در چگونگیِ رمان جهانبانان و پاسخ به نقد (از روح رمانِ کوندرا تا جهانبانان خسروجردی)

جهانبانان نام رمانی است به قلم حسین خسروجردی که 10 سال قبل برای اولین بار توسط انتشارات گنبدطلایی مشهد به چاپ رسیده و در هفته های اخیر، مجله اینترنتی اسرارنامه نیز پس از کسب اجازه از مولف این اثر، به انتشار آن در بخش کتابخانه حوض هشت پایه همین مجله پرداخته است.

برای مطالعه رمان جهانبانان هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

جهانبانان، که پنجشنبه هر هفته قسمت جدیدی از آن روی خروجی اسرارنامه قرار می گیرد، مدتی قبل توسط استاد جواد اسحاقیان، از منتقدان برجسته ادبی کشور که اصالتی سبزواری دارد، نقد شد و نقد وی بر رمان جهانبانان خسروجردی در  مجله اینترنتی اسرارنامه انتشار یافت:

نقد و نظری بر رمان جهانبانان حسین خسروجردی به قلم جواد اسحاقیان

مدتی پس از انتشار نقد جواد اسحاقیان بر رمان جهانبانان، حسین خسروجردی نیز یادداشتی درارتباط با رمان خود و نقد وارده بر آن، را به رشته تحریر در آورد و دراختیار مجله اینترنتی اسرارنامه قرار داد.

این یادداشت را در ادامه مطالعه خواهید کرد:

 

در چگونگی ِ رُمانِ جهانبانان وپاسخ به نقدِ (از روح رمان ِ کوندرا تاجهانبانانِ خسروجردی)

مهتاب که بر گوشۀ کتاب می اُفتد ، روشنایی آن ، روشی است که قاعد ۀ کارِ من است . همان قرص ِ نوری که ویرجینا وولف ، محیط نیمه شفافی می داند که مارا از آغاز تا فرجام در بر می گیرد که برای نشان دادن زندگی ، باید به جریان ِ اندیشه و جریان ِ سیال ذهن دست پیدا کرد و از آنجا که به قول ِ لوسین گلدمن ، ذاتِ واقعیت ِ انسانی پویا ست و در جریان ِ تاریخ ، دگرگون می شود ، لذا در این مُختصر که به چگونگی ِ انسجام ِ رُمانِ جهانبانان نوشتۀ اینجانب پرداخته می شود ، پی جوی ِ چنین محوری هستم و بر خود لازم می دانم که برای روشنی و درک ِ بیشتر بر نقد ِ دوست گرانقدرم جناب آقای جواد اسحاقیان که تحت عنوان ِ ( از روح رمان کوندرا تا جهانبانان خسروجردی ) آورده اند ، برخی نکات گفته شود و ابهام زدایی گردد . اینکه آقای اسحاقیان با رفتار و رویی خوش در جهت نقد و بررسی رمان جهانبانان گام برداشته اند و با بررسی موشکافانه و جدی ِ خود ، در زمینۀ رفتار پهلوانی و رفتاراخلاقی به نقد و تفسیر آن پرداخته اند ، زحمت ایشان را اَرج می نَهم و از ایشان کمال تشکر را دارم .
از فحوای نقد و عنوان موضوع چنین بر می آید که ایشان ،میلان کوندرا را به عنوانِ معیاری برای سنجش و بررسی رمان ، انتخاب کرده اند که طبق جامعه شناسی ِ رمان ِ لوسین گلد من ، باید شروع کارِ این نویسنده را از نظر تاریخ ساختارهای ِ رمان ، به دورۀ انحلال ِ شخصیّت نسبت دهیم که وَجه مشخصۀ آن ، دورۀ سرمایه داری سازمان یافته ای ست که در آن ، عامل ِ انسانی به دنیای خود فرمان تعلق پیدا می کند . دنیایی که انحلال و مَحوِ شخصیت در رمان است که با پیدایش دنیای ِخود فرمان و اقتصاد ِ شیء وارگی ، عامل انسانی آن از بین رفته و در نتیجه آثار جویس ، کافکا ، موزیل و تهوع سارتر و بیگانۀ آلبر کامو و نیز حتی آثار ِ ناتالی ساروت جلوه گرمی شوند و بوجود می آیند . البته در دورۀبعدی ، واقعیت های انسانی کمی مجال ِ بروز پیدا می کند و رُخ می نمایند که بر اساس و مبنای فُرم و رَوش ِ رمانی گلدمن ، میلان کوندرا را باید به مثابۀ هنرمندی پروبلماتیک دانست که بعد از جنگ جهانی دوم ، تفکر خودش را گسترش می دهد و با آموختن رشته هایی چون موسیقی و سپس فیلم ، بسوی ادبیات و زیبایی شناسی دانشگاهِ چارلز روی می آورد و با پشتوانۀ اندیشه های آزاد مدنی با ورود آرتش شوروی به کشورش ، روحیۀ اعتراضی شدیدی می یابد که ما می توانیم این روحیه را در رمانی با عنوان ِ کتاب خنده ئ فراموشی مشاهده کنیم . یک زندگی مسخ شده که گذشته ها را انکار می کند و به دوزخ تبدیل می شود و به قول نویسنده : فروختن آیندۀ مردم به بهای گذشته شان ، گویی تنها گُل سرخی که در چمن های چکسلواکی می روید ، تنها خاطره هاست ! پراگ دیگر شهر بدون حافظه است ، خاطراتی دفن شده و پر از دلتنگی و عشق و دلواپسی نومیدانه ، نسبت به همدیگر ! من در تعبیر زیبای میلان کوندرا ، می توانم چشمان غریبه هایی را ببینم که می توانند مانند باران ،نوشته های او را بشورند و از بین ببرند . گویی که خاطره ها ی نفرت آن سالها ، نیرومند تر از خاطرۀ محبت هاست . جایی که گویی نخستین گام برای از میان بردن یک ملت ، پاک کردن حافظۀ آنهاست . کتاب خنده و فراموشی میلان کوندرا براستی یک رمان تلخ و درد آوری ست با عشق ها و ذهن ها و خانه های سفید و گلهای مگنونیایی که گویی با خاطره های یک ملت دارند دفن می شوند . این رمان در فشردگی و ایجاز تمام با توضیحاتی که به قول کوندرا به تدریج در عمل و در وضع و موقعیت های رمان متجلی می شوند . ما را مجذوب می کنند و در روایت های انتزاعی میلان کوندرا ، نویسنده از ما می خواهد که با تخیّل خویش ، تخیل نویسنده را کامل کنیم . تخیل در باز تاب و تبعیت از وقایع ، ابتدا یک تجسم گنگ و یک ریخت و تصویری نه چندان مشخص است که با پرداخت و قیاس و خطوط ِ ربطی ، کم کم متبلور و ظاهر می شوند که کارایی زبان و تکلم و گویش محلی درست بعد از این جریان و فرایند اتفاق می افتد و کلمات چونان چیدمان یک پازل به یاری تجسم بخشیدن این ریخت و شکل فرضی فعال می شوند و در نهایت به روند خلاقیت داستان کمک می کنند تا کلمات و ترکیبات آن و حتی یک هجا به مفهوم و تجسم و معنا و خلق و بدایع برسند ودر یک هارمونی و همنوازی بلیغ ، مارا به مقصد و شالوده های داستانی رهنمون گردند . از این رو و با توجه به همین ویژگی هاست که رمان جهانبانان پا به عرصۀ وجود می گذارد ، جان می گیرد و گسترش می یابد . و من در جریان نشو ونما ی آفرینش و زبان ، که مهمترین ساختار داستان می باشد باید بگویم که کلمات همچون رنگ می باشند که باید نمودار سرشت و طبع اشیاء و پدیده ها باشندکه ما اکنون برای نشان دادن انتخاب ِ درستِ آن ، بخشی از رمان جهانبانان را می آوریم و برای تجسم بخشیدن به طرح و تصویر در مکان ِ متفاوت به ترکیبات ِ زبانی و گزینش کلمات و ارزش گزاری آن می پردازیم تا ببینیم که آیا رفتار خلاق و زیبا شناسی و نیز رنگ محلی با گویش و زبان معیار ، همخوان است ؟ و آنگونه که آقای اسحاقیان بر رمان جهانبانان خرده گرفته اند که واژه های محلی ِ این رمان بیشی گرفته اند و گزاف شده اند ، وضع چگونه است .
(
چراغ فانوسی کوچک می سوخت . روشنی خانه را نیمی ماه و نیمی پرتو چراغ روشن می کرد . مادر و دختر هردوان بیدار مانده بودند . گلمهر صدای آرام گریه ی مادرش را با سرفه می شنید و مانده بود که چه کند . سر انجام برخاست و پیش مادرش ،سرور رفت . سرش را بغل گرفت او را به سینه فشرد و سپس با دل انگشت ، گونه های تر و استخوانی مادرش را خشک کرد . نجوای او به گوش مادرش نشست.
_
درست می شود مادر ، کمی صبر داشته باش . همه چیز درست می شود .
_
نه مادر ! ما باید تاوان پس بدیم . اعمالمان خوب نبوده . خون آنها پاگیرمان شده .
_
چی میگی مادر ؟
_ جنگلی ها ! تو حیطۀ شمال ، یادت هست ؟ پدرت اونجا خیلی بی رحم بود .
گلمهر ساکت ماند و صبر کرد تا سرفه های مادرش تمام شود .
_
نوغان ! خانه های نوغان را پر از زندانی کرده بود . خانه ها مثل همین انباری بود ، نمور و سرد . پیله های ابریشم را همان جا انبار می کردند .پدرت همه ی زندان ها را پر کرده بود و چون جا نداشت از انبارها ی پیله کشی استفاده کرد . نه ! همه را قلع و قمع کرد . همه را به صلابه کشید و در انظار مردم ، دارشان زد . دکتر حشمت یار وفادار میرزا کوچک خان را او اعدام کرد ! تقاص دخترم . اینها کممان است . بیشتر از این ها باید بکشیم .
سرفه های ممتد ، پیرزن را ساکت کرد و بعد چشم روی هم گذاشت و گریست . گلمهر واله ماند . نگاه اندوهگینش را به سقف دوخت . هنوز آونگ های انگور به جا مانده بود وماه از پشت دریچه می تابید ...
در متن بالا یکی از بدیع ترین کلمه هایی که هم معنا و هم رفتار خلاق با کلمه را بیان می کند واژۀ آونگی انگور است که در آخر متن آمده است .این واژ ،هم از نظر زیبایی شناسی و هم از نظر قیاس و استعاره که دار زدن ِ انفلابیون شمال را تداعی می کند و به یاد گلمهر می آورد ، خود بیش از یک کلمۀ عادی و متداول به نظر می رسد که این خود ، به تصویر آونگی ، رنگ وجلای بیشتری می دهد و غنای آن را بالاتر می برد . از اینرو نویسنده در سرتاسر رمان جهانبانان کوشش کرده است که از همخوانی و اعجاز و غنای زبان غافل نماند و آن را در رمان گسترش بدهد . میلان کوندرا طی مصاحبه ای برخی مسایل را در بارۀ هنر رمان مطرح کرده است که یکی از آنها این است که : تخیل خواننده خود بخود باید تخیل نویسنده را کامل کند و بعد در بارۀ هنر ترکیب رمان می گوید : هنر ایجاز ، به عنوان یک ضرورت به نظرم می رسد . کوندرا در مبحث فشرده ساختن رمان نیز تاکید می وَرزد و سپس شیوۀ جدیدی را برای حکایت پردازی کشف می کند که نام آن را مضمونی واحد می گذارد . از اینرو رمان جهانبانان نیز با مطالب و عناصر گوناگونی که حول رکن و محوری واحدی به نام اصول پهلوانی می چرخند و اداره می شود که به تعبیر میلان کوندرا ،ما نیز آنها را مضمون واحد پهلوانی نام گزاری می کنیم تاجواب مثبتی باشد به تاکید لازم و بسیار مهم میلان کوندرا که البته این اصول آموخته می شود ولی به قول محمود دولت آبادی باید فراموش شود .یعنی ما نباید یک دستور العمل داشته باشیم . اما در نقد و بررسی زبان جهانبانان ، آقای اسحاقیان در مبحث رنگ محلی دادن به داستان و آوردن مطالبی از اساطیر و تاریخ باستانی و از جمله مهر پرستی که از زبان دانای کل ( یا نویسنده بیان می شود خرده می گیرند که البنه موارد آن در رمان جهانبانان کم است اما این دلیل نمی شود که به دانای کل یا نویسنده کم بها بدهیم . بخصوص وقتی که بر خلاف نظر آقای اسحاقیان ، میلان کوندرا در کتاب هنر رمان طی پاسخ به پرسشگر که می پرسد : در رمان های شما نیز عباراتی پیدا می شوند که در آنها این شمامستقیما خود شما - هستید که سخن می گویید. و میلان کوندرا پاسخ می دهد که حتی اگر خود من باشم که سخن می گویم تفکر من به یک شخصیت مربوط می شود . من می خواهم نگرش ها و طرز دید را ، به جای او و عمیق تر از آنچه خود او می تواند ، در ذهن مجسم کنم . بنابر این رنگ محلی دادن به داستان جهانبانان و روایت کردن اساطیر یا تاریخ باستانی از دید و روایت نویسنده ، برای عمیق جلوه دادن به نگرش و طرز دید شخصیت ها ، یک امر قابل قبول و موجهی است که منطقی می نماید ولی در عین حال ، در رمان جهانبانان سعی شده است که به ندرت از آن استفاده شود . هرچند که میلان کوندرا را معمولا مضامین خودش را بیرون از داستان می پروراند و در همان گفتگویی که در بارۀ هنر ترکیب رمان آمده است شیوۀ پرداختن به مضمون را گریز از موضوع می نامد و سپس شرح می دهد که گریز از موضوع به معنای آن است که داستان ِ رمان ، لحظه ای رها شود . و سپس این نویسنده در بارۀ اهمیت مضمون ها بر آن است که وقتی رمان مضمون هایش را رها کند وبه نقل داستان قناعت کند، اثر بی مایه و بی جاذبه می گردد.
اما این که چرا رمان جهانبانان در بخشهایی از خود مستند سازی می کند از جهت آن است که داستان یک عمل ترکیبی است که از تخیل و واقعیت بپا می خیزد . بنابراین ذهن من از یک مستند ، عصارۀ دیگری می سازد که در جای جای رمان جهانبانان آمده است . ما نباید ذهن خودمان را سانسور بکنیم . باید اجازه بدهیم که خودش را با آزادی تمام بیان کند . در نثر رمان جهانبانان اگر نثر مقطع و بی فعل می بیند ، همان امری ست که محمود دولت آبادی در بارۀ آن گفته است که نمی خواهیم با آوردن یک فعل ،جمله راخفه بکنم . دوست دارم که پژواک آن را بشنوم و آن را بگوارم . این امر گذشته از مزیت ِ حس ِ خوشش ، در هنر ، ایجاز ایجاد می کند که کوندرا نیز بر ضرورت آن تاکید ورزیده است .
اما در مورد ایجاد و گستردگی و ظهور و بروز رمان جهانبانان و نیز استفادۀ وسیع از میراث ادبی و داستانی و کوشش برای عمق بخشیدن به آن که به نوعی حافظۀ فرهنگی و پهلوانی ماست ،شرح گسترده ای می طلبد که امیدوارم در یک مجال و فرصت دیگر به آن بپردازم . پدرام و پیروز باشید .
حسین خسروجردی
پنجم آذر 1393 - مشهد 

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

قصه های شیرین تاریخ بیهقی برای کودکان ایرانی روایت می شود

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما