خانه آخرت

براتعلی رجبی ( ابن جوز) /مجله اینترنتی اسرارنامه
 
اجلاس سران غیرمتعهدها، سرکوچه لوله نفت با ریاست صغری اَشتُون با یک بغل سبزی خوردن، سبزی کوکو، سبزی آش، سبزی قورمه سبزی درحال برگزاری بود.
اعضایی که ازقبل اعلام آمادگی کرده و برای این امر مهم حاضر شده بودند، علاوه بر رئیس جلسه، کبری موگِرینی به عنوان سخنگو و زن عمو کِلِوَنگ به عنوان عضو علی البدل درجلسه حضورداشتند.
مواردی که درجلسه باید بیان و توسط شورای اجلاس سران حل وفصل می شد، در کاغذی محرمانه و سری با بندهای الحاقی درج ودر پاکتی مهروموم شده نزد صغری اَشتُون بود. رئیس جلسه مهروموم سری پاکت را با احتیاط  باز کرد تا جلسه را آغاز کند. زن عمو کِلِوَنگ که درجلسه دقیقا روبرویش نشسته بود، گفت: صبر نمی کنید اشرف خانم ظریف مریف بیاد؟
صغری اَشتُون با تندی گفت: این خانمی که اسمش رو بردین  تا اطلاع ثانوی از طرف ما سران مورد تحریمِ، چون خبردار شدیم خانم رفته این طرف و اونطرف نشسته پشت سرما صفحه گذاشته وغیبت ما روکرده، تازه تهدیدمونم کرده.
زن عمو کِلِوَنگ از پاسخ صغری اَشتُون قانع شد. دستور جلسه به روال همیشه، با پاک کردن سبزی ها شروع به کار کرد. رئیس در آغاز جلسه موارد و معضلات کوچه را که باید در اجلاس رسیدگی می شد، تیتروار از بالا به پائین شمرد و گفت: مورد اول دعوا و سروصدای هر روز رضا کَل وعروسش که داد همسایه ها رو درآورده، دومین معضل کفتربازی حجت سیاه...
زن عموکِلِوَنگ درحالی که یک خِلَشَه نعناع در دست داشت حرف او را قطع کرد و رو به کبری خانم  گفت: کبری خانم جان، دردت به این جان، چرا سیاه پوشیدی؟
کبری خانم آهی از ته دل کشید و گفت: دست رو دلم نذار که خون، داغداریم خواهرجو، هفته  پیش شوهر خاله ننم عمرشو داد به شما ، بیچاره ها، می دونید قیمت قبروغسل وکفن ودفنش چند دراومد؟ روی همدیگه سرجمع ده میلیون
زن عموکِلِوَنگ گفت: یوک چه خبرمگه؟
کبری موگِرینی گفت: دلیل گرونی قبر بالا رفتن تورم نقطه به نقطه و بالا کشیدن روز به روز دلار.
صغری اَشتُون گفت: من که خیالم راحت، چندسال پیش شوهرم قبر برای خودم، خودش، پدر و مادر گور به گوریش خرید.
-غیبتش نباشه غُلوم کِرّی شوهرت کَرّ و کَل هست ولی کِلِه کُلو فکراقتصادی خوبی داره
زن عموکِلِوَنگ به یکباره چادر چاقچور برچید وازجایش پرید، رفتارش باعث برهم زدن نظم جلسه شد. صغری اَشتُون از بی نظمی به وجود آمده روبه عضوعلی البدل جلسه کرد و گفت: چی شد خواهر یکدفعه برقت گرفت؟ جلسه رو بهم زدی؟
زن عموکِلِوَنگ سراسیمه جواب داد: من برم تا قبرها بیشتر ازاین گرون نشده کِلِوَنگ و بفرستمش خبر مرگش خونه آخرتمونو بخره.
کبری موگرینی گفت: لااقل  صبر می کردی تا مشکلات کوچه روحل و فصلش  کنیم.
-  نه خواهر جان ، درکارخیر حاجت هیچ استخاره نیست.
زن عمو کِلِوَنگ مستاصل جلسه را ترک کرد و راهش را گرفت و رفت. بعد از رفتن عضوعلی البدل صغری اَشتُون رسماً پایان جلسه را اعلام کرد.
 
# # #
 
زن عمو کِلِوَنگ سراسیمه وارد خانه شد، دید شوهرش  دراز به دراز توی هال در خواب ناز است و خُرناس می کشد. زنش تا رسید لگدی حواله پهلوی عمو کِلِوَنگ کرد. کِلِوَنگ از جایش پرید، گفت:اَه اگه گذاشتن کَله مرگمونو بذاریم، اول اون زنِ، حالا زن خودمون 
زن کِلِوَنگ گفت:چشمم گیرا، در نبود من؟ کدوم زن؟ قضیه اش چیه؟
- هیچی بابا این زنِ اشرف...
-  خانم ظریف؟
-  آره همون، طلبکار اومد در خونه پی تو می گشت، وقتی فهمید توجلسه سرانی گفت بهت بگم که بهشون بگی یه قرار ملاقات باهاشون ترتیب بدی، میگفت یه بسته پیشنهادی بِکر دارم واسه شون.
-بسته رو دیدی دستش؟
- آره یه بسته تو زنبیلش بود 
- صد تا بسته پیشنهادی هم با خودش بیاره فکر نکنم حالا حالاها اونا بخوان از خر شیطون  پیاده شن، کدورتشون ریشه دار تحریم ها قرار تشدید بشه...اونا مهم نیستن. مهم خودتو خودمیم، کِلِوَنگ جان خبر نداری بدون که قیمت قبرها داره شونه به شونه نرخ ارز می کشه بالا
- اونجور که توصغری کبری می چینی معلوم نیست چه خوابی برای من بدبخت دیدی.
- پاشو هر چی پول و مول تو حساب و تو خونه داریم وردارو برو واسه خودتو خودمو ننه بابامون خبر مرگت قبر بخر و بیا وگرنه یک دفعه می بینی همه جا رو خریدن و دیگه جایی برای ما نمی مونه
کِلِوَنگ می دانست ماندن و بحث کردن بی فایده است، چون تصمیم، جای دیگری گرفته شده و او موظف به اجرای آن است. از جایش برخاست و آماده رفتن شد. زنش پولها را داخل ساروق پیچید و به دست عموکِلِوَنگ داد و گفت: می ری و با سند شش دانگ قبر بر می گردی وگرنه خودم باهمین دستام وسط همین حیاط چالِت می کنم.
کِلِوَنگ ساروق پول به بغل از خانه اش خارج شد.
 
# # #
 
عموکِلِوَنگ خودش را  به دفترمرکزی آرامستان رساند. چشمش به تابلوی سردر آرامستان افتاد که روش نوشته شده بود: «خرید وفروش، رهن واجاره قبر برادران نجومی» عمو کِلِوَنگ در شیشه سکوریتی را باز کرد و وارد دفتر شد.
مرد فروشنده که پشت میز نشسته بود، تا چشمش به ساروق پول زیر بغل عمو کِلِوَنگ افتاد، برای خود شیرینی ازجایش بلند شد وگفت: سلام خوش اومدین با قدمتون دفترما رو منورکردین.
عموکِلِوَنگ گفت: سلام آقا، شِنُفتَم قبرها رو دارین پیش فروش میکنید، اومدم خبر مرگم قبر بخرم.
- ما پَکهای مختلفی برای ارائه داریم، قبر داریم اوکازیون، دوبلکس، ویلایی و حیاط دار، دوطبقه، سه طبقه، همینجوری بگیر و بر وبالا، هرچه تعداد طبقات بالابره برای رفاه حال متوفی وبستگان متوفی آسانسورم میذاریم تا دسترسی برای خوندن فاتحه و رسیدن خیرش به روح اموات سریع ترپیش بره، تازه قبر داریم رو به دریا
- حاج آقا سبزوار که دریا نداره؟
- منظورم همو کال شورِ
- مَظِنه بازارالان چند؟
- بستگی به انتخاب شما داره، قیمت داریم تا قیمت، قبرداریم سه تومن، چهارتومن، پنج تومن البته باغسل، کفن ودفن که اشانتیون ماست وما حق الزحمه بابتش ازشما نمی گیریم
- یوک چه خبر؟ مگه سرگردنس؟ آقا یَک مُردَنِس دیگه؟
- معلوم میشه شما بِخر نیستی؟ بفرما آقا الکی وقت ماروهم نگیر
- آقا جان بخدا به جان شش تا بچه ام که هفتمیشم انشااله توراه خریدارم، نیگاه اینم ساروق پولم که با قسط وقرض با زن جان جمعش کردیم، یه شش طبقه می خوایم
- اتفاقاً یک مورد سراغ دارم؛طرف داره ازایران میره واسه فروش گذاشته زیرقیمتم میده 
- بایک تومن میشه سرشوهم آورد؟ قولنامه اش کن واسم
- همه مایه تیله ات همین؟
- آقا من و زن جان، مادر و پدر زن جان و صد البته پدر و مادر خودم، همه مون میخایم یکجا دورهم خوش باشیم.
- دارم، فقط جاش یکمی دور، توی کلوتاس
- آقا کی میره این همه راهو، آخه بچه ها مشکل ایاب وذهاب دارن، اون وقت کی میاد سر قبر ما فاتحه بخونه؟هر جور نگاه میکنم می بینم به صرفه نیست.
- نگفتم تویکی قبر بخر نیستی وفقط وقت ماروگرفتی، توکه اینجوری بسپر به بچه هات وقتی مردی بگو ببرنت دهاتتون چالت کنن، واست ارزونتر تموم میشه
 - راستم میگین حاج آقا چرا از اول به عقل خودم نرسید، اونجا لااقل چهار تا آشنا و دوست و قوم و خویش میان سرخاکمون فاتحه بخونن، بچه هاهم اگه نیومدن نیومدن مهم نیست
لبخند رضایت برچهره عمو کِلِوَنگ نقش بست، بدون خداحافظی سرش را پائین انداخت و از دفتر آرامستان خارج شد.
 
به قلم: ابن جُوز
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما