که در دنياي ارتباطات که سرعت شاخصه اصلي آن است، وقتي دو روز از زمان وقوع حادثه اي بگذرد قطعا خبر و گزارش آن سوخته است و به درد نمي خورد. اين در حالي است که اگر بررسي کنيد خبر و گزارش نشست هاي کتابخوان شهرهاي ديگر در خبرگزاري ها و رسانه هاي سراسري هم منتشر شده است. خبرنگاران شهرستان نه تنها بايد اخبار برگزاري اين نشست را براي پايگاه هاي خودشان مي نوشتند بلکه بايد گزارش کاملي هم براي رسانه هاي کشوري تهيه مي کردند. هيچ عذر و بهانه اي از خبرنگاران و رسانه هاي شهرستان براي اين تاخيرها و کم کاري ها پذيرفته نيست. اگر قرار است خبرنگار باشند و کار رسانه اي کنند بايد همه لوازم و اقتضائات آن را هم بپذيرند. اگر نمي رسند و يا نمي توانند بايد اين عرصه را رها کنند و به کار ديگري بپردازند. 
 
- حسن ختام نخستين نشست کتابخوان سبزوار هم اهداي لوح تقدير و تنديس به شرکت کنندگان در اين برنامه بود. يک کارت هديه 50 هزار توماني هم در داخل لوح ها وجود داشت. هديه اي براي کتابخوان ها که با آن بتوانند دو سه کتاب جديد براي مطالعه بخرند. ان شاء الله که اين کارت ها خرج چيزهاي ديگر نشود. 
 
- بيرون سالن، مسئول گروه دانشجوياني که از دانشکده فرهنگيان در اين نشست شرکت کرده بودند، گفت:  نمي دانستم نشست کتابخوان اين گونه است و گر نه من هم کتاب "قرآن پژوهان سبزوار" را معرفي مي کردم. گفتيم: نشست بعدي بهمن است، ثبت نام و در آن نشست اين کتاب را معرفي کنيد. اين مسئله نشان مي دهد که هنوز هم کساني هستند که از نشست هاي کتابخوان اطلاعات درست و کاملي ندارند بنابراين مسئولان اداره کتابخانه ها بايد براي اطلاع رساني و معرفي اين برنامه بيشتر تلاش کنند. 
 
- در مجموع نخستين نشست کتابخوان سبزوار، نشست خوب و موفقي بود. اميدواريم نشست هاي بعدي بهتر باشد. 
_____________
 
 
لازم به ذکر است، تصاویر منتشر شده در این گزارش توسط محمد حشمتی عکاس خبری سبزوار گرفته شده و نخستین بار در مجله اینترنتی سبزواریان انتشار یافته است.
 
برای مطالعه یادداشت های بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
 
 

 

نظرت را بنویس
comments

مطلب آقاي نورآبادي در رصد درباره سايت گردشگري سبزوار هم جالبه بخوانيد

سلام آقاي حسين پور ممنون که خبر داديد. خبر تجديد چاپ تاريخ بيهق مايه خوشحالي است اما از طرف ديگر مايه شرمندگي که آثار مربوط به ما را ديگران چاپ مي کنند. همچنين مايه شرمندگي مسئولان دانشگاهي،‌ دانشکده ها، استادان و دانشجويان و کلا جامعه دانشگاهي ماست که يکي از مهم ترين اثار ادبي و تاريخي ما را دانشگاه هاي ديگر تصحيح و تجديد چاپ کرده اند. پس جامعه دانشگاهي ما کجاست و چه مي کند؟

اتفاقا همزماني دو برنامه مهم فرهنگي در يک روز نشان مي دهد که نهادهاي مختلف شهر با همديگر هماهنگي ندارند. به نظرم اگر يک شوراي برنامه ريزي شهري يا شوراي فرهنگي شهر با حضور نمايندگان همه نهادها در شهرستان تشکيل شود اين مشکلات پيش نخواهد آمد. اين شورا سه حسن دارد: 1- در اين شورا مي شود تقسيم کار کرد و برنامه ها و کارهاي مختلف را به نهادهاي مختلف سپرد اين طوري همه نهادها مشارکت دارند و همه کارهاي روي دوش يک نهاد نمي افتد. 2- برنامه هاي مختلف هماهنگ مي شود تا هم با ديگر تداخل نداشته باشند و هم در زمان مناسب برگزار شوند 3- اين شورا و مشورت و مشارکت نهادها در کنار همديگر موجب هم افزايي و ارتقاي کيفي برنامه ها خواهد شد.

94/8/30

مسئوولایی که اون شب نبودن برای این بود که بالا تو دانشگاه تربیت معلم همزمان داشت اختتامیه جشناره داستان رضوی اجرا میشد اونم برنامه ملی و فرهنگی بود و مهمان کشوری هم داشتن دیگه نمیتونستن یک زمان دو جا باشن لطفاموقع نقد حواستونو جمع کنید و انصاف داشته باشیداقای نورابادی

مهدی حسین پور

آقای نور آبادی بعنوان یک شهروند ششتمدی از شما متشکرم که کتاب تاریخ بیهق را معرفی نمودید شایان ذکراست که کتاب تاریخ بیهق جدیدا توسط جناب آقای دکتر ساکت از اساتید محترم دانشگاه فردوسی مشهد به زیر چاپ رفته و امید می رود بزودی و با حضور شما فرهیخته گرامی شاهد چاپ جدید این کتاب باشیم در عین حال باز هم متشکرم

سلام گزارش جالب و جامعي بود. ضمنا آقاي نورآبادي استاد قندي را هم مثال زد که متاسفانه مسئولان تا زمان فوتش اصلا نمي دانستند که او سبزواري است.

چه قدر دقیق و موبه مو آقای نورآبادی حاشیه ها رو نوشتید معلوم میشه حضور ذهن خوبی دارید. انگار از تمام جلسه فیلم گرفتید و بعدا نشستید از روی فیلم بعضی جزئیات رو با چند مرتبه پخش کردن دیدید. البته فکر کنم اشاره کردن به بعضی جزئیات تا این حد ریزبینانه لازم نبود. مثلا اینکه اسم یکی از کتاب ها با اشتباه تایپی به جای نوای نای مجروح خورده بوده نوای نای نجروح اگرچه دقت نظر شما رو نشون میده اما دیگه خیلی حاشیه قابل توجهی نیست که گفتنش ضروری باشه ولی من خودم از این همه نکته سنجی شما خبرنگار خوب سبزواری کیف کردم کاش بقیه خبرنگاران هم همین تیزبینی و حوصله رو داشته باشن
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما