آیا شریعتی شاعربود؟!

مقدمه:شریعتی معلم بزرگی بود از دیار سربداران سرزمین نام آوران کویر برای تمام اندیشه ورزان ایران سربلند اسلامی و حتی تمام جهانیان تشنه اندیشیدن.

او از بزرگترین روشنفکران مذهبی معاصر بود که تا به امروز هرچند تکه کلام های ادبی و جملات قصارش ورد بسیاری اززبان ها شده است اما عمق و ارزش اندیشه هایش کمتر فهمیده شده!

اینک اما دخترجوانی ازتبار همشهریان پاک نهاد شریعتی برای او می نویسد. دخترجوانی که از این همه کج فهمی و بدفهمی حول اندیشه های این معلم بزرگ به تنگ آمده و حتی می ترسدکه برخی سطحی نگری ها شریعتی واندیشه های ژرف فلسفی و اجتماعیش را آنقدر کوچک شمارد که روزی جوانان ما از یکدیگر بپرسند آیا شریعتی شاعر بود؟!!!

اینک با هم بخوانیم نامه سرگشاده رها دختری از دیار سربداران را برای اندیشمند بزرگ همشهریش دکتر علی شریعتی:

دکتر علی شریعتی مزینانی سلام!

نامه ای نوشته بودی به یکی از برادرانت که زیر بار حمل سنگ های اهرام مصر جان داده  بود، تو نیز با او رنج کشیدی، با او جان دادی و با او در همان دخمه مدفون شدی . . . حالا من برای تو نامه می نویسم...

تو که در کویر هبوط کردی و حالا نمی دانم کجایی؟  امیدوارم از این کویر به گلستان مقصودت رسیده باشی.
خوش آمدی و خوش رفتی و خوشا به حالت... اما کجایی که ببینی ما کجاییم؟! از تو حرف می زنیم... از تو می نویسیم... از تو دفاع می کنیم! اما نه می شناسیم ات و نه لااقل می خوانیم ات! این همه کتاب و اندیشه های ناب از خود به یادگار گذاشتی اما تو را تنها به نام می شناسیم و تنها به نام! نامی که نمی دانیم چرا ماندگار  شده؟؟
انگار قبل از انقلاب مبارز بوده ای. برای آرمان های همین انقلاب حدود 32 ماه زندان را به جان خریدی و در سن 44سالگی به علت سکته قلبی! در گذشتی و گذشتیم . . . ! و حتی اگر هم سکته ی قلبی را به عنوان علت مرگ بپذیریم، مگر چقدر رنج کشیده بودی که در آن سن قلب تو دیگر توان ادامه به زندگی را نداشت؟ تو گذشتی، ما نیز بگذریم . . .
حالا غرفه ی فروش کتاب هایت هر سال از شلوغ ترین غرفه هاست. آنقدر کتاب از تو منتشر می کنند که گم می شویم . . . و گم می شویم!
راستی کاش بودی و کتاب هایت را می خواندی! شرط می بندم به خود می بالیدی و فخر می کردی به خاطر آن همه سال تلاش بی وقفه در کسب و نشر علم و انسانیت! جملات شاعرانه و عاشقانه ی تو همه جا بر سر زبان هاست . . . و من بیم دارم از اینکه فردا به فرزندانمان بگویند یا حتی بگوییم : شریعتی، شاعر بود!!
و حالا هم  تو را نمی توانم به دوستانم معرفی کنم. آنقدر دور شده ای که هضم اندیشه هایت سخت است، می ترسم . . . می ترسم کج فهمی ها اندیشه هایت را کج کند! آنقدر نخوانده، تو را خوانده ایم و آنقدر خوانده، تو را نخوانده ایم که در سر در گمی خویش، عجیب گم شده ایم. ( روزی کسی میگفت: شنیده! تو را در حالی که روحت را برای قدم زدن به حیاط خانه فرستاده بودی دیده اند!!! _چه بگویم ؟! این است قدر بزرگی تو که برای آنها تعریف شده؟؟!)
گاهی جملات قصار و زیبایی می خوانم که پایین آنها نوشته شده : "دکتر علی شریعتی"
چقدر مختصر شده ای . . .
تو که بیان شیوا و بلیغ خود را در وصف فاطمه (س) قاصر دانستی و بسنده کردی به اینکه بگویی: فاطمه، فاطمه است!
تو که گفتی : " علی از محمد(ص) تنها تر است! علی از خدا نیز تنها تر است. خدا برای تنهاییش آدم را آفرید... محمد(ص) سلمان را یافت . . . اما . . . اما علی تا پایان حیاتش تنها ماند. از میان خیل شیعیانش جز چاه های پیرامون مدینه کسی نداشت."
تو و دوستانت در حسینیه ی ارشاد آمده بودید که پیوند دهید و ریشه ی این جدایی را بر کنید و بسوزانید؛ که مثل علف هرز زمین جامعه مان را بی حاصل می کرد. و یکپارچه شدید و توانستید...  اما حالا، چه شد . . .  نمی دانم!
نمی خواهم بگویم شریعتی را نمی خوانیم و باید بخوانیم، نه ... اصلا مطالعه چیز خوبی ست.
اما من بیزارم از اینکه کتاب هایت را بخوانم! آری... اینکه بخوانم و بگویم من فلان کتاب شریعتی را خوانده ام. (و فقط بر بار خودم بیافزایم.)
بیزارم از اینکه تورا در سطح کلماتی ببینم که تنها در حوصله کاغذ گنجیده است و وقتم را چند ساعتی به روشنفکری بگذرانم .آثار تو را بی نام باید خواند، نه به عنوان کتاب دکتر شریعتی؛ حقیقت چیزی نیست که در بند این فرد یا آن فرد باشد. حقیقت را هر کس به قدر فهم خود ادراک می کند . . .   گاه فردی را آنقدر بالا می برند که دست نیافتنی بنماید و خارق العاده و دور . . . و گاه آنقدر پایین که رغبت دست یافتن به او نباشد. تو همین جا کنار ما زیسته ای، از همین کویر، از همین دیار سربداران سر بر آوردی و حاصل سالها اندیشه و تلاش تو ارزشمند است اما قطعاً به قدر فهم من. و درک من از هرکس و هرچیز به قدر فهم من است، پس من ملاک قضاوت نیستم.
حرف من این است که تو را باید به عنوان یکی از مفاخر این سرزمین پاس داشت، که روزی برای آرمان هایش جنگیده ای و غم مردم اش را خورده ای و به هر نحوی ارزش هایش را پاس داشته ای . تو می خواستی انسان را به خودش بشناسانی و بزرگی و شکوه جامعه ی اسلامی را در باور مردم بگنجانی. بزرگ ترین دغدغه ی فکری ات درباره ی جهل بشر بود و رنجی که از این بابت می بردی، زیباترین نوع رنج ها . . . و این ستودنی ست.
دیگر نمی دانم چه بگویم، بگذار آخر نامه را با حرف های خودت تمام کنم که زیبا تر است .  و کاش انسان باشیم!
" . . . و آنگاه  می بینی، در این کویری که به عدم می ماند، عدم ــ آن چنان که خدا نیز خلقت جهان را در آنجا آغاز کرد ــ «انسانی تنها»، این خداگونه ی تبعیدی، در اعماق دور این کویر بی کرانه ی بی آفتاب، دست اندر کار یک «توطئه ی بزرگ» است!  توطئه ای به همدستی خدا و عشق .  برای باز آفرینی جهان! « فلک را سقف بشکافتن و طرحی دیگر انداختن»، خلقتی دیگر بر روی ویرانه های این عالم، بر خرابه ی هرچه هست، هرچه بود! بنای جهانی نو در این دنیای فرتوت حشرات بی شمار! جهانی که ساکنان آن سه خویشاوند ازلی اند :
خدا ، انسان و عشق
این است «امانتی» که بر دوش آدم سنگینی می کند و این است آن «پیمانی» که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم و «خلافت» او را در کویر زمین تعهد کردیم.
ما برای همین «هبوط» کردیم و این چنین است که به سوی او باز می گردیم."

نویسنده : رها دختری از تبار سربداران

مقدمه از : ضمیر سبز کویر


نظرت را بنویس
comments

احسان

بسیار عالی بود، ممنون بابت به اشتراک گذاری و ممنون از سایت خوبتون.rn

علی

واقعا عالی بود... شریعتی برای من معلمی بود که به من جرات شک کردن داد. بعدها در خیلی از مسائل مخالف او شدم ولی چیزی از ارزش شریعتی کم نشد برام ... همیشه دوستش داشتم، دارم، خواهم داشت... شاه بیت متن از نظر من: «حرف من این است که تو را باید به عنوان یکی از مفاخر این سرزمین پاس داشت، که روزی برای آرمان هایش جنگیده ای و غم مردم اش را خورده ای و به هر نحوی ارزش هایش را پاس داشته ای»

کهکشان

شریعتی را جز خودش هیچکس نشناخت بقیه حرفها بیهوده است .بهتر است ما با اصالت سودمندی پیش برویم.

کیوانلو

تشکر : با سلام خدمت خانم رها و مدیر محترم اسرار نامه . از اﯾﻨﮑﻪ به وبلاگ من سر زدید و نظر خود را که باعث افتخار بنده می باشد ابراز کردید واقعا خرسند شدم و از ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺳﮕﺬارم . فعالیت های شما جای تقدیر و تشکر دارد. دل نوشته : حساسیت درونی نوشته های شریعتی بر گرفته شده از اخلاقیات و انسانیت است و هیچ حالت مصنوعی و تبلیغاتی در آن یافت نمی شود ، در انسان ها به هر صورتی تفکر وجود دارد و امانتی است برگرفته شده برای اندیشیدن به او همانی که در کتاب مقدس خود کار دین را با تفکر پیشنهاد داد نه با اجبار ، اما تراوش این تفکر در انسان ها مختلف است و بستگی دارد با رابطه ی خودمان با خود ، با خالق و با صداقت درونی خود . مثلا رابطه ی بین یک موسیقی و موسیقی دان یا نقاشی با قلم و تابلوی نقاش ، هرچه مهارت و چیره دستی در دست های تربیت شده توسط دانش آن تفکر که وابسته به درون هنرمند است زیادتر باشد آن موسیقی و طراحی فرم واقعی و درست خود را خواهد گرفت وگرنه هنر بصورت مصنوعی بیرون می آید و قابل جذب بیشماری میشود که از هنر هیچ چیز جز نمایش بیرونی آن را نمیدانند . اندیشه باید اندیشمند را معرفی کند و راهی برای تفکر و اندیشه بیشتر خود بیافزاید . تفکر باید حتما انگیزه ی ساختار درونی و یا لااقل سوال برانگیز درونی باشد . واقعیت تفکر واقعی گفت و گویی است بین مخلوق و خالق از تراوشی درونی برای جواب چرا و چگونه و... دکتر شریعتی زندانی غارتگران روح و اندیشه اش بود ولی فکرش آزاد بود . کسی چه می داند چه حقیقت ها و نا گفته ها از گذشته و حال و آنچه بر سرش آمد در سفر با خود به زمین حمل کرد ، روشنی اندیشه های او در حساسیت معنویش پیدا و گویا تر است ، حساسیت معنوی او به فرم اندیشه خارج شد و معنی شده ی آن به بیرون وخود او را در زمره انسانهای متعالی قرار داد ، اما خوشحالی ها در برابر تاسف ها اندکند لطفاً کمی سنجیده تر حرف بزنید ، علم بدون اشتباه وجود ندارد، هیچ علمی ، حتی ریاضیات نمیتواند بدون اشتباه باشد ، حتما در نظریات و گفته های اندیشمندان و دانشمندان تناقضات احتمالی وجود داشته است اینکه بگوییم در زمینه تحقیق و علم و ... فلان اندیشمند اصلا و ابدا اشتباهی نکرده است خود بزرگترین اشتباه است، در بسیاری از موارد اشتباه دانشمندان برای پيمودن مرحله اي به مرحله دیگر لازم است . شاید من با کروات و بدون کروات برایم فرقی نکند ولی دوست دیگرمان مخالف آن باشد ، به نظر شما شریعتی در لباس روحانیت کامل میشد !؟ از همه مهم تر این را فراموش نکنیم که قدرت همه موجودات، محدود و ناقص است و قدرت خداوند است که نا محدود و کامل است . حال اینکه دوست صمیمی، همشهری یا حتی آشنا و هم وطن ایشان باشم باعث افتخار بنده است. باز هم نظر نهایی کاملا به خود شما برمیگرده اینان صرفا دیدگاه شخصی من است و اینجا تریبون و سخنگوی هیچ شخصیتی نیست . انتقاد : و خانم رها آفرین بر نوشته شما و بر این زوق و تراوش فکری و هویت فردیتان ،واقعاٌ چه زیبا آنچه در ضمیر ناخواگاه شما مخفی بود در این نامه تراوش دادی ، من مانند شما نمیتوانم بنویسم چون دست به قلم جالبی ندارم و از جابجایی ها ترس دارم گاهی حرف ها انقدر می مانند تا می پوسند و کپک می زنند و تبدیل به یک میکروب می شوند . با آروزی جهانی بهتر و اراده ای استوار برای ساختن .

کیوانلو

هر گاه می خواهم از دکتر شریعتی بنویسم بغضی در گلویم مرا ازار میدهد ، حقا که نوشتن در باره دکتر شریعتی جرات میخواهد و واژه ، علی شریعتی در آینده بیشتر خواهد درخشید . هر چه بیشتر می گذرد تازه تر می شود . این را احساس کرده ام و می دانم که می شود .

جهت اطلاع

اعتراض دزفولی‌ها به "شهیددکتر علی شریعتی" پایگاه خبری پایگاه خبری انصارحزب الله شهرستان دزفول نوشت: خبر تغییر تابلوهای خیابان دکتر شریعتی دزفول با تابلوهای جدید باعنوان "شهید دکتر علی شریعتی" با اعتراض سریع حزب الله دزفول و نیروهای فرهنگی و مذهبی شهر مواجه شد. این حرکت شهرداری با سئوالات فراوان همراه با نگرانیهای همراه بود که بلافاصله با ارسال پیامک به دیگر همشهریان و بویژه مسئولان نسبت به درج عنوان "شهید" پس از ۳۰ سال بر روی این خیابان در حالی که هیچ سند و مدرکی دال بر شهادت دکتر موجود نیست ، اعتراض کردند. در این بین مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول نیز بلافاصله در این خصوص اعلام موضع کرد و با ارسال نامی از سوی مدیر این مرکز به شهرداری دزفول و دیگر مسئولان نسبت به این حرکت بصورت رسمی اعتراض نمود، در نامه رئیس مرکز دفاع مقدس دزفول از شهرداری خواسته است تا سریعا نسبت به تغییر این تابلوها اقدام نمایند. این حادثه از نگاه ما چند ویژگی خاص داشت: اول اینکه: نیروهای حزب الله بدون درنگ دست بکار شدند و اعتراض خود را به مسئولان رسانند. و دوم اینکه: مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دزفول برای نخستین بار تا جایی که ما اطلاع داریم، بلافاصله در راستای کارشان نسبت به این اقدام واکنش نشان داد، که جای تقدیر و تشکر دارد؛ و البته با توجه به تغییر و تحولاتی که در مدیریت این مرکز شده است، انشالله شاهد فعالیتهایی از این دست باشیم که امیدواریم این اولی و آخری نباشد ، هرچند انتظار می رفت که بنیاد شهید و امورایثارگران دزفول نیز بعنوان متولی اصلی عنوان شهید ،موضعی می گرفت. سوم اینکه: یکی از اعضای شورای اسلامی شهر در تماس با ما اعلام کرد این موضوع سریعا در دستور کار قرار گرفته است و بزودی نسبت به اصلاح ان تابلوها اقدام خواهد شد. ........................ .......................

همکار

شریعتی پیچیده ترین موضوع انقلاب شریعتی که بود؟ روشن فکری که از همین کویر مزینان در3آذر 1312 چشم به جهان گشود در18سالگی چوب الف بر سردانش آموزانی گرفت که حال قدمی در راه اثبات وجودش برنمی دارند درسال 1336 در زندان قزل قلعه زندانی شد وای کاش در همانجا می ماند تا مظلومانه در افکار رسوب گرفته مان زندانی نمی شد بیش از200سخنرانی وهزار نسخه چاپی از او در میان کتابخانه های،مدفون همسنگرانش خاک می خورد تا ما خون دل بخوریم تا در میان سایت های بی اعتبار به دنبال مظلومیتش بگردیم تا بپرسیم چرا پای شهادت نامه اش را،آقایان عرفان دوست واسلام پسند امضاء نکرده اند؟ شریعتی را همگی خوب می شناسیم اما شریعتی واقعی را نه... چقدر مظلومی ای علی!!!! مظلوم تویی که بین خوب وبد بودنت تردیدها جاری است تویی خود،ابراهیم در کشاکش دوران شدی تا شاید عرفان -برابری وآزادی را در زندگی پس از مرگت جاوید سازی اما نه فاصله ی توحید وشرک بر لسان وقلوب چنان نزدیک است که باید سالیانی دیگر بر مزار ندیده ات بگریم ودرهبوط کویرت مبهوت بمانیم باید با واژگانی آشنا هزار بار مذهب علیه مذهبت را بنگاریم تا شاید سرود آفرینشت را درک کنیم اینجا چه نیازی به علی هست. وقتی علی وارهایی هستند که نطق برزبان ومُهربر لب می زنند تا شهید را از نامت حذف کنند تا،بدون اینکه خدشه ای به برپیکر مواضع خود وارد نمایند،دست روی دست بگذارند تا تنها نامت باقی بماند نه یادت. مگر تو جز به عنوان یک روشن فکر اسلامی قدم برداشته ای که حال در سایت های خبری،تیتر اصلی اخبار می شود که (پایگاه خبری پایگاه خبری انصارحزب الله شهرستان دزفول نوشت: خبر تغییر تابلوهای خیابان دکتر شریعتی دزفول با تابلوهای جدید باعنوان "شهید دکتر علی شریعتی" با اعتراض سریع حزب الله دزفول و نیروهای فرهنگی و مذهبی شهر مواجه شد.) چه کسی پاسخ ما را خواهد داد،چگونه زیستنت را به ما بیاموز،چگونه فهمیدن را خود خواهیم آموخت کدخبر:66

آمين

رنج كشيدن ات را مي ستايم رها...

محسن

با سلام خدمت آقای "من" عزیزم ما دشمن شریعتی که نیستیم دوستدار شریعتی هستیم ما هم حرفمون همینه میگیم دکتر علی شریعتی به اصطلاح بچه ی پیامبر که نبود معصوم هم نبود یه اشکالاتی هم داشت اما درمجموع آدم و شخصیت بزرگی بود شما میگین کتاب هاشو تا آخرش بخون خودش میگه برخی از کتاب های من مشکل داره و خودش در سال های آخر عمرش میگه باید اصلاح بشه وباید اصلاح بکنند من میگم دکترعلی مزینانی که حالا نمیدونم چرا میگن شریعتی وقتی تو شناسنامش همچین پسوندی وجود نداشته وچرا به این اسم شهرت پیدا کرد اگه دوستان یا اسرارنامه ها میدونن بگن منم بدونم دکترعلی مزینانی اگه آدم بزرگی نبود اگه مردم دوستش نداشتن تو هر شهری که میرفتی یه خیابون یه بلوار یه میدون فرهنگسراوصدتا چیز دیگه به اسمش نام گذاری نمیکردن

من

این قسمت از حرف آقا محسن رو قبول ندارم که شریعتی با روحانیت کاملاً مخالف بود، اصلاً هم این طور نبود، خصوصاً با اون شدتی که شما گفتید... دلیل اینکه گاهاً گله میکرد ، برخی از روحانیون اون زمان بودن(دهه 40 و پیش از اون) که خیلی تک بعدی عمل میکردن و از اصل و معنای اسلام به مردم چیزی نمی آموختند...دردش این بود، نه این که با روحانیت مخالف باشه. بله وقتی بعضی ها فقط یک قسمت از کتاب ایشون رو در میارن و روش مانور میدن همین برداشت برای عوام به وجود میاد. یا وقتی دارن کتابش رو می خونن و تا به یه جایی میرسن که با عقایدشون مخالف لای کتاب رو میبندن و گاه پرتش میکنن دور و همون جمله ی ناخوشایند تو ذهنشون باقی میمونه و برای بقیه هم تعریف میکنن که آی! من کتاب های دکتر شریعتی رو خوندم و توش فلان حرف رو زده . دکتر شریعتی معصوم که نبوده همه ی حرفاشم از آسمون نیومده که انتظار داشته باشیم حرف نابجا نزنه. ضمن این که گاه باید یک مطلب رو تا آخر خوند و نتیجه گیری کرد. قرآن خدا رو هم که توش هیچ عیب و نقصی نیست برخی افراد یک قسمتش رو در میارن و به نفع خودشون یا به ضرر برخی استفاده میکنن.

محسن

دکترعلی شریعتی قطعا مشکلاتی هم داشت اگه چاپ کتاب هاش غیرمجاز بودخب یه دلیلی بود با روحانیت کاملا مخالف بودو جلسه ای که تو قم برگزار شد که حضرات آیات هم حضورداشتندحتی امام خمینی تمام مراجع تقلید آن زمان از جمله ایت الله خویی و... خوندن کتاب های دکتر علی شریعتی رو مضروحرام دونستند حتی خود امام گفت هیچ کس به اندازه دکترعلی شریعتی مرا خون به جگرنکرد اما بهترین تشبیه رو مقام معظم رهبری دارندایشون میگن من از دوستان صمیمی دکتر علی شریعتی بودم درابتدا کتاب هایی که از ایشون چاپ میشد واقعا ایراداتی داشت اما هر چه میگذشت باحرف هایی که من زدم و با توصیه هایی که بهش کردم ذهنیتش تغییر کرد و بیشترکتاب هایی که دراواخر سال های عمرش نوشتند کتاب های بسیار ماندگار و خوبی شدند و به تعبیر مقام معظم رهبری دو گروه به دکتر علی شریعتی ظلم کردند کسایی که ایشون رو خیلی بزرگ جلوه دادند و حتی لقب شهید بهش دادن درصورتی که کاملا مشخص و واضحه که دکتر شریعتی بر اثرعارضه ی قلبی جان خودشون رو از دست دادن و با فشاری که شب قبل مرگش روش بود یه چیز کاملا طبیعی وعقلانیه وکسایی که دکتر علی شریعتی رو خرابش کردن و کوچیکش کردند با انتقادهای بیجا و....وحتی چیزهایی که نمیشه گفت دکترعلی شریعتی کسی بود که برای محقق شدن این نظام تلاش کرد سال ها زندان رفت و به تعبیر خودش سال ها هم تو منزلش زندانی بودسال ها تحت تعقیب بودزندگیش و همه چیزش رو گذاشت مردم تو تظاهرات عکسشو بالای سرشون میگرفتن وبرعلیه شاه شعار میدادندمن به افکارش کاری ندارم ولی برای مردم یه الگو بود پس بهتره دکترعلی شریعتی رو همون چیزی که بود بشناسیم نه بیشتر نه کمتر دکتر علی شریعتی یکی از بزرگان دیار سربداران بود یکی از بزرگان این مرز و بوم چهره ای که همه مردم عاشقش بودن هستن ودراینده هم خواهندبود

قاسم ملا

سلام هرگز نخواسته ام و حتی نتوانسته ام در باره ی بزرگ مردی چون دکتر علی شریعتی بنویسم او که با سرانگشتان توانایش کلمات را به رقص می آورد او که گل واژه هایش دهان به دهان می چرخید و چرخد او که جوان دیروز و امروز به تأثیر سخنانش ایمان آورده و می آورند او که نبض کلمات را را با آهنگ قلبمان هماهنگ می کرد او که علم را آموخت و بر افروخت چه می گویم که جان بر افروخت او که ایمان را در دل های جوانان زنده کرد او که نسل زمان خود را شناخت که آن ها شناختن نمی دانند او که به ما آموخت تا برای قطار فرصت ها حد اقل دستی تکان دهیم او که از زندگی تصنعی بیزار بود او که صنعت زدگی را درک کرد و فریاد کشید چه بگویم و چه بنویسم از کسی که سنگش می زدند و سنگش می زنند قدرش را ندانستند و نمی دانند او که کرواتش را عیب و ننگ و کسر شأن خودشان و مذهبشان دانستند او که آب خوردنش در بین سخنرانی اش زشت و نا زیبا بود چه بنویسم از شخصیتی که اگر غیر ایرانی بود اکنون کتابهایش صدها بار تجدید چاپ می شد و اکنون که از خودمان است خودمان سنگش می زنیم عجیب نیست؟ چرا من بنویسم بگذار نسلی های آینده که شریعتی از خودشان خواهند دانست در رسایش بگویند و بر ما بگریند. نه این نیز نمی تواند دل انگیز باشد پس بیاییم در کمال دوستی و مودت داشته هایمان را دوست بداریم و شریعتی و شریعتی ها را از افتخارات خود بدانیم.

رها دختری از تبار سربداران

سلام آقا یا خانم قاسمیان عزیز، اولاً از اینکه مطلب را مورد مطالعه قرار دادید و نظر تان را بیان کردید کمال تشکر و سپاسگزاری را دارم. یکی از اهداف ما همین است که خواننده ها نظراتشان را بنویسند و شاید همین نظرات تکمیل کننده ی مطالب باشد.بسیار سپاسگزارم... اما گمان میکنم اگر متن فوق را یک بار دیگر با دقت و حوصله ی بیشتری بخوانیدبعضی مشکلات رفع شود. مثلاً این که متوجه حالت "کنایی" این قسمت از متن نشدید که گفته بودم: "... شرط می بندم به خود می بالیدی و فخر می کردی ..." بله من هم با شما موافقم که شریعتی اگر زنده بود از این اتفاق خوشحال نمی شد... خودم چند وقت پیش کتاب قطوری دیدم با یک عنوان بسیار توجه برانگیز که دقیق یادم نیست فکر میکنم این بود: "حرف هایی از جنس نگفتن"، ولی وقتی نگاهی به آن انداختم به کلی از خواندن آن منصرف شدم،چون روی جلد این کلمات به چشم می خورد: شاعرانه ها، شطحیات!، شمعیات!! و ...که متعلق به دکتر شریعتی بود و و قتی آن را ورق می زدی فقط چند جمله که از کتاب های مختلف ایشان بریده شده می دیدی. به نظر من این جور کتاب ها در مقایسه با کتاب های خود دکتر از ارزش بسیار کمی برخوردار است. ما به اندازه ی کافی شاعر داریم اما اندیشمند، کسی که سال ها از عمر خود را صرف اندیشیدن و نوشتن آن کرده باشد، بسیار کم داریم. و این است که شریعتی یا امثال او را متمایز میکند؛ اندیشه است که قابل ستایش است... و اینکه من هم همین حرف شما را گفتم که همه ی کتاب هایش به فروش می رسد، بله، فرض میکنیم تمام کتاب هایش به راحتی در دسترس است. و لی من میگویم این کتاب های متفرقه تنها سبب درآمد برای بعضی ها نیست بلکه فکر میکنم فراوانی انتشار آثار کم ارزش به نام دکتر شریعتی اصل آثار ایشان را در حاشیه قرار داده است. باز هم میگویم که هدف من این نیست که از شما بخواهم آثار شریعتی را بخوانید. اصلاً و ابداً این طور نیست.(خواندن سطحی می تواند خیلی هم خطرناک باشد) هر کتاب مفیدی ارزش خواندن دارد. حرف من "توجه" است، "توجه" !!! و بیش از این نمیتوانم بگویم... و اینکه من به هیچ کسی اهانت نکردم و نام "کج فهم" برای هیچ کسی به کار نبردم، من گفتم "کج فهمی" و هرکس میتواند در فهم خود از موضوعات مختلف دچار کج فهمی شود؛ هم من و هم شما و هرکس دیگری... و در آخر: آیا سیگار کشیدن و کراوات زدن شریعتی باید تمام زحمات او را زیر سوال ببرد (البته شما با آثار ایشان اینطور برخورد نکرده اید) اما گاهی همین ظاهر بینی ها باعث می شود که اصلاً آثار او را نخوانیم و فقط به شنیده ها اکتفا کنیم و قضاوت...! حضرت علی (ع) می فرمایند: میان حق و باطل فقط چهار انگشت فاصله است( فاصله میان چشم و گوش) در کل با نظرات شما عزیز بزرگوار موافقم اما باید دقت بیشتری داشته باشیم. به امید همراهی و نظرات شما دوستان

قاسمیان

چه طور می گویید می گویید اگر شریعتی می بود و می دیدید از اینکه جملات عاشقانه و شاعرانه اش سرزبان ها می افتاد خوشحال می شد؟ اصلاً دکتر شریعتی که جملات عاشقانه ندارد . در ثانی همه کتابهایش به فروش می رسد و این به سلیقه مردم بر می گردد که کدام ها را دوست داشته باشند و بخرندشان . من همیشه اسرارنامه را می خوانم و لذت می برم اما با این مطلبتان موافق نیستم. اصلاً شریعتی امروز خیلی هم جایگاه خوبی دارد. مگر یادتان رفته که تا بیست سال قبل فروش کتابهایش ممنوع بود. اما امروز بازشده است. من نمی دانم این خانم رها چند ساله است؟ اما از کدام کج فهمی دارد حرف می زند. خوب شریعتی آن زمان یک حرف هایی زده مردم هم حالا فقط بعضی حرف هایش را دوست دارند و بعضی دیگر را نمی پسندند. مثلاً مردم نمی پسندند که شریعتی سیگاری بوده است . یا نمی پسندند که کراوات می زده است . باید قبول کنیم که سلیقه ها فرق می کند.حالا اگر کسی به خاطر این چیزهای بد بخش هایی از فکر های شریعتی را قبول نکند باید بگوییم کج فهم است؟ من هم خودم شریعتی را خیلی قبول دارم . اما بعضی حرف هایش درست نیست. شما هم قبول کنید. پیشاپیش اربعین را به همه تسلیت می گویم.

سرزمین سربداران

واقعا جالب بود
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما