اندیشه حکیم سبزواری ابداعات و ویژگی های یک مکتب فلسفی را دارد

عضو پژوهشگاه علوم انساني  ومطالعات فرهنگي کشور مي گويد: انديشه حکيم سبزواري داراي ابداعات و ويژگي هاي لازم براي اطلاق يک مکتب فلسفي است.
به گزارش مجله اينترنتي اسرارنامه، دکتر غلامحسين خدري که بعداز ظهر دوشنبه از براي شرکت در همايش بزرگداشت حکيم حاج ملاهادي سبزواري در تالار کاشفي سبزوار حضور يافته بود، افزود: البته در خصوص بحث مکتب فلسفي سبزوار بين ارباب واصحاب حکمت اختلاف نظر وجود دارد ، اما برداشت بنده اين است که هرچند حکيم سبزواري را بزرگترين شارح و تعليق نويس انديشه ملاصدرا مي دانند، اما خود حکيم سبزواري در تشريح انديشه هاي ملاصدرا به ابداعات و نوآوري هايي رسيده است که مي توان آن را سرسلسله مکتب فکري و فلسفي ويژه اي دانست.
وي ادامه داد: حکمت متعاليه صدرايي شاهراهي به روي پيروان حکمت و فلسفه گشوده است که مي تواند در درون خودش مکاتب مختلف فلسفي را جاي دهد که مکتب حکيم سبزواري يکي از آن هاست.
خدري همچنين گفت: اگر کسي به تشريح انديشه هاي يک فيلسوف ديگر بپردازد، نمي توان به سرعت او را فقط يک شارح يا مقلد دانست زيرا برخي مواقع خود طرح مسئله و شيوه بيان آن داراي ابداعات و ابتکاراتي است که حکيم سبزواري در آن تبحر خاصي داشت و بدين ترتيب مي توان مجموعه تلاش هاي ايشان و تعدادي ديگر از فلاسفه بعد ازملاصدرا را به عنوان جريان نوصدرايي بدانيم.
و اين جريانات نوصدرايي به دليل سعه وجودي که دارند از کشش اطلاق لفظ مکتب نيز برخوردارند.
عضو موسسه حکمت و فلسفه ايران در بخش ديگري از اين سخنان گفت: حکيم سبزواري در زمان حيات خود موفق به تربيت شاگردان زيادي شد که اين به دليل شرايط مناسب اجتماعي و سياسي زمان اوست. چرا که در زمان حيات ملاصدرا هجمه ها و فشارهاي زيادي از جانب برخي متعصبين و متحجرين به او وارد مي آمد و مباحث حکمت، فلسفه و عرفان شديداً کنترل مي شد وبنابراين مرحوم صدرا امکان فعاليت هاي گسترده اي نظير حکيم سبزواري را نداشت. اما در زمان حيات حکيم حاج ملاهادي سبزواري که با دوران قاجار معاصر بود، شرايط  به گونه اي تغيير کرد که حتي پادشاه قاجار به اين عالم بسيار احترام مي گذاشت و حتي براي عرض احترام به منزل حکيم سبزواري آمده است.
خدري سپس گفت: حاج ملاهادي نيز از اوضاع مناسب اجتماعي زمان خود بهترين بهره ها را برده و شاگردان زيادي را تربيت کرد و بر مکتب فلسفي تهران تأثير گذاشته است..  
اين پژوهشگر افزود: يکي ديگر از ويژگي هاي دوران حکيم سبزواري آغاز مواجهه انديشه فلسفي ايران و اسلام با فلسفه غرب است که البته دراين دوران از آنجايي که آغاز مواجهه محسوب مي شود، نمي توان هيچ مقايسه و رقابتي بين اين دو سنت فلسفي را انتظار داشت.اما به هرحال به تدريج انديشمداني از جهان غرب و جهان شرق پي به وجود سنت هاي فلسفي متفاوت در نقاط  ديگر جهان مي برند.
وی در ادامه به ذکر مثالی پرداخت و گفت :کنت دوبوگينو در اين دوران در سفري که به ايران داشته است از آقا علي مدرس دعوت مي کند که به دانشگاه سوربن پاريس برود و هرچند در نهايت اين اتفاق نمي افتد اما بالاخره نشان مي دهد که غربي ها متوجه ظرفيت هاي فکري و فلسفي ايران شده اندافرادي نظير ادوارد براون و کنت دوبوگينو در سفرهايشان به ايران. به خوبي دريافته اند که جريانات فکري و فلسفي قابل  توجهي در شرق عالم اتفاق افتاده است که در آن زمان رهبر آن جريان حکيم سبزواري بوده است و  متقابلاً شاهزادگان قاجاري نيز که به اروپا سفر مي کنند از جريانات فکري فلسفي غرب سخن به ميان مي آورند.
دکتر خدری ادامه داد: بنابراين در اين زمان اروپاييان برخلاف آنچه ساليان سال گمان مي کردند با مرگ ابن رشد، فلسفه عالم اسلام هم مرده است و بعد از ابن رشد دیگر فیلسوف بزرگی در جهان اسلام ظهور نکرده است، در دوران قاجار و طی ارتباطات متقابلی که با ایران پیدا کردند پی بردند که جریان پویای فلسفه در تمام این مدت ها در ایران وجود داشته و از شیخ شهاب الدین سهروردی تا مرحوم ملاصدرا در قرن یازدهم و سپس حکیم سبزواری در قرن سیزدهم به صورت پیوسته مباحث فلسفی و حکمی با هویت خاص خود که بنده از آن به عنوان حکمت ایرانی اسلامی تعبیر می کنم، در ایران روبه رشد بوده است.
وی سپس حکمت ایرانی اسلامی را به این شکل توضیح داد که هم سنت فلسفی گذشته ایران در آن قابل  مشاهده است و هم معارف قرآنی و اهل بیت عصمت و عرفان ابن عربی در آن وجود دارد و یا به تعبیری مجموعه ای از عرفان و شهود، قرآن و برهان در حوزه فلسفه ملاصدرا وجود دارد و در هر زمان طراوت و شاخ و برگ های خاص خودش را می یابد که حکیم سبزواری یکی از کسانی است که سهم مهمی در این زنده و باطراوت ماندن درخت فلسفه و حکمت ایرانی و اسلامی داشته است.  
 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما