مرور خاطرات مینو بدیعی درباره استاد حسین قندی سلطان تیتر ایران
به دنبال وخامت حال استاد حسین قندی فرزند فرهیخته دیار سربداران و روزنامه نگار صاحب سبک ایرانی که در جامعه مطبوعاتی کشورمان به سلطان تیتر شهرت یافته است، بسیاری از رسانه های کشور در روزهای اخیر به سراغ تهیه اخبار و گزارش هایی پیرامون این استاد پیشکسوت عرصه خبر رفته اند.
به گزارش مجله اینتنرتی اسرارنامه یکی از مطالب منتشر شده در این زمینه، متعلق به وبسایت شفقنا است که در آن به گفتگویی مفصل با مینو بدیعی از همکلاسان و همکاران قدیمی استاد قندی پرداخته و خاطرات وی را درباره سلطان تیتر مطبوعات ایران مرور کرده است.
اسرارنامه در ادامه متن کامل این گفتگو را منتشر خواهد کرد:
روزنامه نگار یعین حسین قندی
شفقنا رسانه- ندا سلامیان:خودش جایی گفته بود: «بعد از دو بار کنکور دادن قبول شدم». بار اول، شیطنتهای نوجوانی کار دستش داده بود اما بار دوم، پذیرفته شد و باید میان دو رشتهی «زبان انگلیسی» و «روزنامهنگاری»، یکی را انتخاب میکرد که انتخابش معلوم بود؛ او روزنامهنگار شد. انتخابی که جرقهاش شاید در همان تابستان سخت و لذتبخشی زده شد که به اجبار پدر، 40 جلد کتاب را خوانده بود.
این روزها حسین قندی، در کما است و چشمها مانده به چشماش برای دوباره بیدار شدناش اما ما در شفقنا رسانه همان کار را که پیشتر آغاز کرده بودیم، پی میگیریم؛ بهتر شناختن قندیِ روزنامهنگار.
با مینو بدیعی، روزنامهنگار با سابقهی مطبوعات که در دورهی چهارسالۀ لیسانس، همکلاس حسین قندی بود، دربارهی دوران دانشجوییشان و روزهای پس از آن گفتوگو کردیم.
بدیعی، همکلاس خود را دانشجویی متفاوت تعریف میکند که با سرعتی باورنکردنی در سالهای اول دانشجوییاش، بر صندلی سردبیری یکی از زیرمجموعههای موسسه کیهان نشست؛ کیهان هوایی. مینو بدیعی در طول گفتوگویمان، از سر احترام تمام افعال را جمع به کار برد و «ایشان» را به جای او، اما ما بنا بر اصول نگارشی در مطبوعات، به ناچار آنها را به سوم شخص مفرد بدل کردیم.
خانم بدیعی کمی دربارهی آن دورهای که با آقای قندی در یک کلاس و دانشکده درس میخواندید بگویید لطفا. فضای دانشگاه چه طور بود؟
ببینید ما جزو یکی از قدیمیترین گروههایی بودیم که از رشتهی روزنامهنگاری در دانشکدهی علوم ارتباطات سابق فارغالتحصیل شدیم. سال 50 وارد این رشته شده بودیم که ابتدا نامش «مطبوعات و رادیو و تلویزیون» بود و بعدها به «روزنامه نگاری»، نامش را تغییر دادند اما آنچه اهمیت دارد و با این روزها متفاوت است، نگرش حاکم بر رشتهی روزنامهنگاری بود.
نگاه این بود همهی خبرنگارانی که قرار است به روزنامههای محدود آن زمان بپیوندند، باید این رشته را به عنوان یک علم در دانشگاه بیاموزند. خودم را میگذارم کنار و از آقای قندی، آقای فرقانی و آقای علیاکبر قاضیزاده مثال میزنم که با اطلاعات تخصصی دربارهی علم روزنامهنگاری وارد مطبوعات شدند. دانشجوی روزنامهنگاری، درست مانند دانشجوی رشتهی پزشکی بود و علاوه بر این که اصول تئوریک را در دانشگاه فرا میگرفت، باید اصول حرفهای و عملی را هم از سالهای اول یا دوم در روزنامه تجربه میکرد؛
همان طور که یک دانشجوی رشتهی پزشکی به عنوان انترن در بیمارستان این کار را میکند، آن زمان هم استادهای روزنامهنگاری، ما را برای یادگیری بیشتر، به روزنامههای آن زمان معرفی میکردند که یکی از مهمترینهایشان هم، روزنامه کیهان بود؛ روزنامهای بسیار متفاوت با این روزها و بسیار هم حرفهای و معتبر که پرتیراژترین روزنامهی کشور به شمار میآمد.
در این فضا، آقای قندی چگونه دانشجویی بود؟
آقای حسین قندی همیشه به عنوان یکی از مطرحترین دانشجوها در کلاس شناخته میشد و کارهایش به عنوان نمونه، مورد بحث و گفتوگو قرار میگرفت. جالب این که بیشتر از نوزده، بیست سال نداشت که به مجله کیهان هوایی وارد شد و بعد از دوره بسیار کوتاهی، در جایگاه سردبیری قرار گرفت.
قبل از آن که به فعالیتهای حرفهای ایشان بپردازیم، خاطرهای از دوران دانشجوییتان دارید؟
بله، خاطرم هست سال 54 بود و در ترم پایانی مقطع لیسانس ما باید دو پروژهی مهم را به استادهایمان تحویل میدادیم: یک «گزارش تحقیقی» به عنوان رسالهی پایانی مقطع لیسانس و دیگری طراحی و بستنِ یک مجلهی تخصصی.
آن رساله در واقع باید دربارهی یکی از حوزههای خبری شهر تهران میبود و من هم آموزش و پرورش قدیم را انتخاب کردم و واقعا هم پروژهی تحقیقاتی سنگین و مفصلی به شمار میآمد؛ چیزی شبیه به تز فوق لیسانس یا دکترای الان. اما دربارهی مجله تخصصی، هم امکان کار فردی وجود داشت و هم به صورت گروهی میتوانستیم کار کنیم. ما علاوه بر تولید محتوای تخصصی برای مجله، باید صفحهآرایی آن را هم انجام دهیم.
نمیدانم نسل جدید چه قدر تصویری واقعی و دقیق از شیوهی صفحهبندی آن روزها دارند اما در آن زمان خبری نه از کامپیوتر بود و نه از نرمافزارهای طراحی. یعنی صفحهآرایی کار بسیار دشواری به شمار میآمد علاوه بر این که ما به عنوان دانشجو، به لِی اوتها (Layout) هم دسترسی نداشتیم.
در این مورد، آقای قندی که آن زمان به شکل کاملا حرفهای در کیهان هوایی مشغول به کار بود، به گروههای دانشجویی، بسیار کمک کرد و بر اساس دلسوزیاش لِی اوتها را از کیهان هوایی برای ما آورد و توانستیم مجلهی 50 صفحهای با بار فرهنگی و هنری دربیاوریم که صفحهآرایی و ماکتبندیاش را از ایشان یاد گرفته بودیم. برای این پروژه، من در یک گروه چهارنفره بودم و وقتی به استاد راهنمایمان آقای دکتر صدرالدین الهی و دیگر استادها مراجعه میکردیم، آنها خودشان هم پیشنهاد میکردند که «بروید ویژگیهای کار را از آقای قندی یاد بگیرید!»
سردبیری هفتهنامهای که متعلق به موسسهی نامآوری مانند کیهان بود، مسئولیت زیادی به حساب میآمد به ویژه برای یک دانشجوی جوان. ایشان ترجیح نمیداد کمتر به دانشگاه بیاید و بیشتر در محیط حرفهای مجله بماند؟
به هیچوجه. من یادم نمیآید که هیچ وقت به خاطر حضور در مجله کیهان هوایی، به دانشگاه نیامده باشد بلکه برعکس، با وجود این که سردبیری یا عضویت در شورای سردبیری یک نشریه، کاری تماموقت به حساب میآید اما در تمام کلاسهایش حاضر بود و در عکسهای دوران دانشجوییمان هم این موضوع مشخص است چون در اغلب آنها حضور دارد!
البته این را هم بگویم که آن دوره، با امروز اصلا قابل مقایسه نیست چون ما هم همین طور بودیم؛ هم دانشجوهای تماموقت و هم خبرنگاران تماموقت. خود من هم در تمام دورههای تحصیلم تا مقطع دکترا، هم در روزنامهها به طور فعال کار میکردم و هم دانشجو بودم.
با ورود آقای قندی به کیهان هوایی، فضای این مجله تغییری هم کرد؟
کیهان هوایی، نشریهی ایرانیان خارج از کشور بود و دکتر مصباح زاده، رییس موسسه کیهان با این هدف که ایرانیان خارج از کشور نشریهی خاص خودشان را داشته باشند، کیهان هوایی را (در سال 51) راهاندازی کرد. وقتی که آقای قندی (بعد از حسین عدل)، سردبیری این مجله را برعهده گرفت، یک برنامهریزی اساسی برای آن انجام داد.
نشریهای که تا پیش از آن، تنها اخبار و مطالب محدودی از ایران را کار میکرد، در زمان قندی در دهه 60 تبدیل به پرتیراژترین نشریهای بود که در خارج از کشور به دست ایرانیها میرسید. در واقع بعد از انقلاب، تعدادی از ایرانیها از کشور خارج شده بودند و سیاستگذاران کیهان از جمله آقای عطریانفر، شمس الواعظین، رخصفت، هادی خانیکی و قندی تصمیم گرفتند رنگ و لعاب دیگری به مجله بدهند. نتیجهی این کار هم بسیار خوب بود چراکه خود من دوستانی داشتم در خارج از کشور، که بازخوردشان بسیار مثبت بود و میگفتند این مجله اینجا مخاطبان زیادی دارد و حتی از من میخواستند که نامشان را در بخش مشترکین نشریه بنویسم.
این در حالی بود که شاید بعضی از ایرانیهای مقیم خارج از کشور حتی تمایل چندانی هم به دانستن شرایط ایران نداشتند اما مجله، آن قدر حرفهای، جذاب و با بار اطلاعاتی غنی منتشر میشد که آنها هم استقبال میکردند.
چرا مجله آن قدر محبوب شد؟ اساساً آن زمان رویکرد حرفهای آقای قندی و دیگران برای کیهان هوایی چه بود؟
موسسهی کیهان همان طور که میدانید، قبل از تغییرات مدیریتی در دههی شصت، رویکردی متفاوت داشت و من در بخش گزارش روز میدیدم تاکید مجموعه، بر انتشار گزارشهای مردمی و بررسی دغدغههای روزِ جامعه بود.
کیهان هوایی هم همین رویکرد را داشت با این تفاوت که سعی میکرد در گزارشهای داخلیاش، برای ایرانیان خارج از کشور جذابیت داشته باشد و مثلا به مباحث تحلیلی با رویکرد فرهنگی و هنری بیشتر میپرداخت. آقای قندی هم تا اوایل دههی هفتاد در کیهان ماند و با ورود تیم مدیریتی جدید، رویکردها تغییر کرد و اگرچه ایشان مقاومت بسیاری کرد تا نگاه حرفهای و میانهرو نشریه را حفظ کند، نتیجه نداد و در نهایت، فرد دیگری جایگزین قندی در کیهان هوایی شد.
در آن دوره وقتی که صحبت میکردیم، میگفت فشار زیادی روی من است اما من سعی میکنم مانند گذشته مجله را منتشر کنم. اما به هرحال بعد از مدتی، از کیهان هوایی بازخرید کرد و فعالیت خود را در روزنامههای ابرار و بعد هم اخبار ادامه داد و پایهگذار نشریات موفقی مانند انتخاب و جام جم شد.
البته ذکر این نکته به نظرم در تاریخ مطبوعات، اهمیت زیادی دارد که ایشان از ابتدای انتشار روزنامه جامعه تا زمان توقیف، به عنوان دبیر تحریریه در آن حضور داشت و یکی از دلایل موفقیت روزنامه جامعه که در دهه هفتاد با تیراژ بالایی منتشر میشد، حضور قندی و کار حرفهای او بود.
غیر از موسسه کیهان که اشاره کردید تقریبا در یک دوره، به طور همزمان در آن حضور داشتید، شما در روزنامه و ایشان در کیهان هوایی؛ دیگر کجا تجربهی همکاری با یکدیگر را داشتید؟
در مجلهی «کاشانه». اوایل دههی شصت، ماهنامهای به نام کاشانه منتشر میشد که حسین قندی، سردبیری آن را برعهده داشت و ما در آنجا با هم همکار بودیم و من مسوول صفحات گزارش و اجتماعی آن بودم و گزارش هم مینوشتم. در واقع در دوران جنگ و زمانی که جامعه با خلاء نشریات و مطبوعات حرفهای روبهرو بود، ماهنامهی کاشانه با رویکردی اجتماعی و فرهنگی منتشر میشد و خوانندگان خودش را هم داشت.
عملکرد حرفهای آقای قندی در این مجله چگونه بود؟
ببینید آنچه بیشتر از همه دربارهی آقای قندی گفته میشود درباره توانمندیاش در تیتر زدن است و این که «سلطان تیتر» است. اما یک ویژگی حرفهای او که کمتر به آن اشاره شده است و من بسیار مهم میدانم، توانایی او در گزارشنویسی است. قندی گزارشنویس بسیار برجستهای بود و در این مجله هم در برخی از سوژههایی که مطرح میکرد، خودش هم حضور فعال داشت. اما به طور کلی، چون در طول سالهای حرفهایاش بیشتر در جایگاه مدیر و سردبیر یک نشریه یا روزنامه قرار داشت، کمتر توانایی گزارشنویسیاش دیده و شناخته شده است.
از آن دوره همکاری حتما خاطره هم زیاد دارید؟
بله، اتفاقا یک از خاطرههای آن دوران، تجربهی گزارشنویسی من و ایشان با یکدیگر بود. ما به دنبال یک سوژهی اجتماعی و اقتصادی بودیم و احتمالاً میدانید که در دوران جنگ، جامعه به شدت با مسالهی کمبود کالا مواجه بود و تعرفههای واردات و صادرات کمی عجیب غریب بودند و مراحل بوروکراتیک پیچیدهای باید طی میشد تا کالایی از خارج از کشور به دست شما برسد یا شما برای کسی در کشوری دیگر بفرستید. سوژهی ما همین موضوع شد و من موظف شدم که این گزارش را بنویسم.
آقای قندی با این که سردبیر مجله بود و ضرورتی نداشت در مراحل گزارشنویسی حضور داشته باشد اما خودش هم همراه من آمد و ما نه به عنوان خبرنگار، که به عنوان شهروندان عادی برای تحویل گرفتن کالا تمام این مراحل را طی کردیم و در نهایت با بررسی این سیستم بوروکراتیک، متوجه شدیم که این مراحل حتی به 50 تا هم میرسد. حاصل آن گزارش، بدون این که بخواهم از کار خودمان تمجید کنم، یک گزارش تحقیقی و پیگیرانهی خوب شد اما موضوع قابل تامل این است که قندی در جایگاه یک سردبیر، گاهی در سوژههایی که پیشنهاد میداد، خودش هم حضور داشت.
به همین خاطر او را به عنوان یک روزنامهنگار همهجانبه میشناسند که هم به خوبی گزارش مینوشت، هم تیتر میزد و هم سرمقاله مینوشت و فقط پشت میز نمینشست. یادم است او در کیهان هوایی که سردبیر بود هم یک وقتهایی، خودش خبر را تنظیم میکرد یا گزارش مینوشت. روزنامهنگار یعنی همین.
البته آقای قندی جز به عنوان روزنامهنگار، وجه محبوب دیگری هم دارند که متعلق به زمان تدریس ایشان در دانشگاه است.
بله، البته جالب اینجاست ایشان تدریس را از زمانی آغاز کرد که خود، دانشجو بود. همزمان با حضور در دانشگاه، در محل نشریهی کیهان هوایی مسوولیت آموزش خبرنگاران جوانی را هم داشت که به او معرفی میشدند و در دهههای 50 و 60 خبرنگاران متعددی، در کیهان از ایشان مهارتها و اصول خبرنگاری را یاد گرفتند.
اما به هر حال تدریس خود را به صورت رسمی، از دانشگاه علامه طباطبایی آغاز کرد و مباحثی مانند مدیریت و ویراستاری اخبار، اصول و تکنیک خبرنویسی و اصول گزارشنویسی را آموزش داد. او البته هم سر کلاس به شکل تئوریک به این مباحث میپرداخت و هم به شکل عملی، در نشریه به دانشجوها میآموخت و به نظرم یکی از موفقیتهای اساسی همنسلهای آقای قندی، این بود که مسایل نظری و عملی را درهم میآمیختند.
البته میدانید که بعد از مدتی تحت فشار قرار گرفت و در دوران مدیریت آقای شریعتی، رییس وقت دانشگاه علامه طباطبایی، به ناچار از دانشگاه خارج شد و یکی از زمینههای اصلی بیماریاش را هم همان اتفاقات ناراحتکننده فراهم کرد.
منبع: شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)
گفتنی است نام و معرفی کامل استاد حسین قندی در فهرست خبرنگاران و اصحاب رسانه سبزوار بزرگ که توسط مجله اینترنتی اسرارنامه در حال گردآوری است، درج شده است: