سروده ابن یمین فریومدی برای شیخ حسن جوری سربداری دومین رهبر مذهبی سربداران
«امیر فخرالدین محمود بن امیر یمینالدین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی، مشهور و متخلص به «ابن یمین» یکی از شاعران ایران در سده هشتم هجری است .»(منبع)
وی در قریه فریومد از توابع بیهق (سبزوار امروزی) تولد یافت که این روستای تاریخی در چند سال اخیر به لحاظ تقسیمات سیاسی و اداری به شهرستان شاهرود و همینک به شهرستان تاره تأسیس میامی در غرب سبزوار ملحق شده است .
«سالهای نخستین زندگانی ابنیمین در خراسان گذشت. در دوران جوانی، به تبریز رفت و به درگاه غیاثالدین محمد بن رشیدالدین فضلالله وزیر پیوست و آن وزیر را ستایش کرد ولی کارش در آن شهر دوام نیافت؛ چنانکه ناگزیر شد در قطعهای که خطاب به غیاثالدین محمد سرود از او اجازه بازگشت به شهر خویش را بخواهد.
پس از بازگشت به خراسان، ابن یمین بیشتر در زادگاه خود فریومد به سر برد و در همان حال با گروهی از امیران و وزیران عهد خود در بخش خاوری ایران ارتباط داشت و آنها را میستود». (منبع)
«زندگانی ابنیمین در سبزوار و فریومد به قناعت گذشت و اصولاً وی مردی قانع و گوشهگیر و دهقانپیشه و معتقد به بنیادهای اخلاقی بود. ابن یمین در سال 769 در گذشت و در فریومد در کنار قبر پدر به خاک سپرده شد.» (منبع)
شاید به دلیل همین اعتقادات اخلاقی ومذهبی بود که ابن یمین شیفته بسیاری از بزرگان مذهبی، دلاوران وپهلوانان مردمی و مردان فرهیخته و خوشنام زمان خود شد و در مدح آنان قطعاتی زیبا سرود.
«از ممدوحان ابنیمین گذشته از خواجه علاءالدین محمد فریومدی، باید طغاتیمورخان، ملک معزالدین ابوالحسین محمد بن غیاثالدین کرت، خواجه وجیهالدین مسعود سربداری، خواجه علی سربداری، پهلوان حسن دامغانی سربداری و جانشین او خواجه نجمالدین علی مؤید سربداری را نام برد».( منبع)
وی که خود شاعری سربداری به شمار می آید، همچنین چکامهای زیبا در ستایش شیخ مجاهد سربدار و رهبر مذهبی قیام سربداران خراسان – شیخ حسن جوری سربداری- سروده است که با نام مظهر لطف الهی است.
آقای مهدی یاقوتیان که از وبلاگ نویسان فرهیخته و از پژوهشگران پرتلاش تاریخ و فرهنگ خراسان است و اصالتی فریومدی دارد، در وبلاگ خود با نام خطه تاریخی فریومد به انتشار این قطعه شعر از شاعر بزرگ سربداری ابن یمین فرومدی پرداخته است (منبع)
که مجله اینترنتی سبزواری ها نیز در ادامه به انتشار این ابیات در وصف شیخ حسن جوری سربداری می پردازد :
مَظهر الطافِ الهی
واجـب بُـوَد از راه نیــــــاز، اهـــــــل زَمَـن را .......... درخواستن از حقّ به دعــا، شیخ حسن را
آن سایه ي یزدان که چو خورشید بیاراست .......... رایش به صفـــــــــا، روی زمین را و زَمَن را
....................
در رَسته ی بازار هُنـــر، مُلک خریده است .......... وز گــوهـــــــر شمشیـر، ادا کـرده ثَمَـن را
گر جمله جهــــان، صدقه کند همّت رادش .......... این خــــانه ادا را بُــوَد اثـــــــــار، نه من را
....................
از دل ، اَلَــم فقــــر بَـرَد مَــرهَــم جُــــودش .......... زانگونه که صــابـون بَرَد از جــــامه، دَرَن را
چــون از پی تحـریـر، کنـد خـامـه گُهـــربـار .......... قیمـت بـروَد مُــرسَلــه ی دُرّ عَــــــــــدَن را
....................
بر چَـرخ کَمــان وَش، ز پی مـدحتِ جاهش .......... سُوفـار صفت، تیـر گشـــاده است دَهَن را
یک روز، مصــافـش ز تـــنِ زار اعــــــــــادی .......... صـدساله فــزون، طُعمه دهد زاغ و زَغَن را
....................
هنگــــام ملاقـــاتِ دو صـف، از تـفِ تیغـش .......... بـدرود کنــد جــــــــانِ بـد انـدیـش، بــدن را
با جـوشن و دِرع آن که شد انـدر بر تیــرش .......... از بی خبــــری سـاخت سپَر، بُــرد یَمَـن را
....................
از رِبقه فرمانش، سر آن کس که برون بُرد .......... آمــاده نهـــاد از پی خـــود، تیــغ و کَفَـن را
آن کس نَهَـــد از درگَـه او روی به غیــــــری .......... کز جهـل کند ترّه به جا، سَلــوی و مَــنّ را
....................
ای مَظهـــر اَلطـــــــاف الهـــی، دلِ پـاکـت .......... بشناخته چون مـــردم یک فنّ، همه فنّ را
پیـوسته ز پَــروانه ي رأی تو بَــــرَد نــــــــور .......... این شمـــــع زر انـدوده ی فیــــروزه لگـن را
....................
با نُکهت خُلـق تـو، ز خــود لاف زدن نیست .......... جُـز عین خطا، نــــافـه ی آهــــوی خُتَـن را
از گُلـشن خُلـــق تو، وَزَد بــادِ بهــــــــــاری .......... در بـاغ، که خـوشبــوی کند صَحـن چَمَن را
....................
سـرتـاسـر آفـــــاق، چـو بگـرفت سپـاهـت .......... نـاچـار عــــــــــــدو، هـاویـه بُگـزید وطـن را
شمشیـر تـو انــدر دلِ چـون سنگِ عـدويت .......... مـاننـد سنـانـی که دهــــد جــای مسن را
....................
گه تیـغ تو سـازد دو تـن، از یک تـن دُشمن .......... گه تیــر تو یک تن کند از خصــــم، دو تن را
چون دستِ اَجَل گَردن خصم تو همی بَست .......... از حَبــلِ وَریــدش، به ســـزا یافت رَسَـن را
....................
بیــداری و هـوشیــاری بَخت تو ربوده است .......... از چشـم بـدِ حـاســـدِ جــــاهِ تـو، وَسَـن را
هست ابن یمین، داعـی جــــاه تو و باشد .......... آگــاهـــی ازین، واقـفِ هـر ســرّ و عَلَـن را
....................
تـا در نظــر دیـــده وران، حُسـن فــــــــزایـد .......... تـاب و شکــنِ زُلفِ بُتِ سیـــــــــم ذَقَـــن را
بـادا دل اعــــدای تــــو، از صَـرصَـر قَهــــرَت .......... چون زُلف بُتـان کرده ضِمان، تاب و شَکَن را
ديوان ابن یمین فریومدی ، ص 12 ـ 13
گفتنی است شیخ حسن جوری سربداری دومین رهبر مذهبی سربداران خراسان پس از شیخ خلیفه مازندرانی بود. نهضت سربداران خراسان در قرن هشتم هجری رخ داد، که « از لحاظ وسعت، بزرگترین و از نظر تاریخی مهم ترین جنبش آزادی بخش خاورمیانه در قرن هشتم هجری بود .تلاش پیگیر رهبران آزاده و متدین این قیام، منجر به تشکیل حکومت مستقل ملی و شیعه مذهب ایرانی در خراسان شد.» (منبع)
پایتخت سربداران که منجر به تشکیل اولین حکومت شیعه دوازده امامی در ایران شد، دارالمومنین سبزوار بود (منبع)
شیخ حسن جوری سربداری که در یکی از روستاهای خراسان متولد شده بود، در بزرگسالی برای بهره مند شدن از مکتب درس شیخ خلیفه مازندرانی که در مسجد جامع سبزوار استقرار یافته بود، به این شهر مهاجرت کرد و بعد ها به جایگاه دومین رهبر مذهبی سربداران دست یافت و در نظر مردم خراسان شهرت و محبوبیت بالایی کسب کرد به طوری که ابن یمین فریومدی که از بزرگترین شاعران عصر سربداری بود، در وصف وی چکامه فوق را سرود.
آرامگاه شیخ حسن جوری سربداری در فیروزآباد شهرستان میامی و در نزدیکی روستای تاریخی فرومد زادگاه و مدفن ابن یمین فریومدی شاعر بلند آوازه قرن هشتم ایران است.
منبع : مجله اینترنتی سبزواری ها
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
اختلاف نظر آیت الله هاشمی با آیت الله خامنه ای درباره تاریخ سبزوار