چو خندیدم مرا دیوانه خواندند / شعری زیبا از علی اکبر خویشاوندی شاعر سبزواری

 
چو خندیدم مرا دیوانه خواندند
همه اهل نظر از خویش راندند
 
شدم ازغصه ودردم چو گریان
مرا گفتند کودک جمله یاران
 
چو شوخی کردمی گفتند یکسر
مرا بی مغز و خودرای وسبکسر
 
شدم در کارخود جدی به ناگاه
شنیدم گفتنم مغرور وخود خواه
 
چو گفتم حرف حق گفتند وراج
تمام عرض من دادند تاراج
 
سکوتم را چو دیدند این خلایق
بگفتندم پریش احوال وعاشق
 
چو شد عاشق دلم در آخر کار
ضعیفم خواندن و آشفته افکار
 
خلاصه با خودم در کارزارم
چگونه سر کنم با روزگارم
 
کدامین خصلتم مردم پسند است
کدام احوال من بی ریشخند است
 
خویشاوندی (شفیق سبزواری)
 
*   *    *
 
گفتنی است آقای علی اکبر خویشاوندی ملقب به شفیق سبزواری از شعرای خوب دیار سربداران است که در حال حاضر در مشهد مقدس سکونت دارد و در موسسه خیریه سبزواری های مقیم مشهد عضو است.
 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما