برای اَبروی فروع، چشم اصول را کور نکنیم!

محمد ابراهیم اکبری / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
(خاطره ای از لاهور پاکستان)
اتوبوسمان کنار مسجد بزرگ عالمگیری[1] یا پادشاهی در یکی از خیابان های بزرگ و سرسبز لاهور [2] توقف کرد. برای خواندن نماز صبح و بازدید از آن بنای تاریخی پیاده شدیم. جذبه ی قدمت و زیبایی اش دامن احساس هر گردشگری را می چسبید. وارد شبستان قدیمی شدم. نماز که تمام شد نوجوانانی (سنین شش تا پانزده سال) مثل دانه های تسبیح دور پیرمردی حلقه زدند. تنومند با ریش هایی بلند و پر پشت.
 
جلسه ی قرآن بود و آموزش نماز جماعت. بچه ها قرآن ها را از قاولق های پارچه ای در آورده پیش گذاشتند. به اشاره ی سر به استاد جلسه سلامی کرده میان حلقه ی بچه ها جایی برای خود باز کردم.
خوش داشتم اگر نوبت به من برسد چند آیه ای از قرآن کریم تلاوت نمایم. همزمان با شروع جلسه مردی میانسال در حالی که دست پسر خردسال اش را در دست داشت وارد شد. برای استاد تعظیم کرد و فرزندش که حدود پنج سال داشت را بغل دست استاد نشاند. طفلی نحیف، خواب آلوده، با چهره ای معصوم. خواب هنوز دست از سرش برنداشته بود. پرده ای از ترس و دل شورگی صورت طفل معصوم را پوشانده بود. اینجا کجاست؟ کی رسیدم؟ الان خواب بودم، چه طور اینجایم؟!  پدرم ... (بره آهویی گرفتار که صیاد هر لحظه به او نزدیک تر می شود)
 
استاد شروع کرد به درس پرسیدن . امید داشتم از پسرک نپرسد. با خود گفتم لابد استاد می داند این طفلک می بایست الان در آغوش گرم مادر خوابیده باشد. اما پرسید. 
 
چشم های کودک به آسمان دهان استاد دوخته شد.
 
دهان ماهی وار طفل در تقلای باز شدن بود که ناگاه کفِ دست استاد سنگین و سهمگین رفت بالای سر کودک و محکم بر گونه ی نحیف و استخوانی او فرود آمد. از شدت تأثر بی هیچ نگاهی از میان برخاستم. آن پسر بچه الآن چه سرنوشتی برایش رقم خورده است؟ منطق می گوید بعید است او هم اکنون یک اندیشمند اسلامی و بر کرسی های آزاد اندیشی نشسته باشد. او یا از اسلام فرسنگ ها فاصله گرفته یا جذب گروه های تکفیری و افراطی شده است. از درخت افراط و تفریط نمی شود میوه ی اعتدال چید.
 
اولین اصل دین، وحدانیت است. مصالح عقلایی و ارتفاع بایدهای این قصر یعنی قصر توحید هرچه قوی تر و مرتفع تر باشد، پنجره هایش که رو به فروع دین باز می شود. از افق دید زیباتر و وسیع تری برخوردار است. مناظر زیبایی چون گل های نوع دوستی، رنگین کمان تکثر، چشمه های جاری، صفا و صلح، قلل مرتفع هستی شناسی، زیبایی شناسی و غیره...
 
بپذیریم که تا شانه های انسانی در پرورش گاه اصول قوی و مستعد برداشتن بار فروع دین نشود این بار را نخاهد توانست به سر منزل مقصود برساند. نوجوانانی که در گروه های القاعده و غیره کمربند انتحاری به خود می بندند گویا که می خواهند این بار که طاقت حمل اش را ندارند را در اولین فرصت به زمین بگذارند و گناه آن ها به گردن خانواده ها و محیط های اسلامی است که شاه راه های اصول گرایی و زیر ساخت های عقلانیت را از آن ها دریغ کرده اند. 
 
1- در زمان عالمگیر آخرین امپراطور گورکانی هند در سال 1673 ساخته شده است.
2- دومین شهر بزرگ پاکستان – مرکز ایالت پنجاب – زادگاه علامه
 
برای مطالعه نوشته های بیشتر به قلم محمد ابراهیم اکبری هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما