نذری برای حسین، راهی برای اصلاح جامعه ...

 
پرده اول:
 
آخرين ميله را درجايگاه خود قرار مي دهد و پيچ و مهره اش را سفت مي کند. مرحله بعدي کشيدن پارچه هاي سياه دورتا دور اين داربست فلزي است که به شکل اتاقکي کوچک در حاشيه يکي از خيابان هاي شهر برپا شده و قرار است يک دهه تمام با چاي و قند نذري ميزبان عزاداران حسيني باشد. وقتي که از ارتفاع دو متري ايستگاهي که تا چند دقيقه قبل مشغول نصب ميله هاي فلزي آن بود، پايين مي آيد، عرق نشسته روي پيشانيش را پاک مي کند. مي خواهم به او خدا قوت و التماس دعايي بگويم و به رسم نیکوی سیدالشهدا(ع) مبنی بر زنده نگاه داشتن امر به معروف و نهی از منکر، ضمن احترام به زحمات و تلاش هایشان برای مراسم سوگواری امام حسین(ع) نظر انتقادیم را درباره این نحوه نذری دادن های خوراکی در ماه محرم با او در میان بگذارم. اما همین که خدا قوت گویی و التماس دعایم را شنید، لبخندی زد و با خضوع گفت محتاجیم به دعا، و بی درنگ رفت تا در کار سياه پوش کردن ايستگاه هم با ساير دوستان خود همکاري کند.
 
 جوان خوش سیما و متدینی است. هر سال همين موقع یعنی يک روز مانده به آغاز محرم اين ايستگاه صلواتي را مقابل مغازه پدريشان بر پا مي کنند و شب ها بعد از غروب آفتاب و اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد محل شروع به پخش چند صوت مداحي و توزیع سيني هاي چاي نذري بين عابران پياده و سواره خيابان مي کنند.
 
به خاطر همین ایستگاه صلواتی اين ده شب در این خیابان و بسیاری دیگر ازخیابان های شهر شور و حال خاصی برپا می شود. اما از دید من  که همیشه با نگاهی انتقادی به مسائل نگاه می کنم، چند آسیب در ایستگاه های صلواتی پخش چای یا شیرکاکائو و سایر نذری های خوراکی وجود دارد.
 
اول اینکه در این ایستگاه ها معمولا از لیوان های یک بار مصرف پلاستیکی برای ریختن چای داغ استفاده می کنند که امروز تقریبا همه می دانند اگر در ظروف پلاستیکی یک بار مصرف آب یا غذای گرم ریخته شود، سرطان زاست و یقیناً امام حسین و سایر ائمه اطهار دوست ندارند شیعیانشان به این آسانی خود را در معرض خطر قرار دهند. خصوصا اینکه مناسبت های مذهبی هم یک مرتبه و دومرتبه در طول سال نیست و روزهای جشن و عزای زیادی هست که در آن ها با ظروف یک بار مصرف نذری های مختلفی بین جمعیت کثیری از مردم توزیع می شود.
 
همچنین از نظر من استفاده از این ظروف یکبار مصرف اگرچه دیگر مشکل شستشوی تمیز وبهداشتی بعد از استفاده را ندارند و یک راست به سطل زباله می روند و بدین ترتیب زحمت کمتری برای برگزار کنندگان مجالس دارند، اما همین امر خودش به تولیدزباله در سطح انبوه می انجامد. خصوصا اگر مانند بعضی افراد این زباله ها را به جای سطل های زباله در گوشه و کنار خیابان ها بیاندازند. و این یعنی زیاده روی در استفاده از منابع اولیه و آلوده کردن شهر و محیط زیست. 
 
حال آنکه با همین میزان هزینه ای که صرف می شود، می توان نذرهای زیباتر و کم آسیب تری باز هم به عشق اباعبدالله الحسین (ع) انجام داد که هم ادای احترامی به ایشان شده باشد و هم خسارت کمتری در پی داشته باشد.
 
اما وقتی آن شور و انرژی و مشغولیت شدید جوانان هم سن وسال خود در برپایی ایستگاه صلواتی را مشاهده کردم، یارای مطرح کردن این نظرات انتقادی را در خود ندیدم و ترجیح دادم به گفتن همان التماس دعای ساده اکتفا کرده و به آهستگی راه خود را بگیرم وادامه دهم...
 
*   *    *
 
پرده دوم:
 
از پنجره ای که روبه کوچه باز بود صدای همهمه ای به همراه عطری خوش و دلپذیر به کوچه می آمد. انگار ده ها خانم و چند کودک در داخل منزل جمع شده و مشغول خواندن دعاهای مذهبی بودند. هنگام رد شدن از مقابل در کاملا گشوده خانه ای که در ضلع جنوبی کوچه قرار داشته با دیدن ده ها جفت کفش زنانه که در همان پاگرد پله ها قرار گرفته بود و پرچم سیاهی که به نشانه روضه عزای اهل بیت بر سردر خانه آویخته شده بود، حدسم به یقین تبدیل شد که یکی از همسایه ها همچون سال های گذشته دراین ایام مجلس سوگواری زنانه ای به مناسبت محرم در منزل خود برپا داشته است.
 
همچنان آن بوی دلپذیر به مشامم می رسید. خوب که فکر  کردم پی بردم بوی شله زرد نذری  و گلاب است. باز هم در دل به همه جمع حاضر در آن مجلس التماس دعایی گفتم و به سمت خانه عبور کردم.
دقایقی بعد مادرم به خانه وارد شد در حالی که ظرف یک بار مصرفی از شله زرد نذری و قطعه ای حلوا را به خانه آورد. بلافاصله فهمیدم از همان روضه زنانه کوچه مان آمده و شله زرد نذریش را مانند همیشه برداشته تا برای من که عاشق  این نذری خوشمزه ام بیاورد. پیش از اینکه ظرف شله زرد را به دستم بدهد گفت: غذای نذری فاتحه دارد. فاتحه اش را فراموش نکنی.
 
به مادرم گفتم خودت هم کمی بخور. مگر نمی گویی غذای امام حسین ثواب دارد؟
مانند همیشه گفت: میدانی که غذاهای شیرین و چرب برای من که چربی خونم بالاست و قندم در مرز خطر است، ضرر دارد. اما من هم نخورده فاتحه اش را می خوانم و به ثوابش می رسم.
 
مثل همیشه بهانه خوبی بود تا همه شله زرد را به تنهایی نوش جان کنم و لذتش را ببرم. اما باز هم افکار انتقادی به سراغم آمد.
 
من درباره اکثر نذری های خوراکی انتقاد دارم. هرچند به نیت صاحبان نذر احترام میگذارم و دعا می کنم خدا این همه زحمت و تلاششان را قبول و حاجتشان را روا کند. اما معتقدم راهکارهای بهتری هم برای نشان دادن عشق و احترام به اهل بیت و زنده نگاه داشتن راه آنان وجود دارد. راهکارهایی که فقط به دادن نذری های خوراکی خلاصه نمی شود و می توان با آن تأثیرات ماندگارتر و عمیق تری درجامعه برجای گذاشت.
 
حین خوردن شله زرد، افکار انتقادیم را بدین شرح با مادر در میان گذاشتم: خدا ازشان قبول کند، اما واقعا فلسفه بعضی از این نذری ها چیست؟ مثلا همین شله زرد و حلوا. با اینکه خودم خیلی دوست دارم، اما اگر کسی شله زرد و حلوا نخورد نمی میرد. غذایی که سرشار از شکر و روغن است و همه می دانند که روغن و شکر چه قدر برای سلامتی افراد مضر است. مجالس عزای امام حسین برای صیقل خوردن و سلامت شدن روح وجان آدم است، نه برای مریض کردن جسم. تازه توزیع این نذری آن هم درمحله ای که اکثراً به لحاظ مالی خانواده هایی برخوردارند و در منازلشان بهترین و سالم ترین خوراکی ها را می توانند تهیه کنند، چه فایده ای دارد؟ آیا بهتر نیست، به جای پخت وتوزیع شله زرد، هزینه این نذر خوراکی را صرف یک نذر کاربردی تر و مفیدتر برای جامعه بکنند؟ 
 
مانند همیشه مادرم که معمولا مدافع سنت هاست، لبش را گزید و با حالتی نهی آمیز به من خطاب کرد: پسر بگذار اقلا از سر سفره امام حسین بلند شوی بعداً شک بیاور!
 
تا خواستم بگویم، مادر من که شک نیاورده ام، من که مخالف عزاداری و نذر کردن برای امام حسین نیستم. من فقط می گویم به فراخور هر دوره و زمانه و هر جامعه ای نذرهای حسینی هم باید تغییر کند. زمانی که قحطی باشد و اکثر مردم در گرسنگی باشند، شاید همین چند ظرف شله زرد که خانواده ای متمکن در محله ای نیازمند توزیع کنند، بیشترین ثواب را داشته باشد. ولی الان که در اکثر محله های شهر اکثر خانواده ها خوراک معمولیشان پلو و خورش و سالاد و سایر مخلفات جانبی است، یک ظرف شله زرد چه گرهی از کار چه کسی باز می کند؟
 
اما بهتر دیدم بیشتر از این خاطر مادرم را که سال های سال با این باورها زندگی کرده و اعتقادات راسخی به آن ها پیدا کرده، نیازارم. سکوت کردم و به خوردن شله زرد و فرستادن فاتحه و صلوات و دعا برای قبولی این نذر مشغول شدم. اما همان افکار انتقادی همچنان مانند نوار از ذهنم عبور می کرد...
 
*    *    *
 
پرده سوم:
 
هیئت زنجیرزنی در خیابان حرکت می کرد و هرچند قدم پیش پای آن یک گوسفند قربانی می شد. بعد از ظهرهای هشتم محرم هرسال در محله ما و بعضی دیگر از محلات شهر دسته زنجیرزنی از مسجد خارج می شود و درکوچه و پس کوچه ها حرکت می کند تا خانواده هایی که برای غذای تاسوعا و عاشورای هیئت قصد مشارکت دارند، گوسفندهای نذری خود را مقابل دسته ذبح کنند. بعضی های دیگر هم  گوسفندهایشان را در خود روزهای تاسوعا و عاشورا یا هریک از ده شبی که عزاداری ها بر پا می شوند، به جلوی هیئت ها می آورند. نمی خواستم باز هم اجازه بدهم که تعداد گوسفندهایی را که قربانی می شوند و لحظه به لحظه سیل خون و آبی را که در سطح خیابان و جوب ها به راه افتاده ، مواج تر می کنند، بشمارم و باز همان افکار انتقادی به سراغم بیاید و لذت عزاداری و شور حسینی را از من بگیرد. اما انگار دست خودم نبود! باز افکار انتقادی راه خود را در ذهنم پیدا کرده بودند و مانند نواری از مغزم عبور می کرد...
 
با خود می اندیشیدم انشاالله خدا از همه این عزیزان قبول کند. اما فقط دریک محله و رو به روی یک دسته در یک روز نزدیک به 20 گوسفند قربانی شد. حالا اگر این عدد را ضرب در ده ها محله شهر کنیم، سپس عدد حاصل را ضرب در ده ها شهر و روستای کشور کنیم، چه مبلغ کلانی به دست می آید؟ یقیناً سر به میلیاردها تومان پول می زند. اما همه این مبلغ ظرف دو سه روز پخته و توسط عموم (فقیر و غنی) خورده و هضم می شود. این به غیر از تعداد گوسفندهایی است که از اولین شب محرم تا به حال در هیئت قربانی شده و به عنوان شام هیئت پخته و توزیع شده است.
 
وای خدای من تصورش هم اذیتم می کند. در کشوری که با این حجم بالای بیکاری جوانان، کمبود نقدینگی برای بسیاری از واحدهای تولیدی، یا اعتبار ناکافی برای تکمیل بعضی از پروژه های مهم عمرانی از جمله بیمارستان ها، مدارس، دانشگاه ها، کتابخانه ها و ... مواجه است. و تعدادی از خانواده ها در بعضی محلات جنوب شهر غذای حداقلی را در اکثر ایام سال فقط برای سیر کردن شکم بچه های خود ندارند و مجبورند روزیشان را از سطل های زباله دیگر محلات شهر تأمین کنند و بعضی جوانان به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینه های دانشگاه یا ازدواج از ادامه تحصیل یا تشکیل خانواده باز می مانند، آیا رواست که میلیاردها تومان هزینه فقط طی دو سه روز صرف پختن انواع نذری ها شود و توسط عموم خورده و هضم گردد؟ حال آنکه این همه سرمایه می توانست به جای نذر خوراکی، باز هم به نام امام حسین(ع) نذر فعالیت هایی سازنده تر و ماندگارتر گردد. فعالیت هایی که نه تنها اصل سرمایه از بین نمی رود بلکه در طولانی مدت ممکن است خود به زایایی بیشتری برسد.
 
باز هم با خود اندیشیدم که در میان این شور و این هیجانی که برپاست نمی توانم نظرات انتقادیم را به کسی بگویم. و اگر لب باز کنم شاید از سوی عده ای به منورالفکری و و عاروق از سر روشنفکری و ... محکوم شوم. 
 
دوباره صدایی مثل پتک از درون در سرم کوبیده شد.
ای منورالفکر گمراه ...!!!
 غذای امام حسین ثواب دارد. 
باید خود را از هفت پشت بام انداخت تا به یک دانه برنج امام حسین رسید.
غذای نذری شفاست...
آری می دانم.
به خدا می دانم. بر منکرش لعنت اگر بخواهم این چیزها را انکار کنم.اما مگر از بین همه کارهای خیر و ثواب، امام حسین(ع) فقط غذای نذری دادن و خوردن را نیاز دارد و قبول می کند؟
 
پس مدرسه ای که به نام امام حسین یا هر یک از شهدا و اسرای کربلا و با جمع کردن نذورات هیئت های مذهبی ساخته شود چه؟ پسر و دختری که به نام امام حسین مخارج عروسیشان تأمین شود و به خانه بخت بروند چه؟ خانواده واقعا مستمندی که درجنوب شهر با نام امام حسین خوراک حداقل دو ماهشان با یک عدد از این گوسفندهای قربانی به صورت اختصاصی تأمین شود، چه؟ دستگاهی ضروری که با نام امام حسین یا هریک از یارانش و با نذورات هیئت های مذهبی برای یک بیمارستان خریداری شود و تعداد زیادی از بیماران را از سفر اجباری و با صرف هزینه و با سختی زیاد به شهرهای دیگر که آن دستگاه بیمارستانی را دارند، معاف کند، چه؟ کتابخانه ای که به نام امام حسین یا هریک دیگر از شهدا و اسرای کربلا ساخته شود و سال های سال منابع آن مورد استفاده دانش آموزان و دانشجویان و دانش پژوهان و ... قرار بگیرد چه؟ آیا این کارها ثواب بیشتری ندارند؟ در کنار همه این کارها می توان همچنان مجالس زنجیر و سینه زنی برای امام حسین (ع) را با یک چای و خرما هم برگزار کرد و کسی که با نیت خالص دراین سوگواری ها حضور یابد چشمش به دنبال سفره رنگینی که در پایان مجلس پهن شود، نیست!
 
همه این فکر ها از ذهنم عبور می کرد و جرأت به زبان آوردنش را نداشتم. فقط سینه میزدم و همراه هیئت حرکت می کردم و گوسفندهایی که پشت سر هم سر بریده می شدند تا فردا خورده و هضم شوند، را با حسرت می شمردم.
 
*    *   *
 
این همه اسراف در جامعه، چرا فقط به نذری امام حسین گیر می دهید؟
 
گاهی که جرأت کرده ام و دیدگاه هایم درباره نذری های خوراکی و لزوم جایگزین کردن آن ها با نذرهای فرهنگی یا دیگر انواع نذرهای کاربردی برای جامعه با بعضی افراد در میان گذاشته ام یکی از پاسخ های معمولی که شنیده ام این بوده که از بین این همه اسراف و تبذیر که در موارد دیگر صورت می گیرد، چرا فقط به مجالس امام حسین(ع) و نذورات مذهبی گیر می دهید؟ آیا این نفوذ تفکر دشمن و تهاجم فرهنگی نیست؟ چرا به مراسم های عروسی و عزا و جشن تولد و ... که با آن همه تجملات اضافی برگزار می شود گیر نمی دهید؟
 
اگر تعصبات بی جا و سنت پرستی صرف را کنار بگذاریم، پاسخ این سئوالات روشن است. اسراف و تبذیر در هرکجا و هر موقعیتی که صورت بگیرد صحیح نیست.اما اگر قرار به تغییر این روند اشتباه باشد، کجا بهترین جای شروع تغییر است؟ 
 
آیا اصل حرکت امام حسین (ع) و قیام عاشورا برای امر به معروف و نهی از منکر نبود؟ آیا ائمه اطهار (ع) همیشه پیشگامان تغییر ساختارهای اشتباه و اصلاح و بهبود جامعه نبودند؟ پس اگر امروز هم بخواهیم تغییری گسترده را در سطح جامعه ایجاد کنیم، بهترین جای شروع آن کمک گرفتن از همین مجالس و تکایای محل برگزاری جشن یا عزاداری اهل بیت است. 
 
 
*    *    *
 
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید...
 
بعضی باورها درجامعه عجیب رسوخ کرده اند و شاید تغییر و اصلاح آن ها به این آسانی و در زمان کوتاه امکان پذیر نباشد، اما هیچ تغییری در طولانی مدت محال نیست. بنابراین شاید ما نتوانیم، جلو نذرهایی که از سال های قبل به شکل خوراکی در جامعه رواج یافته و توسط برخی خانواده ها یا اشخاص دوستدار امام حسین(ع) همه ساله ادا می شود را بگیریم و آن ها را تغییر بدهیم. اصلا شاید درست هم نباشد که به یکباره به باورهای دیرینه عده ای از مردم که با عشق و صفای باطن کاری را انجام می دهند که از دید خودشان ثواب است و حالا به مناسکی سنتی تبدیل شده، حمله ور شویم. چرا که به قول آن بیت شعر معروف: «هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید / بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه» اما نسل های جوان تر این مسئولیت و این امکان را دارند که به اقتضای شرایط روز و با درک حقیقت اسلام و تشیع و ارزش های راستین عزاداری اهل بیت(ع) وارد میدان عشق ورزی به آن پیشوایان معصوم شوند و روش هایی سنجیده تر و کاربردی تر را برای ادای احترام خود برگزینند و در واقع هرچه بیشتر شور و شعور حسینی را با هم همراه کنند.
 
اگر چنین روندی شکل بگیرد سال های آینده شاهد ظهور رسم های مفید و سازنده تری در جریان برگزاری مجالس سوگواری امام حسین (ع) به مثابه آیینی زنده و پویا خواهیم بود. رسم هایی نظیر نذرهای فرهنگی یا عمرانی وعلمی با نتایج پایدار به جای نذرهای خوراکی زودگذر که به موجب آن ها می توان با اطمینان بیشتری به این جمله امام خمینی(ره) ایمان آورد که فرمودند: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است»
 
*همه خاطرات نقل شده در این یادداشت، الزاماً خاطرات واقعی نویسنده نیست. اما برگرفته از واقعیت های جامعه است.
 
نویسنده: امید برومندی
 
منبع: نشریه ستاره شرق 
 
 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
نظرت را بنویس
comments

مشتی چرند اول برو جلوی شکمت رو بگیر بعد بیا انتقاد بنویس

دردستگاه اباعبدالله با ادب باش اینجا به ادب دهند پاداش
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما