روزی برای همه ، در ایستگاه آخر .../ گزارشی از غسالخانه سبزوار

سایت خبری تحلیلی سبزوار نیوز در روزهای اخیر گزارشی تکان دهنده و ارزشمند از سوژه ای با اهمیت منتشر کرده است که تا کنون درمیان انبوه خبرها وگزارش های رسانه های خبری خطه سربداران مغفول مانده بود.
غسال خانه سبزوار و کارگران زحمتکش این محیط ، این بار سوژه جذاب و تأثیرگذار ، خبرنگار سبزوار نیوز شده اند.
با مطالعه این گزارش در میان انبوه خبرهای جنجالی که عمدتاً درچارچوب بازی های قدرت ، تهیه و منتشر می شوند ، پی می بریم که ورای همه این هیاهو های غالباً سیاسی که در برخی رسانه ها به راه می افتد ، زندگی همچنان مسیر معقول و منطقی خود را می پیماید و ساعت شنی عمر هریک از ما ، هر لحظه ، در هر پست و مقام و با هر طرز فکر و رفتار که باشیم ، به سرعت در حال خالی شدن است ، تا سرانجام در زمان مقرر به منزلگاه نهایی رهسپارمان کند . بی اندکی مسامحه !
مطالعه این مطلب در خصوص کار دشوار کارگران زحمت کش غسالخانه ، شاید اندکی تلخ و تأثر برانگیز باشد ، اما مفید است. از همین رو ، مجله اینترنتی  اسرارنامه در سطرهای بعدی به انتشار متن کامل این گزارش می پردازد.

گفتنی است ، سبزوار نیوز یکی از رسانه های معتبر و پرمخاطب غرب خراسان رضوی است ، که در مدت طولانی فعالیت خود ، توانسته است ، چهره رسانه ای مردمی ، بی طرف و بی حاشیه را از خود به نمایش بگذارد.
با بررسی و تحلیلی گذرا بر فعالیت های سبزوار نیوز در طول سال های فعالیت ، می توان پی برد در این رسانه محلی ،  هدف اطلاع رسانی سریع و صحیح ، بدون قصد مداخله در بازی های قدرت ، تقریباً تنها هدف مدیران این وبسایت بوده است.
از همین رو باید گفت ، جذب دامنه گسترده مخاطبان برای این رسانه محلی نه از طریق انتشار مطالب جنجالی ، غوغاسالارانه ، سهم خواهانه و اثبات نشده در رابطه با شخصیت های حقیقی و حقوقی و یا رویدادهای محلی ، بلکه از طریق جلب اعتماد اذهان عمومی در طولانی مدت صورت گرفته است.چیزی که می توان از آن به عنوان سرمایه های حقیقی یک رسانه یاد کرد.
در واقع با این روش معتدل و غیرجنجالی که سبزوارنیوز تا کنون برای خودانتخاب کرده است ، شهروندان سبزواری در رابطه بااین رسانه محلی خیالشان راحت است که قرار نیست در آن مطلب یا نظری منتشر شود که اسرار و مسائل درونی شهر را بی هیچ سیاستی برای اطلاع همه مخاطبان از هر شهر و منطقه ای که باشند ، فاش سازد تا بعضی از همین مطالب بعداً بهانه هایی بشوند برای تضعیف روحیه مردم محلی، دلسرد کردن آنها از توانمندی های موجود ، ترویج اندیشه خودبدی ، و فراهم آوردن فرصت تمسخر و تحقیر همه ساکنان غرب خراسان رضوی در نظر دیگر نقاط استان و کشور ...
سبزوارنیوز همچنین در نتیجه فعالیت منظم و پیوسته عکاسان حرفه ای این وبسایت ، در زمینه انتشار گزارش های تصویری از اخبار و رویدادهای شهرستان های غرب خراسان رضوی ، به یک رسانه مرجع تبدیل شده است ومخاطبان آن تقریباً می توانند با مراجعه به بخش گزارش های تصویری سبزوار نیوز به آرشیو کاملی از تصاویر مربوط به مهمترین رویدادهای خطه سربداران دست یابند.
درکنار همه محاسن گفته شده ، وبسایت ، سبزوار نیوز خالی از اشکال هم نیست. ازجمله ایرادات این رسانه محلی ، خالی بودن آرشیو آن از مطالب تحلیلی عمیقی است که در تحریریه سبزوارنیوز در رابطه با مهمترین مسائل محلی تولید شده باشند.
این گونه مطالب معمولاً برای مخاطبان از زیبایی وجذابیت های خاص خودنیز برخوردارند.
سبزوارنیوز همچنین در بخش فرهیختگان و مشاهیر سبزوار و نیز معرفی تاریخ و پیشینه فرهنگی و مذهبی سرزمین بیهق در قبل و بعد از ظهور اسلام ، هنوز باید فعالیت گسترده تری را از خود به نمایش بگذارد و آنچه تا کنون دراین زمینه ها انجام گرفته است ، در مقابل نیازهای موجود کافی نیست.
به هرحال اینک بعد از همه توضیحات ، به نظر  می رسد ، گزارش اختصاصی از فعالیت چند کارگر شاغل درغسالخانه سبزوار ، از این به بعد ، یکی از گزارش های ابتکاری ، موفق و اثرگذار سبزوارنیوز محسوب خواهد شد.
 
در ادامه متن کامل گزارش از غسالخانه سبزوار به نقل از وبسایت سبزوار نیوز منتشر می گردد :

نگاه به شغلي كه هيچ كس آن را دوست ندارد
نیمروزی در ایستگاه آخر زندگی( غسالخانه سبزوار)

نشسته بودم در بين تمامي سوژه هايي كه بررسي كردم ذهنم به سمت غسالخانه متمركز شد با اينكه از اسم غسال و غسالي مي ترسيدم با اين حال به خود جرات دادم تا براي آشنايي با غسال و غسالخانه به بهشت رضا سبزوار بروم و ملاقاتي حضوري با تعدادي از غسال ها داشته باشم در داخل دفتر آرامستان به لحاظ انجام برخي تعميرات سروصداي زياد بود اين روزها هر كسي به هر نحوي خانه خود را براي استقبال از سال جديد آماده مي كند اينها نيز داشتند كارهاي خود را براي شب عيد انجام مي دادند غسال ها آمدند بعد از احوالپرسي و گفتگوي صميمانه، به علت آلودگي صوتي كه در دفتر بود از آن ها خواستم تا براي انجام مصاحبه به يك مكان آرامتر مثل محل كارشان برويم حواسم به اطراف بود جزء نوای وزش باد میان درختان و گاه شیون مصیبت‌دیدگان، صدای دیگری به گوش نمی‌رسد تا دراتاق باز شد محيطي مستطيل شكل بي روح با كاشي هاي آبي  و وسايل غسالي ذهنم را به طرف خود معطوف كرد تاكنون محل كار يك غسال را از نزديك نديده بودم شوكه شدم و كم كم به خود آمدم و با خنده به او گفتم من نمي دانستم محل كار شما اين شكل باشد با اينكه ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود به خودم جرات دادم و مصاحبه را انجام دادم كه به شرح زير مي باشد.

شما نيز با این نظر موافق هستيد که قضاوت کردن قبل از شناخت افراد در وجود همه ما وجود دارد، بر همین اساس و به اقتضای برخی مشاغل تصورات و قضاوت های ذهنی خاصی از شاغلان در حرفه  هاي متعدد داریم يكي از اين مشاغل غسالي است شغلي كه هيچ كس آن را دوست ندارد در فرضيه اسلامي تاكيد شده كه هر يك از مسلمانان بايد هفت نفر از اموات را شسششو و كفن كند براي بسياري از ما آدم ها بارها و بارها پيش امده كه به محض شنيدن كلمه غسال خصوصيات خاصي از جمله نحیف و بی‌احساس بودن، رنگ پريدگي و بي روح بودن را در ذهنمان تجسم مي كنيم اما با انجام اين مصاحبه خط بطلان بر تمامي افكارم كشيدم چرا كه تصورم راجع به غسال ها فرق كرد.

نيمروزي در ايستگاه آخر زندگي( بهشت رضای سبزوار)

در ابتداي شروع گزارشم در دفتر آرامستان منتظر آمدن غسالي با چهره عبوس و وحشتناك بودم بعد از گذشت دقايقي بعد جوان 30 ساله اي با روحيه بسيار شاد كه هيچ شباهتي با دنياي سرد مردگان نداشت افكارم را به هم ريخت و اين سوال در ذهنم تكرار مي شد چنين جواني با اين خصوصيات در اين مكان سرد بي روح چه مي كند؟ در حال ضبط كردن صحبت هايش بودم كه از من خواست تا ضبط كردن را قطع كنم تا راحتر بتواند صحبت كند.

وي در نخستين سوال در خصوص نحوه ورودش به اين حرفه گفت: حدود يكسال است كه وارد اين شغل شده ام هنوزم باورم نمي شود كه با دنياي مردگان سر و كار دارم داستان زندگي ادم ها قصه عجيبي است مدت ها بود كه به دنبال شغل مناسبي براي امرار و معاش روزانه خود مي گشتم با اينكه از غسالي وحشت داشتم خودم را مجاب كردم تا براي انجام شغل غسالي متقاضي شوم البته ناگفته نماند با اينكه مي ترسيدم اما اين حرفه را دوست داشتم دغدغه زندگي روزانه سبب شد تا براي پيدا كردن خود و نزديك شدن به خدا پا در عرصه اين شغل شرافت مندانه كه هم خير دنيا و هم اخرت در ؟ان است  بگذارم

اين جوان غسال از من خواست تا نامش را در اين گزارش ننويسم ما نير بر نظر وي احترام مي گذاريم و از دكر نامش خود داري مي كنيم "م.ز" داراي دو فرزند مي باشد وي از ناسازگاري اطرافيان با شغلش ابراز گلايه كرد و اظهار داشت: خانواده ام در اوايل كار مخالف ادامه شغلم بودند متاسفانه وجهه اجتماعي غسالي در جامعه به اندازه اي ضعيف است كه بواسطه آن تمامي دوستان، آشنايان و فاميل هايم در صورتي كه يكي از بستگان فوت مي كرد و مرا در غسالخانه در حال شستشو و كفن اموات مي ديدند با نگاهي بدبينانه كم كم از من روي برگرداندند و ارتباط خود را قطع كردند با تمامي اين ناملايمات ماندم و اين ناهنجاري ها سبب نشد تا راجع تغيير اين شغل خداپسندانه كه سفارش بسياري بر آن شده ترديدي به خود راه دهم هرچند اين حركات تنش ها و دلشتگي هايي براي من و خانواده ام در پي داشت اما نسبت به ادامه آن نه تنها مصصم تر شدم بلكه با عشق كارم را ادامه خواهم داد.

وي افزود: به لحاظ مشكلات روحي فراواني كه در اين شغل وجود دارد ماندنش كار دل است البته نقش قسمت نيز در اين كار بي تاثير نيست من ماهيانه مبلغ 300 هزار تومان حقوق مي گيرم كسي كه نخواهد در اين شغل بماند اگر ماهيانه 3 ميليون تومان هم به او بدهند آخرش نمي ماند اين براي خوانندگان اين مطلب حائز اهميت است پس اين شغل براي من نوعي نه سنواتي دارد و نه پول زيادي كه بخواهم بخاطر آن پايبند باشم فقط به خاطر آرامش دلم ماندم و بس...

اين جوان غسال خطاب به كساني كه حاضرند به خاطر هر پست و مقامي دست به هر كاري بزنند و  دل هم نوع خود را بشكنند گفت: اينجا غسالخانه است روزي نيست كه در آن گريه و زاري، شيون و ماتم صاحبان جنازه ها در آن نباشد در اينجا افراد مختلفي از كودك ، جوان و ميانسال از زن و مرد گرفته تا مهندس ، دكتر معلم، مديرعامل فلان شركت بزرگ تا افراد كارگر و كشاورز مي آيند و مي روند سفارش مي كنم از نزديك بيايند و فضاي سرد اين غسالخانه را ببينند ديدنش خرجي ندارد اينجا انتهاي خط اين دنيا چيزي جز چند متر پارچه بنام كفن نيست به حساب خود برسيد قبل از اينكه به حسابشان رسيدگي شود شك ندارم با ديدن اين منظره تلخ همه چيز عوض مي شود.

از او در مورد نخستين روز كار و عكس العملش سوال كردم چشمانش را بر زمين دوخت و با آه گفت: روز اول كارم بسيار سخت شروع شد چرا كه از من خواسته بودند جنازه يك جوان 30 ساله كه بر اثر سانحه بسيار دلخراش تصادف جان باخته بود  و يك جوان 20 ساله به علت مشكلات خانوادگي خود را اعدام كرده بود را شسشو دهم جنازه هاي بسيار وحشتناك بود و انجامش بسيارسخت، دعا مي كردم كاش اين لحظه نبود اما رفتم و شسشو و كفن را انجام دادم.

اين جوان غسال گفت: حسن انجام اين شغل شريف اين است كه لحظه اي نيست كه به مرگ فكر نكني بايد اعتراف كنم زماني كه تنها هستم احساس خوبي ندارم براي همين سعي مي كنم هيچوقت تنها نباشم فكرش روحم را عذاب مي دهد.

شيون بازماندگان سر جنازه ها سلامتي ام را هم به خطر انداخت

غسال بعدي علي اكبر لطفي پيرمرد  60 ساله اي كه با چهره بسيار مهربان  و علاقه مند به مصاحبه روبرويم نشست نگاه مهربان و روحيه بسيار بالاي اين پدر زحمت كش هيچ شباهتي با دنياي سرد مردگان نداشت او با كمي تامل گفت:قسمت هر كس چيزي است هر يك از ما ادم ها داراي شغلي هستيم و اين را هم مي دانم كه خداوند بر حسب استعداد و توانايي كه به ما داده شغلي را برايمان تعيين كرده است شغل اصلي من در گذشته كارگري بود و چون در روستا زندگي مي كردم براي امرارو معاش خانواده ام هر كاري انجام مي دادم  كه بالاخره با سفارش يكي از دوستان به سبزوار امدم و الان حدود 16 سال است كه غسالي مي كنم.

اين پيرمرد سالخورده كه تامدتي پيش از لحاظ سلامتي روحي و جسمي در شرايط متعادل به سر مي برد گريه و شيون مصيبت ديدگان بر سر اموات را از مهمترين عوامل بروز سكته و تشنج خود بيان كرد و افزود: درست است ما غسال هستيم مردم فكر نكنند ما دل گنده و يا سنگ دل هستيم گريه هاي ان ها شرايط روحي و جسمي ما را به خطر مي اندازد مدتي بود بعد از شسشو اموات متوجه مي شدم سردرد هاي مزمني به سراغم مي آيد براي درمان خود به مشهد رفتم پزشك مربوطه از من راجع شغلم پرسيد وقتي گفتم غسال هستم به من سفارش كرد تا در يك فضاي كاملاً آرام و بدور از تنش باشم لذات خئواهش كه از همشهريان خود دارم اين است تا بيشتر به فكر ما باشند با ورود خود به داخل غسالخانه و شيون جدا خودداري كنند چرا كه اين شرايط سخت تاثير بسيار منفي بر سلامتي ما دارد.

وي با ابراز رضايت كامل از شغل خود ادامه داد: در ابتداي شروع كارم مقداري ترس و وحشت داشتم اما چون هدف اصلي من از اين كار كسب رضاي خدا و روزي حلال بود به سرعت توانستم با كارم رابطه برقرار كنم و الان حدود 16 سال است كه بدون هيچ ترسي جنازه شسشو و كفن مي كنم.

لطفي در خصوص تعداد مرگ و ميرها در 16 سال گذشته و مقايسه آن با زمان حال اظهار داشت: متاسفانه طي سال هاي اخير تصادفات و بيماري ها سهم بسزايي در افزايش مرگ و ميرها خصوصا در گروه سني جوان داشته در گذشته بيشتر فوتي ها مربوط به ميانسالان بود كه عمدتا به مرگ طبيعي جان خود را از دست مي دادند فوتي ها در 15 سال قبل چندان زياد نيود روزي 2 يا 3 مورد جنازه براي غسل  وكفن به غسالخانه اورده مي شد اما الان از  5 تا 10 مورد متغير است كه اين جاي بسي تاسف مي باشد.

از او مي خواهم در مورد بدترين و بهترين خاطره اش در غسالي بگويد وي ادامه داد: نمي توانم بگويم خاطره ي خاصي مد نظر است تمامي خاطرات و ياداوري لحظات اين شغل خوشايند نيست اما بهترين خاطره من مربوط به زماني است كه فردي را براي شستشو به من سپردند علت مرگ اين فرد سكته قلبي بود  در حال آب ريختن روي ميت بودم كه متوجه شدم جنازه تكان مي خورد و به همين ترتيب خدا خواست و آن فرد زنده شد و از ان زمان به بعد نيز اين فرد را هرگز نديدم.

از آقاي لطفي پرسيدم آيا به مرگ نيز فكر مي كني يادآوري مرگ چه تاثيري بر زندگي شخصي شما داشته است گفت: اينقدر بگويم كه يادآوري هر روزه اين صحنه سبب مي شود تا كمتر به فكر مال اندوزي و حرص و طمع بيخودي باشي در اين موقع بهشت رضا را با دستش نشانم مي دهد و مي گويد بايد به اين باور برسي كه روزي در اين مكان غسل داده مي شوي و در يك متر جا با چند متر پارچه بنام "كفن" دفن مي شوي اين داستان زندگي ما ادمهاست تلاش مي كينم تا به هر قيمتي شده خانه اي متفاوت و بسيار مجلل بسازيم دريغ از اينكه آخرين خانه ما جز يك جاي تنگ و تاريك نيست.

از مدير دفتر آرامستان مي خواهم تا مرا با يك خانم غسال آشنا كند ترجيح دادم  شخصاً خود به سراغش بروم ادرس را گرفت و به سمت خانه اش كه در پش غسالخانه قرار داشت رفتم از ديدن من تعجب كرد گزاف نگفته ام كه به تنهايي از صحبت كردن با او مي ترسيدم خوشامد و احوالپرسي كرد و مرا به سمت اتاقش راهنمايي كرد.

دعاي خير مردم جان فرزندم را كه در كما بود نجات داد

محبوبه شوآبي بانوي غسال سبزواري گفت: بعد از بهم خوردن زندگي ام آرامش روحيم را از دست دادم  اطرافيانم در پي جستجوي شغلي برايم بودند كه متوجه شدم شهرداري به دنبال غسال خانم مي باشد به هميت ترتيب نامه درخواستي به شهردار نوشتم و در يك ملاقات حضوري از من پرسيد از انجام اين كار نمي ترسي و با صراحت گفتم نه، علاقه شديدي به غسالي داشتم يادم هست در تهران بچه اي به مرگ طبيعي مرده بود هيچ كس نبود تا ان بچه ار غسل دهد به لحاظ اينكه قبلا در روستا ديده بودم چطور اين كار را انجام مي دهند از همراهان ان بچه خواستم تا شخصا كار شسشو و كفن او را انجام دهم

وي با بيان اينكه افتخار مي كنم كه غسال هستم افزود: با خنده گفت يادم هست زماني مادرم متوجه شد كه رسما غسال شده ام به من مي گفت هر موقع روستا آمدي به هيچ كس نگويي مرده شوي هستي با اين حال بسيار به شغلم علاقه دارم و حرف هاي ديگران نيز تاثيري در من ندارد .

اين خانم غسال ادامه داد: زماني دخترم در شرف ازدواج بود و مي ترسيد كه اين مراسم به خاطر شغل من بهم بخورد زمان خواستگاري تمامي جزئيات كارم را با خواستگار دخترم مطرح كردم كه شغل من غسالي است الان فكرهايت را بكن دو روز ديگر زندگي دخترم را با سركوفت زدن و به رخ كشيدن شغلم تباه سازي خواستگار دخترم  گفت من افتخار مي كنم همسرم چنين مادري دارد كه بدنبال روزي حلال است بارها به فرزندانم گفته ام كه نبايد رفتارهاي اطرافيان به لحاظ شغلم تاثير منفي بر شما داشته باشد بگذاريد با افتخار بگويند اين فرزند فلان غسال است.

خانم شورآبي ادامه داد: بارها شده در خيابان و يا در  تاكسي با انگشت مردم مرا بهم نشان مي دهند و مي گويند اين فلاني است از من راجع به شغلم مي پرسند و مي گويند نمي ترسي و با اعتماد به نفس بالا مي گويم نه مرده كه ترس ندارد او نيز مثل ماست فقط در حال حاضر ما جان داريم و او نه.

وي علاوه بر علاقه مندي به معنويات خاصي كه غسالي دارد اشاره كرد و گفت: باردار بودم  كه همچنان اموات را شسشو مي دادم  معمولاً اطرافيان  جنازه در بالا سر او دعا، ذكر و صلوات هاي فراواني را مي فرستند بعد از فارغ شدن  و بزرگ شدن فرزند پسرم متوجه شدم انس عجيبي با قرآن دارد صلوات ورد زبان پسرم شده صبح هاي جمعه كه اكثر بچه هاي خواب هستند فرزندم براي شركت در مراسمات مختلف از جمله شركتن در دعاي ندبه، دعاي كميل، توسل و ... پيش قدم است.

وي از نتيجه هاي بسيار خوب شغل خود گفت: دعاهاي مردم در حق ما بسيار زياد است پسر 28 ساله ام مدتي پيش تصادف كرد شدت ضربه وارده به حدي بود كه  40 روز تمام در كما بسر مي برد دكتر ها جوابش كردند بواسطه همين شغلم و دعاهاي خير مردم خداوند فرزندم را شفا داد و به من برگرداند.

از او مي خواهم تا سفارشي براي همه مردم اعم از فقير و غني داشته باشد، او اظهار داشت: من در حدي نيستم كه بخواهم نصيحت كنم اما مي گويم برادرارن و خواهران عزيز هيچگاه حرص مال دنيا را نخوريد دارا و ندار غير از 10 متر پارچه چيز ديگري با خود نمي برند افراد پولدار زيادي بودند كه موقع مرگ كفن نداشتند مال دنيا متعلق به دنياست نبايد به ان دل بسته شد البته بايد تا زماني كه زنده هستي براي رزق و روزي خود و خانواده ات تلاش كني مطلب مهم اين است كه حرص و طمع اضلافي نداشته باشي به خاطر مال دنيا حق را ناحق نكني دل بنده خدا را با تحقير كردنش نشكني و....

اين خانم غسال در ادامه صحبت هايش تصريح كرد: موقع شستشو جنازه ها متوجه مي شوم كه همراهيان به ما به چشم يك ادم بدبخت و بيچاره نگاه مي كنند واقعا چنين نيست دلم زماني مي شكند كه پسر 10 ساله ام به من مي گويد مامان فلاني مرا بخاطر شغلت مسخره كرد و گفت اين پسر آن مرده شوي مي باشد از مردم مي خواهم تا كساني كه در اين شغل هستند مسخره نكنند واقعا اين جاي بسي تاسف است كه اين شغل خداپسندانه ان چنان بايد و شايد در بين جامعه ما فرهنگ سازي نشده كه بايد مقدمات اين كار انجام شود.

منتظر شنيدن مابقي صحبت هاي خانم شورآبي بودم كه صدايي به گوش رسيد  محبوبه محبوبه و از او خواستند تا براي شسشوي يكي از اموات كه خانم جواني بود كه بر اثر گازگرفتگي جان خود را از دست داده بود اماده شود.

در پايان اين گزارش چنان محو حرف هاي غسال ها بودم با آنكه همچنان ترس اوليه با من بود  ولي به روي خود نياوردم ،مسير طولاني بهشت رضا را تا خانه پياده رفتم كه ناگهان متوجه شدم دستم روي زنگ است صداي زندگي به گوش مي رسد.

الف.ش/104

منبع : سبزوارنیوز


توجه : نظرات این مطلب با چند روز تأخیر پاسخ گویی و تأیید می گردد.


کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
خداقوتی به نیروهای پرتلاش سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی سبزوار

نظرت را بنویس
comments

فائزه

خیلی تکان دهنده بود.من زیاد به سر خاک اموات می رم چون اعتقاد دارم به آدم یادآوری می کنه که دیریا زود همه باید بیایم اینجا.و از غرق شدن در دنیا و اموراتش پرهیزمون میده. انتشار این طور گزارشا هم همین تأثیرو میزاره از شما مدیر محترم سایت و خبرنگاری ه این گزارشو تهیه کرده متشکرم.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما