نقدهایی بر فیلم کوپال در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر

با گذشت یک هفته از آغاز سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، نقد و تحلیل های زیادی پیرامون آثار راه یافته به این جشنواره در رسانه ها منتشر شده است که فیلم کوپال به کارگردانی کاظم ملایی کارگردان جوان سبزواری نیز نظر مثبت یا منفی برخی از منتقدان سینمایی را به سوی خود جلب کرده است.

اسرارنامه در ادامه تعدادی از نقدهای منتشر شده درباره فیلم کوپال را منتشر می کند که در برخی از نقدها فیلم کوپال مورد تحسین قرار گرفته و در برخی دیگر به عنوان یک فیلم بسیار ضعیف و تجربه نا موفق معرفی شده است.

کوپال (کاظم ملایی)، غنیمت‌های مغتنم!
 
در سینمای تنبل و تکراری این سال‌ها رفتن سمت سوژه‌های نو و فضاهای تازه امتیاز بزرگی‌ست و بخشی از آثار نسل جدید فیلم‌سازان خوشبختانه به چنین راهی رفته‌اند. کوپال با انتخاب موضوعی تازه و اجرا و فضاسازی قابل قبولش در حد مقدورات یک فیلم اول مستقل قابل توجه و امیدوارکننده است. خام‌دستی‌ها و کم و کسری‌ها البته کم نیستند و گاهی به نظر می‌رسد فیلم مواد لازم و کافی برای فیلم بلند را ندارد. فیلم‌ساختن و روایت داستان در لوکیشن ثابت با یک کاراکتر اصلی برای حرفه‌ای‌ها و بزرگان سینما هم کار خطیری است، چه رسد به فیلم اول در شرایط نابرابر تولید و فقدان امکانات و سرمایه و نظام تولیدِ استاندارد. چیزی که باعث شده این قبیل فیلم‌ها به‌رغم این کمبودها به چشم بیاید، انرژی فیلم‌سازانی‌ست که تلاش و مبارزه‌شان برای جبران کاستی‌ها از هر نما و سکانس فیلم‌ها پیداست و اغلب به عنوان یک زیرمتن دل‌چسب خودنمایی می‌کند. دکتر کوپال کاراکتر جذابی دارد که انتخاب و بازی لوون هفتوان خاص و متمایزش هم کرده، ولی توقع فیلم از این کاراکتر بیش از ظرفیت و پرداخت فعلی‌ست. مشکل از جایی شروع شده که تمام بار فیلم روی دوش او و سگ تماشایی‌اش گذاشته شده و نقش‌های فرعی کمک چندانی به پیشبرد ماجرا و گسترش طرح اولیه نمی‌کنند. مایه مرکزی زندانی‌شدن در حصاری خودساخته البته چندان بدیع نیست و موقعیت‌ها و اتفاق‌هایی که در این حبس اتفاق می‌افتد هم آن‌قدرها ویژه نیست. با این‌همه اگر فیلم مایه آشنا و کلیشه‌ای تحول شخصیت را با یک پایان‌بندی متفاوت و جذاب عوض می‌کرد، قطعا کمبودهایش کم‌تر به چشم می‌آمد. پایان‌ فعلی شبیه تبلیغات زیست‌محیطی و بیانیه‌های انجمن حمایت از حیوانات و کمپین‌های «نه به شکار غیرقانونی» است. در فضای زندگی دکتر کوپال – با این کاراکتر و چنین سگی و همچو همسری – می‌شد خیلی کارهای بهتری کرد و فیلم خیلی بهتری هم ساخت. در هجوم نابلدی و ریاکاری و تکرار مکررات این سال‌ها اما همین قدر هم غنیمت است.
 
نگاهی به فیلم«کوپال» اثری که تماشایش هم ناهنجاری است
فیلمی با نمایش امعاء و احشاء یک سگ مرده/ چه انگیزه ای موجب شده تا کوپال در بخش مسابقه جشنواره جای گیرد؟
 
سینماپرس:ارسلان صمدزاده/ فیلمی که با تصاویرش هر بیننده ای را آزرده خاطر می سازد و به هیچ عنوان با روحیه تماشاگر ایرانی هم سو نیست. نشان دادن با جزئیات گرفتن الکل از ادرار با تبخیر آن و سپس نوشیدنش، خوردن کرم از داخل خاک گلدان و در نهایت پاره کردن شکم سگ مقابل دوربین و تشریح بدن سگ مرده همه و همه جزئی از هنرنمایی فیلمساز است که به گمان خود دارد خلاقانه عمل می کند.
 
فیلم سینمایی «کوپال» به کارگردانی کاظم ملایی ساعتی پیش در اولین سانس پخش آثار سینمایی روز چهارم جشنواره در سالن اصلی همایش های برج میلاد به روی پرده رفت، فیلمی با بازی لوون هفتوان که اولین اثر بلند کارگردانش نیز به حساب می آید، اثری که با حضورش در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر همه را متعجب و نیز متأثر کرد! تأثر از این باب که کار جشنواره فیلم فجر به کجا کشیده است که فیلمی در بخش مسابقه خود به نمایش در می آورد که حال همه حاضرین را تا آخرین سانس جشنواره خراب می کند.
 
فیلم در رابطه با حادثه ای است که بر سر احمد کوپال یک تاکسیدرمیست متمول در خانه بسیار بزرگش می افتد، زندگی احمد کوپال با یک سگ شکاری و حبس شدنش در خانه ای که پر است از تندیس ها و سردیس های حیوانات بخت برگشته شکار شده، موضوعی است که ملایی آن را برای روایت اثر سینمایی خود انتخاب کرده است. فارق از تم فیلم که گویی قرار بوده در مزمت شکار و شکارچی باشد، تصاویری که با این فیلم بر روی پرده سینما ظاهر می شود هیچ نشانی از سینما و درام ندارد، بلکه بیشتر به فیلم های آماتوری شبیه است که از آزار حیوانات لذت می برد.
 
احمد کوپال که پس از جدا شدن از همسرش در کاخ بزرگ خود که مملوء است از تجهیزات عجیب و غریب به تنهایی زندگی می کند، در آستانه سال تحویل قصد خروج از خانه به همراه سگش را دارد، اما به دلیل گم شدن کلید و فراموش کردن پسورد قفل الکترونیکی در خانه اش همانجا حبس می شود. حالا او مانده و سگ عزیز تر از جانش و امکاناتی که در خانه دارد تا خود را از آن شرایط خلاصی بخشد.
 
منطق فیلم به طور کامل زیر سوال قرار دارد، گویی فیلمساز و فیلمنامه نویس نه در هنگام نوشتن فیلمنامه و نه هنگام ساخت به هیچ یک از منطق های روایی فیلم فکر نکرده اند و تنها هم و غم خود را بر تصویر کردن لوکیشن هایی از خانه گذاشته اند که هیچ گونه اثربخشی بر پیش برد درام ندارد. دکورهای سنگین، آکساسوارهای کم یاب و آوردن برخی حیوانات به داخل لوکیشن برای تصویر کردن بخشی از اوهام کوپال تنها هنرنمایی است که فیلمساز بلد است. که آن ها را هم نتوانسته به درستی و جذابیت اجرا کند. اجرایی که در بهترین حالتش سیرک متوسطی را در نظر تماشاچی مجسم می کند.
 
فیلم برگرفته از تصاویری است که هر بیننده ای را آزرده خاطر می سازد و به هیچ عنوان با روحیه تماشاگر ایرانی هم سو نیست. نشان دادن با جزئیات گرفتن الکل از ادرار با تبخیر آن و سپس نوشیدنش، خوردن کرم از داخل خاک گلدان و در نهایت پاره کردن شکم سگ مقابل دوربین و تشریح بدن سگ مرده همه و همه جزئی از هنرنمایی فیلمساز است که به گمان خود دارد خلاقانه عمل می کند و جنسی از سینمای متفاوت و کمتر دیده شده ای را به تماشاگر نشان می دهد. غافل از اینکه تماشاگر برای دیدن این دست فیلم ها کافی است با کلیکی در موتورهای سرچ اینترنت به مشمئزترین تصاویر و ناهنجار ترین رفتارهای هیستریکی دست یابد که در مجموعه تصاویر زرد و نه محیرالعقول جای می گیرند.
 
عجیب ترین بخش این مجموعه قرار گرفتن آن در بخش مسابقه سینمای ایران است که نمایشی کامل از بی تدبیری و کج سلیقگی هیأت انتخاب فیلم فجر را یادآور می شود. شاید به این بهانه بتوانیم نامه اعتراضی برخی از فیلمسازان راه نیافته به جشنواره را مرور کنیم و به حرف دل آن ها که هیأت انتخاب را بی سلیقه و نا آگاه خوانده اند صحه بگذاریم. چرا که انتخاب چنین فیلمی برای نمایش در جشنواره چه در بخش چشم انداز و چه مسابقه به هیچ عنوان قابل قبول نیست!
 
 
شکارچی شکارشده
«کوپال» ساخته کاظم ملایی
«کوپال» یکی از فیلم های خوب اما مهجور این دوره از جشنواره است که در میان نام های پُرهیاهو نه توجهی به تماشایش شده و نه نقد و یادداشتی درباره اش می توان یافت. اما اندازه فیلم تجربی و خوش فکرانه «کوپال» به میزانی ارزشی دارد که بتوان درباره اش قلم را به جریان درآورد و از فیلمی نوشت که روایت شکارچی شکار شده در زندان خویش است. دکتر احمد کوپال به عنوان شخصیتی که تمامی پایه های قدرت و ثروت را در اختیار داشته و برای خود قلعه ای با آرم کوپال ساخته و همه اشیای پیرامونش را منقش به نامش ساخته در اتفاقی کاملا تصادفی چنان در پیله حقارت افتاده و در قصر باشکوهش محبوس می افتد که حتی مجبور به این شده تا گندیده های پیرامونش را هم بخورد. درباره فیلم «کوپال» ساده اندیشی محض است که از دریچه «فیلمی محیط زیستی» به آن نگریسته شود چرا که سویه های فلسفی و نشانه های روانکاوانه ای که در شخصیت احمد کوپال می توان یافت، راهی برای تامل در خصوص روان هایی درگیر در چرخه فردگرایی می سازد و این که چگونه «زوال» در مسیر انحطاط اخلاقی به تدریج شکل یافته و همچون ویروسی به درون آدمی نفوذ می کند.
پیش از این از کاظم ملایی فیلمساز آوانگارد سینمای کوتاه آثاری چون «دیلیت» و «منها» را دیده بودم که در پی پرداختی مینی مالیستی و رویه ای ابزورد بوده است اما در «کوپال» محافظه کاری فیلمساز به نسبت آثار کوتاهش در فرم روایی را دیدم که در پی داستان گویی است، هر چند باز هم نسبت به آثار دیگر سینمای ایران می توان رگه های بازیگوشی را در زبان بصری فیلم «کوپال» یافت. ملایی در «کوپال» مردی را به تصویر می کشد که شکارچی است و عاشق آکنده ‌سازی حیوانات و نگهداری آن ها می باشد و تنها همدمش هم سگی با نام «هایکو» است و به دلیل همین چینش نامتعارف فکری کوپال است که «فیروزه»؛ همسرش او را ترک می کند.
به لحاظ سینمایی باید عنوان کرد که مخاطرات آثاری چون «کوپال» به دلیل فضا و شخصیتی محدود راهی به جز رسیدن به فرم و فضای متنوع و متفاوت روایی پیش روی فیلمساز قرار نمی دهد و ملایی هم با واقف بودن به مساله ریتم و تمپوی اثر به سراغ دوربین های متعدد رفته تا از زوایا و مناظر گوناگون درام را به پیش ببرد؛ چنان که بخشی از تصاویر از منظر دوربین های مدار بسته روایت شده و فیلمساز با استفاده از دوربین «گوپرو» که متصل به «هایکو» می شود، سعی در تغییر و توازن ریتم روایی فیلم خود داشته است. از سویی بخش از روایت فیلم از نگاه سگ بیان شده و فیلمساز با استفاده از راوی دانای کل تلاش خود را برای دوری از هر گونه رکود به کار برده است. مسیری دشوار از روایتی سینمایی در فضایی محدود که ساختش ریسکی بالا می طلبد، با این حال آثار ارزنده ای از سینمای جهان مانند «Buried»، «Iron Doors» و «Phone Booth» در فضا و موقعیت و شخصیتی محدود ساخته شدند.
فیلم «کوپال» نقد تنازع بقاء از منظر داروین است و فیلمساز به دور از هرگونه کلیشه های رایج و شعارگرایی از طریق زبان بصری و از طریق تقابل موقعیت کوپالِ در تنگنامانده با تصاویر مستند «راز بقاء» در این مسیر حرکت می کند. انزوای انسانی که به دنبال شکوه زندگی در قصر جاه طلبی اش بوده و به تدریج در جهان غارتگر مدرن تبدیل به هیولایی کشنده می شود و انتخاب درست لوون هفتوان در نقش احمد کوپال به این مسیر تبلوری نزدیک تر ساخته است. پخش موسیقی متال در کنار به سُخره گرفتن جولان مادی گرایی و از طریق پخش تصاویر تبلیغاتی کوکاکولا نمایشی از اضمحلال روح بشر در جهان متظاهر به خوشبختی است. کاظم ملایی اگر چه می توانست به پرورش موقعیت هایی دشوارتر و تازه تر برای شخصیت اصلی خود بپردازد و خلاقیت بیشتری در طراحی و پیشبرد درام صورت دهد اما با این حال «کوپال»؛ اثری متفکرانه از ماهیت به یغمارفته وجود آدمی است.
 
 
امپراطوری «کوپال» در کوزه افتاد!
آدم شدن چه سخت است حیوان شدن چه آسان !
 
 حیدر جوادی:
 
عمده آثاری که در سینماهای هنر و تجربه اکران می شوند آنقدر بر اساس نگره‌های محتوایی و فرمی همسان ساخته می شوند که نخستین فیلم ایرانی که در ابتدای سال در گروه هنر و تجربه اکران می شود با فیلمی که در پایان سال اکران می شود، تفاوت چندانی ندارد. به این صورت فیلم های گروه هنر و تجربه به یک بی خاصیتی در مضمون و محتوا دچار شده اند.
 
آثاری که در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران می شود دارای مضامین مضحک و خنده داری هستند که در کشورهای اروپای شرقی در حد فاصل دهه 40 تا 80 میلادی نمونه هایش را به شکل فاخرتری ساخته شده اند. اما مضمون مضحک و خنده دار آثاری که در گروه هنر و تجربه اکران می شوند بر همان پارامتر مفهومی «تنهایی انسان معاصر»، «چالش های دراماتیک زن و شوهری» به سبک و سیاق نمایشنامه «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» و یا بر ژانر روستایی مکشوفه جشنواره زده تاکید دارد و کمتر فیلم هایی پیدا می شوند که خارج از این قاعده مثلثی ساخته شوند و تماشاگر را حیرت زده کنند.
 
گروه سینمایی هنر و تجربه مبنایش توسعه «هنرافسرده» در سینمای ایران است و خارج از سازوکار توسعه افسردگی، هدف دیگری را دنبال نمی کند. اما در سینمای ایران همه دسته بندی های مدیریتی و سینمایی در حال پوست اندازی است و این تغییرات را با دیدن فیلم های سینمایی در جشنواره سی و پنج فجر به خوبی می توان درک کرد. حتی فیلم های هنر و تجربه هم در حال پوست اندازی است و از سینمای افسرده در حال فاصله گرفتن هستند.
 
فیلم کوپال مستقل از تعاریف رایج مرسوم در سینمای هنر و تجربه، فیلمی فراتر از فیلم های افسرده سینمای هنر وتجربه است. کوپال با توجه به اینکه در زیرگونه سینمای هنر و تجربه اکران می شود اثر منحصر به فردی است. و اکران فیلم کوپال در گروه هنر و تجربه جفای فراوانی به خود فیلم است.
 
فیلم بازیگر معروفی که به عنوان سوپر استار شناخته شود ندارد. موسیو « لوون هفتوان» در این فیلم بازی می‌کند که بازیگر ثابت فیلم‌های اکران شده در گروه سینماهای هنر و تجربه است. نازنین فراهانی نیز نقش مقابل هفتووان را بازی می کند و اغلب صحنه های فیلم با موسیو «لوون» می گذرد. اما فیلم یکی از شکوهمندترین آثاری که در جشنواره فیلم فجر سی و پنجم به نمایش درآمده است. فیلمی که از اساس آماده است تا مخاطب را با حال خوبی از سینما بدرقه کند ضمن اینکه نکته مهم تر این است که فیلم با هدفی و خوشایند روشنفکری ساخته نشده است و اتفاقا ترکیب و ساختار و رنگ های دلچسب فیلم موید نکته بسیار مهمی است که مولف هدف مندانه برای لذت عمومی و استنتاج های عمومی ساخته شده است.
 
فیلم «کوپال» صرفا یک فیلم نیست. کوپال «آزمونی» انسانی است برای انسان در برابر حس طبیعت‌گرایی که گاهی فراتر از حدود تعیین شده انسانی می رود و موجب می شود در یک آزمون انسانی، انسان به جای ابرانسان شدن، مرزهای حیوانی را پشت سر نهد. مخاطب در فیلم «کوپال» نه به شکلی عوام فریبانه، بلکه در قالبی ساختارمند هیجان را تجربه می کند که این هیجان، وحشت منتج از تفرد انسانی نزدیک به رفتاری حیوانی است . کارگردان گاهی دوربین جسور سازنده چند گام بالاتر می‌رود و نبرد خویشتن با خویشتن را در نماهای بشدت درست و هیجان و انگیزی به تصویر می‌کشد.
 
دکتر احمد کوپال در موقعیتی گرفتار شده و این موقعیت بسیار سخت و چالش برانگیز و موقعیت گرانبهایی برای خویشتن شناسی است که آدمی را با لایه‌های خفته حیوانی‌اش مواجه می‌کند. کوپالی که در بطن طبیعت رها بود در این موقعیت چالش برانگیز، با چه محدودیت‌های ذاتی عجیبی روبرو شده است.
 
«کوپال» روایت دکتر احمد کوپال شکارچی معروفی است که کلکسیون عجیبی از حیوانات تاکسیدرمی را در خانه دور افتاده‌اش جمع کرده است. او به دلیل علاقه اش به هایکو سگ محبوبش، چالشی غیر اخلاقی را موجب می شود و به همین بهانه همسرش او را ترک کند. کوپال در این انزوای خاص حیوانی، درست در زمان تحویل سال، هوس شکار و به دل صحرا زدن به سرش می‌زند و در موقعیتی دهشتناک گرفتار می شود.
 
از منظر دراماتیک موقعیت منحصر به فرد ایجاد شده، زمینه‌ای را فراهم می‌کند که موقعیت یگانه فیلم روی پرسوناژ موسیو «لوون» متمرکز شود و این بازیگر فیلم را یک تنه پیش می‌برد. در این موقعیت و تنگنای ایجاد شده او به خود مروری زندگی اش می افتد. این موقعیت سخت مثل مردن و رهایی مثل دوباره زنده شدن است. اگر اغراق نکنیم دینی‌ترین مضمونی را در نسبت با فردیت انسانی ارائه می کند.
 
کوپال شکارچی اساسا دشمن بقاست و حالا خودش در یک بازی بقا گرفتار شده است. خودش یک شکارچی بسیار بزرگ است که درکوزه افتاده است. کوپال در نوعی مدرنیته‎گریزی پنهان با تلاش صد چندان به مدرنتیه متصل شده است . در فضایی که او به بند کشیده شده این تلقی استنباطی شکل می گیرد که سستی در حوائج انسانی و عدم اهمیت به خانواده در این شخصیت موجب شده که تمایل کوپال به طبیعت خشن و دوری جستن از تمدن انسانی بیشتر شود. سرانجام جدال او با انزوا، به نوعی از شبیه سازی بین دو زندگی متمایز ختم می‌شود. دو آرمان یکی برای مخاطب و دیگری برای قهرمان فیلم که هر دو به شکستی تلخ ختم می‌شوند. در جایی از فیلم پیک نیک در چمنزار ژان رنوار یکی از شخصیت‎ها به دیگری می‎گوید: شاید خوشبختی در تسلیم شدن به نظم طبیعت باشد.
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما