گفتگو با استاد حسین ماستیانی خالق تندیس هفت پیکر سربداران از زیباترین نمادهای شهری سبزوار


مدتی است وبسایت کنگره بین المللی سربداران راه اندازی شده است. خبرنگار این وبسایت در یکی از اولین مطالب خود، به سراغ یکی از هنرمندان برجسته سبزواری رفته است که خالق مهمترین اثرحجمی تولید شده درباره قیام سربداران است.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه استاد حسین ماستیانی که هنرمند نقاش و مجسمه ساز برجسته سبزواری است و پیکره های تراشیده شده توسط وی، علاوه بر شهر سبزوار، در تعدادی دیگر از شهرهای کشور نظیر مشهد، گرگان، ششتمد، دانشگاه شهید بهشتی تهران، دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشگاه محقق اردبیلی اردبیل و ... نیز نصب شده است(منبع) سال ها پیش با ایجاد تندیس هفت پیکر سربداران در سبزوار، یکی از زیباترین و ماندگارترین آثار هنری خود را خلق کرد که به مرور به یکی از نمادهای شهر سبزوار تبدیل شد.

در ادامه متن گفتگوی خبرنگار وبسایت کنگره بین المللی سربداران با استاد ماستیانی را مطالعه خواهید کرد که با قلمی روان و شیوا نگارش یافته است:

گفتگو با استاد حسین ماستیانی

سخت است که بتوانی از دل سنگ سخت، آفرینشی بکنی که هر کس با هر تفکر و نگاهی تنها با یک نظر، روح بلند نهفته در اثرت را احساس کند، این غیر ممکن می نماید مگر اینکه هنرمند از عصاره عشق بی نهایت خود، در کالبد سنگی اثرش، دمیده باشد.

خواستیم برایتان از تاریخ سربداران بگوییم اما دیدیم مگر می شود از سربداران گفت و از آثار برگرفته از آن؛ همچون تندیس هفت پیکر چیزی نگفت؟

امروزه در هر سایت و خبرگزاری که نام سربداران را جستجو کنید، اولین تصویری که برای شما از این نهضت به چشم می آید، تصویر تندیس هفت مرد و زن استوار و بلند قامت است که برمدار دایره ای شکل بر حول یک محور ایستاده اند ونقطه ی اتکای آنها مردی است که کتاب و اندیشه والای اسلامی و شیعی این نهضت را رو به آسمان گرفته است، مجسمه های بسیار زیبایی که در نوع خود اگر نگوییم بی نظیر، بی شک کم نظیر هستند، خالق این اثر ماندگار و شاهکار هنری زیبا ، هنرمند بزرگ شهر سبزوار استاد” حسین ماستیانی” هستند، هنرمندی که آثارش نه تنها در شهر زادگاهش بلکه در تمام کشور دیده می شود و هنرش زبانزد خاص و عام است.

بنابراین تصمیم گرفتیم اولین مصاحبه رسمی سایت کنگره سربداران را با استاد ماستیانی داشته باشیم و از او، راز نهفته در هفت پیکر را جویا شویم؛ نشستیم پای صحبت های این مرد دوست داشتنی و هنرمند نیک خصال. ایشان نیز با روی باز ما را پذیرفتند.

منبع: وبسایت کنگره بین المللی سربداران



راز نهفته در هفت تندیس

درست نمی دانم عید کدام سال بود، که برای مهمانی به سبزوار آمده بودیم، ولی خوب به یاد دارم که پا به هر خانه ای که می گذاشتیم، همه از مجسمه هایی صحبت می کردند که تازه استاد شهر ساخته بود” مجسمه های سربداران”،  در میدانی به همین نام. اسمش هم برایم جالب بود”سربداران”، نوجوان بودم و تاریخ نمی دانستم با خودم می گفتم سربداران یعنی چه؟،چند روز بعد پدرم ما را به دیدن آن میدان برد. آنجا بود که آن هفت تندیس عشق را دیدم، می گویم عشق، زیرا در دلم حس زیبایی را زنده کرد و علاقمند شدم بدانم سربداران که بودند، در واقع من سربداران را با این هفت تندیس شناختم، نمی دانم شاید بیشتر بچه های نسل من نیز همین تجربه را داشته اند، بنابراین هنگامی که قرار شد برای سایت کنگره، درباره سربداران بنویسم اولین تصویری که در ذهنم مجسم شد همان تصاویر هفت پیکره سفید رنگ، بلند قامت و استوار بود، پس نزد خالق این اثر “استاد ماستیانی” شتافتم و نشستم پای کلام زیبا و دل نازک اندیش او، نشستی که برایم بسیار دل انگیز بود، استاد گفت و من شنیدیم، و چه زیبا می شد یکی شدن هنر و هنرمند را حس کرد.

اولین سوالم همان بود که همیشه در ذهن خود تکرار می کردم، چه می شود که هنرمندی به فکر خلق اثری این چنین تاثیر گذار می افتد؟ که استاد پاسخ داد:

انسان دو انگیزه در تعاملات اجتماعی خود دارد. اولین انگیزه، انگیزه ی عقلانی است که انسان تصمیم به انجام عملی می گیرد. انگیزه دوم، انگیزه ی جاری و ساری دربدنه ی احساسی و روحی یک جامعه است، دانه های برخاسته از این آب و خاک تاثیرگزارند بدون اینکه خود احساس کنیم، در واقع نمی توان گفت من چگونه به فکر ساخت مجسمه سربداران افتادم، بلکه اینچنین باید گفت که سربداران چگونه در فکر و جان من دخول کرد. عشق را نمی توان یکطرفه انگاشت، به حق باید بگوییم وادار شدم یک سری تلنگرهایی احساسی از بیرون به من وارد می شد که این خود عنایت خدا بود.

استاد راز نهفته در هفت تندیس را اینگونه بیان کرد: هفت شخصیت در نظر گرفتم، زیرا این عدد، عدد مقدسی در تمام ادیان الهی است و عدد هفت کثرت بی نهایت را نمود می دهد، حرکت سربداران حرکتی بلند قامت و چشمگیر بود که از درون جوشید و حماسه ای ساخت قابل تعمق، حال اگر بخواهیم کثرت و موجودیت این نهضت را نشان دهیم، هفت عدد مقدسی است که شمولیت نگاه دارد.

از او پرسیدم که علت چینش دایره ای پیکرها در چیست و نفر وسط دایره کیست؟ که پاسخ شنیدم :

در ساخت این تندیس خواستم که هر دو بعد حرکت سربداران را نشان بدهم، یعنی هم شیخیه و هم سربداریه و وفاق و همدلی بین این دو عنصر را نیز نشان بدهم، شش نفری که در محوری دایره ای ایستاده اند شخصیت های سربداریه هستند و نفر وسط شخصیت شیخیه است و کتابی که در دست دارد در واقع نماد اندیشه آمیخته به هردو عنصر است، تفکر ملکوتی قران، فرهنگی که هر دو گروه را به وفاق می رساند.

او علت اینکه هر پیکره ژست و حالت متفاوتی از دیگر پیکره ها دارد، را این گونه توصیف نمود : سعی کردم نقطه اول حرکت آنها را نشان دهم یعنی آن هنگامه که هنوز تبسم پیروزی و جوشش نگاهبانی از آن را در سر دارند، در واقع هم در بلندا قرار گرفته اند و هم پیروزمردانه از آن محافظت می کنند.

استاد علت استفاده از یک زن در تندیس خود را، نشان دادن وصل در عالم دانست و گفت:

در واقع سعی در نشان دادن وصل داشتم و می خواستم وصل یک حرکت بزرگ را نشان دهم. وقتی که بحث ما وصل است دیگر تمایزی بین من و شما، و شما و من وجود ندارد. عالم در وصل است، وصل به معنای تابش خورشید است، آفتاب وقتی می تابد همگی متصل به نور آن می شویم و بر همه یکسان عنایت دارد، حال اینکه زن و مادر که مقام بالایی در عالم معنا دارد ، وصل این جریان و نهضت را نشان می دهد، مگر می شود فرزند در میدان باشد و مادر در بیرون میدان؟ این امکان ندارد.

او می گفت و من غرق در سر کلام زیبایش به هنر می اندیشیدم، هنری که استاد برایم اینگونه تعریفش کرد: هنر ایجاز گونه است، اجمال، رمز و تمثیل است در واقع هنرمند کلیت بیانی گسترده را به اجمال در هنرش منعکس می کند.ماستیانی۳

استاد از ویژگی های منحصربه فرد مجسمه هایش گفت و اینکه اولین بار در ایران است که هفت تندیس در کنار هم در یک میدان قرار گرفته اند و اینکه تا آن زمان مجسمه هایی که ساخته می شد همه بازو های بسته داشت و من برای اولین بار بازو های این هفت تن را رها کردم، زیرا می خواستم دو معنا را نشان دهم، یکی حالت دعا و توسل به مقام بالا و دیگری حالت پرخاشگری و جلوگیری از نفوذ بدخواهان و دشمنان.

اما درپایان گله کرد از بی سلیقگی ها از کج اندیشی ها و بی توجهی هایی که به هنر و هنرمند می شود، اما با وجود دل رنجیده اش این را هم گفت که : عاشق سبزوارم، با اینکه از بیرون دعوت شدم اما در شهرم ماندم و هم در عشق تبسم با سبزوار بودم و هم در خط غمش، این کنگره بر اساس نهضت سربداران است و این مجسمه ها شناسنامه فرهنگی شهرمان که متاسفانه در غربت نشسته اند، آزرده و غمگین و بی صاحب رها شده اند و در حال تخریب هستند، این پیکرها به آنی به هر بیننده ای عظمت حرکت سربداران را نشان می دهند، اما امروز به بازسازی نیاز دارند، فردا قطعا دیر است. محیط اطراف میدان هم در شان شهر سربداران نیست، از مسئولین می خواهم به فکر این نماد فرهنگی باشند، به فکر آراستگی اطراف آن نیز باشند، این آراستگی باید با محیط و پیام تندیس وفاق داشته باشد، نباید متضاد وبیگانه باشد.

این هفت پیکر تجلی از چکیده تاریخ سربداران سبزوار است که متاسفانه مانند غریبه ای در غربت نشسته اند.

حرف استاد به پایان رسید، و من در راه خانه به این می اندیشیدم که استاد راست می گفت ، در این مجال همه مقصر بودیم و امروز هم همه باید به فکر هنر شهرمان باشیم، در قبال هنر و هنرمند، تمام شهر مسئولیت دارند چه مسئولین شهری چه مردمی که دانسته یا نادانسته چهره هنر شهر را مخدوش می کنند، کاش تا دیر نشده به فکر باشیم..

منبع: وبسایت کنگره بین المللی سربداران
 

نظرت را بنویس
comments

ایزی

سلام، از اسرارنامه می خواهیم درباره نابسامانی میدان مشاهیر در این زمان باقی مانده به کنگره کاری کند و مطلبی بنویسد شاید آقایون شهرداری از خواب بیدار شوند. با تشکر فراوان از مصاحبه با استاد عالی قدر و هنرمند فرهیخته کشورمان استاد ماستیانی.

سبزواری

کارای شهرداری ما هم برعکسه ، مثل ماستیانی دیگه نداریم حیف قدر این هنرمندان را بدانید

شرمنده ایم استاد,ممنون از این مطلب زیبا بود

عالی بود
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما