حسین خسروجردی:

تئاتر شاه کشی یک اثر هنری و پدیده ای زنده بود

حسین خسروجردی / مجله اینترنتی اسرارنامه 
 
چقدر خوشحالم  که اقبال این را پیدا کردم که در نمایشی از بهترین دوستان  تاتری ام  جناب محمد اکبری و هادی زرقانی و توامان ، همراهانی را ببینم که در آزموده ترین  کار تاتری خود. ،تمام عوالم آسیاب مرو  را  با بازی موثر و درخشان خویش  ، تجسم بخشیده  و آفریده بودند .
 
فزون بر این، طراحی و فضاسازی این نمایش با چرخش بی انقطاع  گردونه هایی که هیچ آرام نداشتند که یاد آور چرخش جاوید جهان هنر  و خلق و ابداع بودند که به دور در و دیواری می چرخیدند  که مدام از در آن، متاع مرگ و تهدید و ارعاب  وارد می شد. تا در اَستنطاق دادگاه نظامی کارگزاران قدرت ، آسیابان و  زن و دختر او، پرده از راز مرگ یزگرد بردارند و آن را بنمایند و حقا که در دفاع و جوش و خروش و نعره های دردمندانه ای که از آسیابان و زن و دخترش بر می خاست، همه حدیث زمانه ای بود که تاریخ، ترجیع بند آن را شکست نامیده است.
 
بگذارید تا کمی به دوره شوربخت مذکور وارد شویم و از کتاب «سده های گمشده» دکتر رجبی مدد بگیریم  که چه سان با خروج یزدگرد از تیسفون، ایران برای یک دوره 900 ساله استقلال خود را تا دوره صفویه به نام یک کشور یک پارچه از دست داد. این در حالی بود که بزودی تنها در شکست نهاوند صد هزار سپاهی ایران جان می باختند و کمی آنسوتر در ویرانی شهر اَستخر عربها 40 هزار ایرانی را می کشتند تا به ثروت زیادی دست یابند.  
 
ویژگی های اخلاقی  دوره ی پایانی ساسانیان،  باعث شکست از خود شده بود و اینکه چرا ایرانیان برای بازیافتن خود، بپا نخاسته بودند. تا آنجا که دیگر از شکست های پی در پی، بیابند که دیگر کسی درون مایه ای برای پایداری در مقابل مهاجمان را ندارد.
 
اکنون تاریخ را رها می کنیم تا به لحظات دیگری از تاتر شاه کشی بپردازیم. اجرا و صحنه آرایی که با طراحی سنجیده ای انجام گرفته بود که فوق العاده بود. در این خصوص ما می بینیم که فرم و شکل  برجسته می شود تا ما نمایی متحرک همپای بازی و حرکت بازیگران داشته باشیم و اینجاست که محمد اکبری دست به اقدامی می زند تا در پرتو معرفت و احوال صحنه و نگاه تماشاگر و حجم و فضای موجود هماهنگی  ایجاد کند و به رفع نیازمندی های ذوقی و هدفمند زمانه خود بپردازد.
 
بوآلو شاعر و نقاد بزرگ فرانسه می گفت: آنچه خوب درک شود، خوب هم بیان خواهد شد و الفاظ برای بیان آن آسان به دست می آید .
 
از اینرو بخاطر درک عمیق محمد اکبری کارگردان و همیار ایشان جناب زرقانی و احساس فائق آمده زبان همشهریان سبزواریشان  با گنجاندن برخی دیالوگ ها به لهجه ی  سبزواری، آن هم به خاطر اشتیاق بیشتر تماشاچی بومی، را دور از ضرباهنگ این یگانگی  و شور فرهنگی نمی دانیم. بخصوص وقتی به یاد می آوریم که در تاریخ بیهق نوشته ابن فندق آمده است که:
 
چون اسود بن کلثوم العدوی را به ناحیت بیهق فرستادند، چنانکه همدانی در تاریخ مرو بیان می کند، پس  اسود در بیهق کشته آمد و با نایب او جنگ کرد و عاقبت اهل بیهق صلح کردند چنانکه یاد کرده آمد. ( تاریخ بیهق صفحه 26 نوشته ابولحسن علی بن زید بیهقی )
 
فزون بر این باز در همین تاریخ بیهق صفحه 26، آمده است و بیش از این،  به دوسال ملک عجم به بیهق آمده بود و بر سر روستا خیمه زده بود و دهقان بیهق، پیش او رفت. یزدگرد او را خلعت داد. یزگرد به صورت زیبا بود و جوانی بود گندم گون و پیوسته ابرو و جعد موی و شیرین لب و دندان و لطیف سخن و با مهابت که هرکه او را دیدی، از وی هیبت ملوک بر وی افتادی و او بی نسیب ترین ملوک عجم بود . 
 
چنین است که از قرابت و نگاه تاریخی مدد می گیریم و در جوهر ادب و نزاکت نویسنده و تاریخ نویس هزار سال پیش دیار بیهق یعنی ابوالحسن علی بن زید بیهقی  دقیق می شویم تا شاهدی بر مدعای فرهنگ و ادبیات و زبانی پیدا کنیم که امروز بتوان  به پشتوانه هنر تاتر و نمایش شاه کشی در سنخیت و هماهنگی و یاد آوری  دفاع اهالی بیهق از شهر و دیار خود، در رویارویی با مهاجمان عرب، اینک توسط برخی دیالوگ های نمایش به لهجه ی بومی ، از آن مقاومت و دفاع و ایستادگی یاد کرد و آن را  پاس داشت و به این رونوشت تاریخی توجه کرد که بعد از گذشتن چهار سده از مرگ یزگرد، چه سان خراسانیان و از آن جمله ادیبان و تاریخ نویسان بیهق، به بی نسیب ترین پادشاه ملوک عجم نگاه می کرده اند و داوری آنها چه بوده است و یاد او را چه سان گرامی می داشته اند . 
 
بگذریم و بار دیگر به متن و زوایا و جنبه های دیگر این نمایش بپردازیم. 
 
ازدیاد و فراوانی دیالوگ ها و مونولوگ های گسترش یافته،  بی گمان با تنوع و توانش و ژرفای مفهوم خود، کار و تحرک و توان و جان و احساس و کنش و واکنش بازیگران، خاصه آسیابان و زن و دختر او را در ابعاد گوناگونی از بازی در بازی و دگرگونی پی در پی  نقش و شخصیت سازی،  آسوده نمی گذاشت و من هنگام پایان نمایش که برای ادای احترام به پشت صحنه رفتم، چنان عرق و گرمایش و حرارتی از محمد اکبری و خانم آسیایی ساتع بود که تب گرفتگی ناشی از سرماخوردگی هم مضاف بر علت شده بود و من پندا‌شتم که چنان همت و ایستادگی و توانش، براستی تنها به اعجاز هنر و عشق و دلبستگی به آن میسر است و بس...  
 
بگذریم و همچنان اشاره به محتوای کاری داشته باشیم که گاهی خود پرداز لحظه اند و گاهی واگشای وقایع تاریخ بلاخیز و درد آلودی می باشند که همانگونه که گفتیم ترجیع بند شکست می باشد و اینها همه مرکز و میدان فراخی بود که بازی خانم آسیایی را کمال می بخشید و مهمتر از آن ، با حضور بازیگری  همچون محمد اکبری که در این نمایش خوش درخشید و با قدرت تمام، نقش آفرید و اوج گرفت. افزون بر این اهتمام و همراهی جناب هادی زرقانی در امر تهیه کنندگی و یاری در طی طریق راه این نمایش، حتما موثر و بایسته بوده است که سپاس بر او باد.
 
و دیگر باید از اجرای زنده گروه موسیقی داروگ نام ببرم که به نمایش، نیوشه ی رنگین می بخشید تا تجسم و احساس بیننده را بالاتر ببرد. کار جناب استاد سیدنیا، در جوشش و رسائی این تاتر، بی بدیل بود.   
 
 نور پردازی  بر طرح ها و نمادها که  در این نمایش خصلتی نمادین و طرح گونه داشت، به نحو برجسته ای ، روشنایی گرفته بود . 
 
یک نور پردازی موفق که در تجرید گرایی و افسونی نمایش ، موثر  و راه می نمود. تا جایی که اهمیت نور برای دیدن طول و عرض و عمق صحنه  به شفافیت آن و خوب دیده شدن بازی بازیگران، می افزود.
 
بگذارید تا در پایان این تاتر پر صولت و نوگرا، که چند هفته ای در سبزوار با شور هنری خود، ما را به دامان شبهای  پر از تسلای هنری  برده بود سپاس و قدردانی خود را به لیاقت و شایستگی گروه همفرم تقدیم کنم که در طی طریق ماهها و روزها و هفته های فراوان نمایشی را  تقدیم همشهریان خود کردند که امیدوارم سالهای فراوان در یادها و خاطرات ما بماند .  چنین باد ... 
 
      حسین خسروجردی 
شانزدهم آبان 1398 -  مشهد
 
برای مطالعه مطالب بیشتر به قلم حسین خسروجردی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما