فرصت ها و ظرفيت هاي فراموش شده منطقه سبزوار

 * علي نورآبادي

بارها شنيده و گفته مي شود که "منطقه سبزوار بزرگ، ظرفيت هاي کم نظيري در زمينه هاي مختلف علمي، فرهنگي، اقتصادي، گردشگري و توليدي دارد." اين جمله يک گزاره کلي است و البته درست است اما بايد آن را ريز و کاربردي کرد. از کلي و مبهم گويي چيزي درنمي آيد. اين ظرفيت ها چيست؟ و چگونه بايد آنها را فعال کرد؟ بايد اين ظرفيت ها و فرصت ها را به صورت کاربردي و مشخص، شناسايي و معرفي کرد. ظاهرا دفتري به اسم "دفتر سرمايه گذاري سبزوار" در فرمانداري يا جاي ديگر راه اندازي شده اما تا کنون که حرکت و تحرک خاصي از آن مشاهده نشده است. شايد هم کارهايي کردند و ما از آنها خبر نداريم. بدون کار که نمي شود؛ قطعا اقداماتي کردند، ان شاء الله که همين طور است. به هر حال شناسايي و معرفي ظرفيت ها و فرصت هاي منطقه سبزوار و جذب سرمايه و سرمايه گذاران براي فعال سازي اين ظرفيت ها از وظايف اوليه و اصلي اين دفتر است. در اين يادداشت تنها به معرفي مختصر برخي از ظرفيت ها و فرصت هاي کم نظير منطقه سبزوار به عنوان نمونه پرداخته مي شود و باقي کار به "دفتر سرمايه گذاري سبزوار" واگذار مي شود. آنهايي که بايد موضوع را بگيرند، خواهند گرفت. بعد از اين ديگر به سعي و تلاش ما بستگي دارد که اين ظرفيت ها را فعال سازيم:

 

- کلوچه زنجبيلي

خيلي از ما به رشت و ديگر شهرهاي گيلان سفر کرديم و در برگشت، چند بسته کلوچه به عنوان سوغاتي با خودمان آورديم. "کلوچه" هايي که همه آنها به برندهاي ملي تبديل شدند و همه مسافران و گردشگراني که به شمال مي روند با دست پر برمي گردند. اسم اين برندها را مي دانيم و نمي خواهم نام ببرم. "کلوچه زنجبيلي" سبزوار اگر بهتر از اين کلوچه ها نباشد قطعا بدتر نيست. اتفاقا ارزش کيفي و غذايي کلوچه سنتي سبزوار از اين لحاظ که افزودني هاي صنعتي ندارد از آنها بهتر هم هست. اما چرا آنها توانستند چند برند ملي از "کلوچه" هاي شان بسازند و ما نتوانستيم؟ آيا تا به حال به اين سوال فکر کرديم؟‌ آيا تا به حال به فکرش بوديم که کلوچه زنجبيلي سبزوار را هم به يک برند ملي تبديل کنيم تا هر مسافر يا گردشگري که به شرق کشور و مشخصا مشهد سفر مي کند، با دست پري از اين کلوچه ها برگردد. "کلوچه زنجبيلي"، يکي از ظرفيت هاي بي نظير سبزوار است و مي تواند به يکي از برندهاي ملي در اين زمينه تبديل شود. اين کار قطعا شدني است. تصورش را بکيند اگر کلوچه زنجبيلي سبزوار به يک برند ملي تبديل شود چقدر موجب رونق شهرستان و اشتغالزايي خواهد شد. متاسفانه سبزوار حتي نتوانسته است مانند خيلي از شهرهاي ديگر مهم ترين سوغاتي خود يعني کلوچه زنجبيلي را در سطح ملي برندسازي کند.

 

- گياهان دارويي

چنانکه يکي از نمايندها چندي پيش گفته بود، منطقه سبزوار به عنوان يکي از 10 منطقه برتر کشور در گياهان دارويي انتخاب شده است. اين انتخاب، درست و به حق است. اما ما چه استفاده اي از اين ظرفيت کرديم؟ آيا اصلا تا کنون به اين فکر بوديم؟‌ جالب آنجاست که بسياري از مقدمات و زير ساخت هاي استفاده از گياهان دارويي نيز در شهرستان وجود دارد. دانشگاه علوم پزشکي، آزمايشگاه هاي مجهز در دانشگاه آزاد و دانشگاه حکيم سبزواري، مرکز رشد، کارخانه داروسازي طاها از جمله اين زيرساخت هاست. انتخاب منطقه سبزوار به عنوان يکي از 10 منطقه برتر کشور به تنهايي چه فايده دارد؛ از اسم تنها که چيزي درنمي آيد. سبزوار در توليد ادويه جات و گياهان دارويي حرف هاي زيادي براي گفتن دارد اما هنوز نتوانسته است اين محصولات را به توليد انبوه براي کل کشور برساند. بايد بتوانيم با توليدات مختلف دارويي از اين ظرفيت بي نظير نهايت استفاده را ببريم.

 

- صنايع تبديلي

کساني را مي شناسم که براي خريد خشکبار و چيزهاي ديگر تا گنبد و ترکمن صحرا در استان گلستان و تا درگز در لب مرز مي روند. اين بچه ها با وانت هاي شان در تک تک روستاها مي گردند و محصولات مختلف را مي خرند و به سبزوار مي آورند. محصولاتي که با زحمت و مشقت به شهرستان مي آيد به صورت خام و فله اي از شهرستان خارج مي شود. همين محصولات به مشهد، تهران و اصفهان مي رود و در کارخانه ها و کارگاه هاي اين شهرها فرآوري و با ارزش افزوده  چند برابر، وارد مي شود. معناي ساده اين فرايند آن است که زحمتش براي ماست اما سودش را شهرهاي ديگر مي برند. کدام عقل اقتصادي چنين چيزي را مي پذيرد. اگر آن شهرها با راه اندازي کارخانه ها و کارگاه ها مي توانند چنين سودي را ببرند چرا خود ما اين کار را نکنيم. اگر آنها مي توانند با ايجاد صنايع تبديلي اين محصولات را با ارزش افزوده چند برابر برسانند چرا ما با ايجاد صنايع تبديلي در منطقه، چنين کاري نکنيم. البته صنايع تبديلي فقط بسته بندي نيست. بسته بندي، ابتدايي ترين و ساده ترين مرحله صنايع تبديلي است. وقتي اين همه محصولات از دور و نزديک به سبزوار مي آيد با ايجاد صنايع تبديلي،‌ توليدات متنوعي از آنها مي شود بازتوليد کرد. داورزن، بزرگترين توليد کننده فلفل در کشور است اما ما هنوز سس فلفل از هند و پاکستان وارد مي کنيم. راه اندازي کارخانه سس فلفل، صنعت بزرگ و غريبي نيست و فکر نمي کنم سرمايه زيادي بخواهد. آيا جا ندارد که در مرکز توليد فلفل کشور، کارخانه سس فلفل باشد؟ آيا اين غريب تر نيست که چنين کارخانه اي در داورزن نداشته باشيم؟ آيا نبايد حداقل يکي از برند هاي معتبر و مشهور سس فلفل کشور، سبزواري باشد؟ همچنين سبزوار از قديم از مراکز عمده توليد کنجد بوده است اما شهر اردکان بعنوان مرکز توليد ارده در کشور معروف است. آيا اين عجيب نيست؟ ارده اردکان، برند ملي است اما توليد ارده در سبزوار هنوز در حد چند کارگاه سنتي ساده باقي مانده است. آيا اين جفا به خودمان نيست که از ظرفيت هاي خودمان استفاده نمي کنيم. منطقه سبزوار در بسياري از محصولات کشاورزي و دامي رتبه هاي اول تا سوم را در استان و حتي کشور دارد اما اين محصولات يا فاسد مي شوند و از بين مي روند و يا به صورت خام براي کارخانه هاي شهرهاي همسايه فرستاده مي شوند. مثال ها زياد است، سبزوار از قديم يکي از شهرهاي توليد پوست بوده است اما اين پوست ها با خاور و ده تن به مشهد فرستاده مي شود. پوست از ماست و هر روز شاهد بار زدن و ارسال آن به مرکز استان هستيم اما "چرم مشهد" برند ملي در صنعت چرم مي شود و ما تنها بايد آه بکشيم.

سبزوار در توليد گوشت مرغ و ماهي رتبه اول استان را دارد اما همه آنها به کارخانجات رضوي مشهد و ديگر شهرهاي همسايه ارسال مي شود. آيا مثلا توليد سس فلفل يا ارده و محصولاتي از اين دست فناوري پيچيده اي مي خواهد که نتوانيم آنها را توليد کنيم؟ خوبي ديگر صنايع تبديلي آن است که سرمايه هاي کلان چند هزار ميلياردي هم نمي خواهد. بسياري از اين صنايع را حتي با سرمايه هاي خرد و متوسط شهرستان هم مي توان راه اندازي کرد. مي توانيم با جمع آوري سرمايه هاي پراکنده و سرگردان شهرستان، صنايع تبديلي پر رونقي در منطقه ايجاد کرد. چرا نبايد نخبگان اقتصادي و مالي منطقه در اين زمينه ها سرمايه گذاري کنند. صنايع تبديلي از ظرفيت ها و مزيت هاي کم نظير منطقه سبزوار است که پيش تر در مطلب ويژه اي با عنوان " 15 دليل محکم براي راه اندازي صنايع تبديلي در سبزوار" بدان پرداختيم. از اين نمونه ها کم نيست، اگر بخواهيم يکي يکي اسم ببريم طولاني مي شود اهل فن بهتر از ما اين ظرفيت ها و فرصت هاي شهرستان را مي دانند. به هر حال بدترين ضرر اين فرايند آن است که سرمايه و ثروت به راحتي از شهرستان خارج مي شود. خارج شدن سرمايه و ثروت از منطقه، معنايش اين است که شهرها و مناطق ديگر پيشرفت مي کنند و سبزوار همچنان بايد عقب مانده باقي بماند. معنايش آن است که نرخ بيکاري سبزوار از ميانگين کشور بالاتر باشد. معنايش آن است که سبزوار بيشترين مهاجرت جوانان و بيکاران را داشته باشد.

 

- کارخانه مواد غذايي

منطقه سبزوار بيشتر از آنکه صنعتي باشد يک منطقه کشاورزي و دامپروري است. اين مسئله نه تنها کمبودي نيست بلکه اگر قدرش را بدانيم و درست استفاده کنيم ظرفيت و فرصت بي نظيري است. کشاورزي و دامپروري بودن نه تنها مزاياي بسياري دارد بلکه معايب متعدد صنعتي شدن را نيز ندارد. مسئولان بارها اعلام کردند و هر روز تکرار مي کنند که سبزوار در توليد مرغ و ماهي و گوشت رتبه اول استان را دارد و بخشي از توليدات آن به استان هاي ديگر ارسال مي شود. آيا تا کنون به اين فکر کرديم چرا اين توليدات به صورت خام به شهرهاي ديگر فرستاده مي شود؟‌ منطقه سبزوار با اين ظرفيت ها بايد حداقل يک يا دو کارخانه مواد غذايي داشته باشد. چرا نبايد يکي از برندهاي معتبر مواد غذايي ملي در منطقه سبزوار باشد؟ چرا منطقه سبزوار نبايد يک کارخانه مواد غدايي داشته باشد تا ماهي و مرغي که در شهرستان توليد مي شود به توليدات با ارزش افزوده تبديل کند؟ مگر سبزوار چه چيزي کمتر از شهرستان هاي ديگر دارد؟ بسيار تاسف بار و غم انگيز است که ببينيم بسياري از  محصولات منطقه سبزوار به خاطر نبودن چنين کارخانه اي يا فاسد مي شود و يا به صورت خام به کارخانه هاي مشهد و ديگر شهرهاي همسايه فرستاده مي شود. سبزوار در زمينه لبنيات هم چنين ظرفيتي را دارد. سبزوار روزانه حدود 300 تن شير خام توليد مي کند اما بخش اعظم آن به کارخانه هاي شهر همسايه فرستاده مي شود و ما بايد هر روز تبليغات اين برندها را بر در و ديوار شهر ببينيم. منطقه سبزوار قطعا زمينه و ظرفيت آن را دارد که حداقل يکي از برندهاي معتبر مواد غذايي کشور مانند مهرام و دلپذير داشته باشد. اتفاقا اين گونه صنايع با جنس و بافت منطقه نيز همخواني کامل دارد. جالب اين جاست که دانشگاه هاي سبزوار از جمله دانشگاه آزاد رشته هاي صنايع غذايي تا مقطع دکتري دارند و اين رشته ها از قديمي ترين و معتبرترين رشته هاي دانشگاهي سبزوار است. بنابراين از نظر دانش فني هم در شهرستان هيچ مشکلي وجود ندارد.

 

- تجارت

سبزوار از قرنها پيش از شهرهاي عمده تجاري ايران بوده است. وجود کاروانسراهاي متعدد در منطقه نيز مويد اين مسئله است. به گونه اي که در منابع مي خوانيم سبزوار در دوره هاي صفويه و قاجار طرف تبادل کالا و تجارت با اصفهان (پايتخت وقت کشور) و ديگر شهرهاي بزرگ بوده است. حتي در برخي زمينه هاي تجاري هم سطح با اين شهرها به حساب مي آمده است. سابقه تجاري سبزوار را ما نمي گوييم اسناد و مدارک و کتاب ها مي گويد. اما متاسفانه تجارت سبزوار همچنان در عصر صفويه و قاجار مانده است و جلوتر نيامده است. تجارت در سبزوار هنوز هم رونق دارد،‌ اين که مي شنويم مثلا بزرگترين تاجران زيره و تخمه سبزواري هستند و قيمت زيره و تخمه در سبزوار مشخص مي شود نشان از اين مسئله دارد. تجارت در سبزوار هنوز هم رونق دارد اما متاسفانه به همان شکل کهنه و سنتي مانده است. تجارت در سبزوار رونق دارد اما در چند دهه قبل مانده و از دوره قاجار جلوتر نيامده است. وقتي تجارت سبزوار هنوز "کاروانسرايي" است يعني اين که هنوز از چند قرن قبل جلوتر نيامده است. سوال اساسي اين است که تجارت در سبزوار رونق داشته است و دارد اما متاسفانه موجب رونق و پيشرفت منطقه نشده است. کالاها و محصولات خام به سبزوار وارد مي شود و خام هم خارج مي شود. تجارت سبزوار در حد دست به دست شدن است. اين در حالي است که همين کالاها و محصولات که از سبزوار به شهرهاي ديگر مي رود در آن شهرها با کمي تغيير به توليداتي با ارزش افزوده چند برابر در سطح ملي تبديل مي شوند.

 آقايان مسئولان مي گويند سبزوار يک شهر تجاري است و بسياري از محصولات از اين جا به شهرهاي ديگر مي رود، اين درست اما حاصل اين تجارت براي شهر چيست؟ به نظرم سبزوار به جاي اين که يک شهر تجاري باشد يک شهر "بين راهي" است، چون از اين تجارت چيزي عايد سبزوار و سبزواري نمي شود. درست مانند کاروانسراهاي قديم که کاروان براي مدت کوتاهي در آن اتراق مي کرد و بعد هم مي رفت و از اين آمد و رفت چيزي به کاروانسرا نمي رسيد. سبزوار به نظرم يک "کاروانسراي بين راهي" براي بار تاجران و کاروان ها است. درست است که بسياري از محصولات از سبزوار ترانزيت مي شود اما اين ترانزيت و تجارت هيچ سودي براي شهر ندارد. استفاده و سود را کساني ديگر و جاهاي ديگر مي برند و سبزوار فقط يک واسطه براي نقل و انتقال است. و اين که از اين تجارت هيچ عايدي براي سبزوار ندارد روشن است و نياز به اثبات ندارد. اگر اين تجارت سودي براي شهر داشت سبزوار اين قدر وضعش خراب نبود و اين قدر بيکار نداشت. اين که شهري تجاري باشد و بيشترين بيکاري را داشته باشد يک تناقض آشکار است و نشان مي دهد يک جاي کار مي لنگد. در طول تاريخ شهرهاي تجاري هميشه از آبادترين شهرها بوده اند و اين شهرها نه تنها بيکار نداشته بلکه بيکاران شهرهاي ديگر هم در اين شهرها کار مي کردند. علت عمده اين مساله هم به نظرم آن است که اين تجارت يک تجارت خام است يعني محصولات به صورت خام مي آيد و خام از شهر خارج مي شود. در حالي که اگر مسئولان و بخش خصوصي سبزوار به فکر بودند مي شد با يک تغيير کوچک اين محصولات را با ارزش افزوده چند برابر به بازار عرضه کرد. چرا نمي شود با ايجاد صنايع جانبي همين محصولات را با ارزش افزوده تجارت کرد؟ چرا بايد سود و حاصل اين تجارت به جيب مشهدي ها و تهراني ها و اصفهاني ها برود؟ تاجران و سرمايه داران سبزواري تجارت شان هنوز به همان شيوه سنتي و در دوره "تجارت کاروان سرايي" مانده است. همه مي دانيم که "تجارت کاروان سرايي" مربوط به دوره صفويه يعني 400  سال پيش است، اما امروز در عصر "تجارت الکترونيک" به سر مي بريم. تجارت سبزوار هم بايد همگام با زمان پيش بيايد. چرا نبايد هر کدام از تاجران و سرمايه داران سبزواري در يکي دو محصول سرمايه گذاري کرده و با ايجاد صنايع تبديلي آن محصول را به يک برند ملي تبديل کنند؟ چرا نبايد با ترکيب صنايع تبديلي و تجارت، منطقه سبزوار جهشي در سطح شهرستان ايجاد کرد؟ چرا نبايد تاجران سبزواري با سرمايه گذاري در صنايع تبديلي، تجارت شان را به روزتر، پر سودتر و پر رونق تر کنند؟ چرا اين ارزش افزوده چند برابري کالاهاي خام به خود منطقه سبزوار نرسد؟ چرا نبايد تاجران سبزواري با به روزتر کردن تجارت شان هم توليد ثروت بيشتري داشته باشند و هم موجب پيشرفت منطقه شوند. روشن است که بدون توليد ثروت، شهرستان هم پيشرفت نخواهد کرد.

 

- ميراث فرهنگي و گردشگري

شهر يا منطقه اي براي جذب گردشگر چه آثاري بايد داشته باشد؟ آيا داشتن آثاري مانند تپه باستاني سبزوار و مسجد جامع و يخدانها و دهها اثر ديگر براي رونق صنعت گردشگري در سبزوار کافي نيست؟ هيچ شهري حداقل در شرق کشور به اندازه سبزوار کاروانسراها و خانه هاي تاريخي ندارد. کدام شهر مانند سبزوار خياباني مثل بيهق دارد که از ابتدا تا انتهايش دهها اثر تاريخي دارد؟ خيابان بيهق حتي مي تواند به عنوان طولاني ترين خيابان تاريخي به ثبت ملي برسد.

اما سبزوار از همه اين آثارش چه استفاده اي برده است؟ جذب گردشگر پيشکش، آثار تاريخي شهرستان در چه وضعي هستند؟ چه بلايي سر "تپه باستاني سبزوار" آورديم؟ بله، منطقه سبزوار، ميراث فرهنگي و آثار تاريخي زيادي دارد اما داشتن اين آثار وقتي نمي توانيم از آنها استفاده کنيم چه فايده اي دارد؟ چند تا از اين کاروانسراها و خانه هاي تاريخي سبزوار را مانند شهرهاي ديگر به جاذبه هاي گردشگري تبديل کرديم؟  سبزوار دو منطقه حيات وحش شيراحمد و پروند را دارد. بهار بهترين فصل براي بازديد از اين مناطق است، چه کار خاصي براي جذب گردشگر براي آنها کرديم؟ به خاطر کوتاهي ها و غفلت ها بسياري از اين آثار در حال تخريب و تبديل شدن به ويرانه اند. موضوع آنقدر بديهي است که توضيح بيشتر موجب ملال است. به هر حال ميراث فرهنگي نيز از جمله ظرفيت ها و فرصت هاي شهرستان است.

جناب سليماني رئيس اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري سبزوار دو سال در مصاحبه اي گفته بود: "با حدود 100 متخصص در حوزه گردشگري براي برگزاري تورهاي کويرنوردي در سبزوار مذاکراتي انجام شده اما متاسفانه برخي از آنها حتي نام سبزوار را نشينده بودند که براي ما بسيار تعجب آور بود." (27 اسفند 94)

همين يک جمله براي محک زدن عملکرد مسئولان و مديريت شهري سبزوار در زمينه ميراث فرهنگي و گردشگري کافي است. اين جمله به نوعي کارنامه کاري ماست. هم مي گويد در دو سه دهه اخير در اين زمينه چقدر کار نکرديم؟ و هم مي گويد که براي سال هاي آينده چقدر بايد کار کنيم. واقعا مشخص نيست جناب سليماني از چه چيزي اينقدر تعجب کرده است؛ اتفاقا بايد از تعجب او شگفت زده شد. از چه تعجب کرده است؛ از اين که آنها بايد ميراث فرهنگي سبزوار را بشناسند و در زمينه گردشگري شهر ما کار کرده باشند؟ چرا بايد آنها سبزوار و ظرفيت هايش را بشناسند؟ مگر ما براي شناسايي شهرمان و ظرفيت هاي ميراث فرهنگي و گردشگري آن چه کرديم که انتظار داريم مردم و گردشگران سبزوار بشناسند؟ واقعا در اين زمينه چقدر کار کرديم؟ ابتدا بايد کارنامه عملکرد خودمان را در زمينه ميراث فرهنگي و گردشگري شهرستان نشان دهيم بعد از بقيه توقع داشته باشيم که سبزوار را بشناسند و براي بازديد از آن بيايند. بدون کاشتن بذري انتظار خوشه چيني بيجاست.

آيا کارنامه عملکرد ما در اين زمينه قابل قبول است که از بقيه انتظار داريم؟ اين سوال و اين تعجب به خود ما برمي گردد. به نظرم بايد به جاي تعجب از آنها از خودمان تعجب کنيم و خودمان را ملامت کنيم که براي معرفي منطقه سبزوار هيچ کاري نکرديم. تعجب گردشگران، کارنامه کم کاري، کوتاهي و غفلت ماست. دو سال از اين اظهار نظر گذشته است، براي معرفي و شناساندن سبزوار و جاذبه هاي گردشگري آن چه کردند؟ الان چقدر از مردم و متخصصان گردشگري، سبزوار را مي شناسند؟ آيا دو سال پيش با الان فرقي کرده است؟ همچنين يادمان نرفته است که مسئولان ميراث فرهنگي بارها تکرار کردند که "سبزوار بايد از معبر به مقصد گردشگري تبديل شود". مجموعه مديريت شهري سبزوار در اين زمينه چه کار ويژه اي کرده است؟

 

- گردشگري ادبي

بيهقي ها، کاشفي، استاد سبزواري، دکتر شريعتي، محمود دولت آبادي و ديگر بزرگان مي تواند به يکي از مقاصد اصلي گردشگري ادبي کشور تبديل کند. همه چيز آماده است فقط بايد کمي همت و تلاش و ذوق و سليقه باشد که بتواند از اين فرصت ها استفاده کند. اگر کمي همت و پشتکار داشتيم مي شد تورهاي مختلفي را در طول سال برنامه ريزي کنيم و گردشگران را به شهرستان و منطقه بياوريم. 

آيا تا به حال فکر کرديم که همين يک مورد چقدر مي تواند براي کل منطقه، رونق ايجاد کند. اگر فقط بتوانيم از همين يک ظرفيت سبزوار استفاده کنيم هم رونق اقتصادي خواهيم داشت و هم ارتقاي فرهنگي و هنري. کدام يک از شهرستان هاي ديگر چنين ظرفيت بي نظيري را دارند؟

 

- کوير

"کوير"، بدون شک يکي ديگر از ظرفيت هاي و فرصت هاي بي نظير منطقه سبزوار است. هيچ کدام از شهرهاي شرق کشور چنين ظرفيتي را ندارند. متاسفانه سبزوار، تا کنون نتوانسته است از اين ظرفيت خود استفاده کند. 

چند ماه پيش خبري از افتتاح "اقامتگاه بومگردي نرگس" در مزينان داشتيم اما ديگر چيزي از آن نديديم و نشنيديم. نمي دانم اين اقامتگاه تعطيل شده است يا هنوز فعال است و اصلا در چه وضعي است. اقامتگاه بومگردي مزينان، به دلايت مختلف ظرفيتش اگر از ديگر اقامتگاه هاي بومگردي شهرستان بيشتر نباشد کمتر نيست. چرا ما نتوانستيم کوير مزينان را مانند کوير مرنجاب در کاشان به يک پايگاه اصلي و برند ملي در زمينه کوير نوردي تبديل کنيم؟ اين در حالي است که به نظر مي رسد کوير مزينان و به طور کل کويرهاي غرب خراسان رضوي از چند جهت بر کوير مرنجاب مزيت دارند. کوير مرنجاب تنها از لحاظ کوير نوردي، نجوم و رصد ستارگان براي گردشگران جذابيت دارد اما کويرهاي غرب خراسان رضوي و مزينان نه تنها اين دو مورد بلکه چند مزيت ويژه ديگر هم دارند. موقعيت ويژه کوير مزينان که در نزديکي جاده تهران - مشهد، راه آهن سراسري و در آينده آزاد راه حرم تا حرم قرار دارد. تعداد مسافري که از اين مسيرها مي گذرد بسيار بسيار بيشتر از مسير مرنجاب است. چرا نبايد مسافراني که از اين مسير مي گذرند سر راه از کوير مزينان هم بازديد کنند؟ براي همين موقعيت کوير مزينان بسيار مناسب تر از کوير مرنجاب است.

خانه دکتر شريعتي . هر کس که "کوير" دکتر شريعتي را خوانده است بايد آن را در مزينان ببيند و در کاريزهاي اين منطقه احساسش کند. علاقه مندان دکتر بايد "هبوط" را در "کوير" بي انتها و تنهاي مزينان تجربه کند. زمزمه کردن جملات "کوير" با پاي برهنه بر روي ماسه هاي بي انتهاي کوير مزينان لذتي دارد که تکرار آن در اتاق ندارد. اين ماييم که بايد لذت قدم زدن در شب مهتابي و پر ستاره کوير را به "کوير" خوانده ها بچشانيم. چند سال پيش که خانه موزه دکتر شريعتي با همت شهرداري تهران در خيابان جمالزاده راه اندازي شد، خيلي افسوس خورديم که چرا چنين خانه اي در زادگاهش نبايد باشد. همه کتاب ها، اسناد و لوازم شخصي دکتر را به آن خانه موزه بردند. اما هنوز دير نشده است و مي شود خانه خانوادگي دکتر را در روستاي کهک به موزه اي تبديل کرد. هنوز هم خانه کودکي هاي دکتر شريعتي ديدني و جذاب است. هنوز هم مي شود با پيگيري و تلاش، برخي آثار او را با همکاري و هماهنگي خانواده محترمش به اين خانه منتقل کرد. به هر حال چقدر جاي چنين موزه اي در مزينان خالي است. در طول سال 20 ميليون مسافري از جاده تهران - مشهد عبور مي کنند و تابلوي از عکس دکتر شريعتي مي بينند؛ تصور کنيد از اين 20 ميليون نفر تنها اگر علاقه مندان دکتر شريعتي از اين خانه بازديد کنند چه اتفاقي نه تنها در مزينان که در کل منطقه مي افتد؟ وجود خانه دکتر، مزيت ويژه اي براي کوير مزينان است که مي تواند انبوهي از گردشگران را جذب کند. چرا از اين ظرفيت و فرصت استفاده نکنيم؟

 

- پايگاه و اردوگاه دانشجويي و دانش آموزي کوير

کوير مزينان با شرايط ويژه کويري مي تواند به يکي از پايگاه هاي نجوم در کشور تبديل شود. از اين ظرفيت مي توان دو منظوره استفاده کرد هم براي گردشگري و جذب گردشگراني که به کوير مزينان مي آيند و هم براي کارهاي علمي و دانشگاهي در عرصه فيزيک و نجوم. کوير مزينان همچنين مي تواند پايگاه پژوهشي در زمينه کوير باشد. حتي مي توان نخستين اردوگاه دانش آموزي و دانشجويي کوير را در مزينان و يا در اطراف سبزوار راه اندازي کرد. اگر شهرهاي ديگر اردوگاه باغرود دارند سبزوار هم مي تواند پايگاه و اردوگاه کويري داشته باشد. اداره آموزش و پرورش و دانشگاه هاي سبزوار بايد با همکاري همديگر به فکر احداث اين پايگاه و اردوگاه باشند.

 

- و... و... باز هم تکرار مي کنيم، اينها تنها برخي از فرصت ها و ظرفيت هاي مغفول مانده منطقه سبزوار بزرگ است. قطعا بزرگان و دلسوزان شهرستان و کساني که در اين حوزه ها فعالند ظرفيت هاي ديگر منطقه را مي شناسند و مي توانند اين فهرست را بلندتر کنند. مهم آن است که اين ظرفيت ها و فرصت ها را در درجه اول معرفي و بعد براي فعال سازي آن تلاش کنيم.

                                                         *               *          *

براي استفاده از اين ظرفيت ها و موفقيت در فعال سازي اين ظرفيت ها تذکر چند نکته ضروري است:

1- فعال سازي اين ظرفيت ها به هر حال يک کار اقتصادي است و بايد اقتضائات کار اقتصادي را رعايت کنيم. امکان سنجي، سرمايه گذاري، رقابت، بازاريابي، فروش و غيره از جمله اين اقتضائات است. منظور آن است که کساني که مي خواهند وارد اين عرصه شوند بايد همه اين ملاحظات را در نظر بگيرند و چشم بسته وارد نشوند.

 

2- روشن است که اين ظرفيت ها خود به خود فعال نمي شود. فعال سازي اين ظرفيت ها و تبديل شدن به برند ملي به اين راحتي ها نيست؛‌ کار، تلاش و پيگري خستگي ناپذير مي خواهد. بايد سالها تلاش کرد و خون دل خورد. همه نام داران و برندهاي بزرگ نيز از همين راه رفته اند. راه ميان بري وجود ندارد. فکر نکنيم که مي توانيم چند روزه و چند ساله به مقصد برسيم. راز موفقيت در صبر و تلاش خستگي ناپذير است. بايد مرد اين ميدان سخت و صعب باشيم.

 

3- مي گوييم سرمايه و نقدينگي شهرستان از بسياري از استان ها بيشتر است و با شهرهاي بزرگي مانند مشهد و اصفهان برابري مي کند. اين سرمايه ها کجا هستند؟ با اين همه سرمايه چرا منطقه سبزوار عقب افتادگي هاي مزمني دارد؟ منطقه سبزوار با اين همه مزيت و ظرفيت چرا بايد آمار بيکاري سبزوار حتي از ميانگين کشوري هم بيشتر باشد؟ با اين همه ظرفيت و زمينه کار چرا بايد سبزوار يکي از شهرهاي مهاجر فرست کشور باشد و جوانان و نخبگان منطقه در شهرهاي ديگر آواره شوند؟ چرا با اين همه سرمايه و زمينه کار بايد سبزوار يکي از شهرهاي جرم خيز باشد؟ با اين همه سرمايه و ظرفيت چرا بايد سبزوار اين همه بافت فرسوده و حاشيه نشين داشته باشد. همه اين مشکلات و مسائل تنها با توليد ثروت و پيشرفت شهرستان قابل حل است و پيشرفت سبزوار بدون فعال کردن اين ظرفيت ها ممکن نيست. متاسفانه اگر تا کنون سبزوار،‌ توليد و دستاوردي در زمينه هاي مختلف داشته است استفاده اش را شهرهاي ديگر از جمله مرکز استان برده اند؛ به عبارتي زحمتش از ما بوده است و استفاده اش را ديگران برده اند. يکي از عوامل عقب افتادن شهرستان آن است که نتوانسته از توليدات خودش بهره ببرد. براي رونق و پيشرفت سبزوار بايد سرمايه گذاري در خود منطقه، کارخانه در خود منطقه و سود و فايده اش هم بايد در خود منطقه باقي بماند. واضح ترش اين است که براي پيشرفت منطقه سبزوار بايد توليد ثروت کرد و مهم تر آنکه اين ثروت از منطقه خارج نشود و در خود شهرستان سرمايه گذاري هاي جديد صورت گيرد. ثروت و سرمايه شهرستان نه تنها نبايد از منطقه خارج شود بلکه براي فعال سازي اين ظرفيت ها نياز به جذب سرمايه هاي ديگر داريم. اگر مسئولان محترم و مجموعه مديريتي شهرستان بتواند سرمايه هاي شهرستان و يا سرمايه هاي سبزواري هاي خارج از شهرستان را جذب کنند براي رونق و پيشرفت منطقه سبزوار کافي است. جذب اين سرمايه ها و سرمايه گذاران ديگر به هنر و عرضه مجموعه مديريتي شهرستان بستگي دارد. اين گوي و اين ميدان؛ خودشان را نشان دهند که چند مرده حلاجند.

 

4- اين زمينه ها مکمل و متمم همديگر هستند. منطقه سبزوار در صورتي پيشرفت خواهد کرد که به صورت همزمان در اين عرصه ها سرمايه گذاري و کار کنيم. قطعا بدون ارتباط دانشگاه ها با بخش هاي کشاورزي و صنعتي و يا صنايع تبديلي سبزوار رونق نخواهند گرفت. همچنين بدون استفاده از سرمايه ها و سرمايه گذاري، توليد ثروت در شهرستان رخ نمي دهد تا موجب رونق و پيشرفت شود.

 

5- بعد از سه چهار دهه بايد فهميده باشيم که با اختلاف و جنجال و کارشکني و خودمحوري به هيچ جا نمي رسيم. اگر قرار بود با دعوا و جنجال به جايي برسيم که تا حالا رسيده بوديم. دعوا و اختلاف همه انرژي و تواني را که بايد صرف رونق و پيشرفت منطقه شود به هدر خواهد داد همچنان که تا کنون به هدر داده است. تنها راه دستيابي به اين اهداف بزرگ، همفکري، همکاري و تعامل همه مديران، مسئولان، نهادها و مجموعه هاي شهرستان است.

- همچنين بعد از سه چهار دهه بايد فهميده باشيم که با نگاه هاي محدود "شهرستاني" نيز فقط درجا خواهيم زد. درجا زدن در حالي که همه در حال جلو رفتن هستند، نوعي عقب ماندن است. بايد افق نگاه ها را گسترش داد. افق نگاه مان بايد در سطح ملي و جهاني باشد.

 

6- نبايد منتظر ديگران باشيم. چشم به در دوختن و منتظر نشستن براي اين که مسئولان کشوري يا استاني کاري براي ما بکنند، چندان فايده اي ندارد. مگر در اين 40 سال که منتظر نشستيم و چشم مان به در، سفيد شد چه اتفاق خاصي افتاد. منطقه سبزوار تنها با همت و تلاش خود ما پيشرفت خواهد کرد. استفاده از توان و امکانات همه فعالان، نخبگان و دلسوزان شهرستان، رسيدن به اين اهداف را بسيار آسان خواهد کرد. البته اين بدان معنا نيست که کار نکنيم و حق مان را نگيريم اما اگر قرار است اتفاق ويژه اي بيفتد خودمان بايد کاري بکنيم.

 

7- فعال سازي اين ظرفيت ها و دستيابي به اين اهداف سخت اما امکان پذير است. راز موفقيت هم در سه کلمه است: کار، ابتکار و پشتکار. براي همين باز هم مي گوييم سبزوار براي پيشرفت و رسيدن به جايگاه شايسته اش بايد "پوست اندازي" کند. پوست اندازي با رفتن و آمدن يک يا چند مدير بدست نمي آيد بلکه پوست اندازي يعني خانه تکاني در افکار، افق هاي ديد، روش ها و رفتارهاي ما و از جمله مسئولان. پوست اندازي يعني وسعت ديد، سعه صدر و خلاقيت و البته پرهيز از تنگ نظري ها، تنگ چشمي ها، حسادت ها و خودخواهي ها. 

 

این مطلب پیش از اسرارنامه در هفته نامه ستاره شرق منتشر شده است.

 

برای مطالعه یادداشت های بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

نظرت را بنویس
comments

آقاي جمال آبادي لطفا يک بار ديگر مطلب را بخوان، کل اين مطلب درباره فرصت ها و ظرفيت هاي شهرستان سبزوار است اما ظرفيت هايي که کاري برايش نکرديم. ظرفيت هايي که بايد فعال بشوند.

جمال آبادی

باتشکر و سپاس از اقای نورآبادی. ایده های خوبی مطرح کرده اند هرچند که به نظر می رسد مطلب تکراری بوده و قبلا هم در اسرارنامه منتشر شده است.با کمال احترام نسبت به اقای نورآبادی عزیز، باید بگویم متاسفانه ایشان در بسیاری موارد نیمه خالی لیوان را می بینند و از دیدن نیمه پر آن خودداری می کنند که ان شاءالله این مورد سهوی باشد. بد نیست که مطلبی نیز از ظرفیتهای سبزواربزرگ نیز از ایشان منتشر شود.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما