موزه هزارتصویر تاریخ فرهنگ و پهلوانی ایران در سبزوار شهر دیرینه های پایدار

صنعت گردشگری یکی از عوامل مهمی است که می تواند به رونق اقتصادی جوامع مختلف به خوبی یاری رساند. هرچند در صنعت گردشگری جای سرمایه گذاری های سنگین و زیادی وجود دارد ، اما همیشه هم نیازی به سرمایه گذاری های سنگین توسط دولت و یا سرمایه گذاران کلان بخش خصوصی نیست. بلکه گاهی اوقات بعضی خلاقیت های ساده که توسط مردم عادی صورت می گیرد ، می تواند در امر جذب گردشگر به یک شهر یا منطقه بسیار موثر و مفید باشد.

نمونه ای ازاین خلاقیت های ساده اما مفید و موثر را می توان در قهوه خانه عموشاغلام مشاهده کرد. عمو شاغلام پیرمردی خوش ذوق و در نوع خود کارآفرین سبزواری است که در مغازه کوچک خود در جنوب شهر سبزوار با صرف هزینه ای بسیار کم و بدون هیاهو و تبلیغات خاص ، موفق شده است فضایی بسیار جذاب و در عین حال ساده  و صمیمی برای مسافران مسیر طولانی تهران- مشهد ایجاد کند که شرح فعالیت او و قهوه خانه ساده و صمیمیش در خبرگزاری میراث فرهنگی ایران به زیبایی توصیف شده است.

البته خبرنگار اسرارنامه که همینک این مطلب را می نویسد ، متأسفانه از وضعیت عمو شاغلام و قهوه خانه او اطلاعی در دست ندارد و معلوم نیست آیا این مجموعه جذاب گردشگری که به شهادت خبرگزاری میراث فرهنگی در مردادماه 91 برای چند نفر هم ایجاد اشتغال کرده بود ، در حال حاضر نیز فعال است یا بنا به دلایل مختلف فعالیت آن تعطیل شده است.

اما چه قهوه خانه عموشاغلام که در تیتر خبرگزاری آریا از آن به عنوان موزه هزارتصویر یاد شده است هم اکنون مشغول به فعالیت باشد و چه فعالیت این مجموعه خودجوش فرهنگی و گردشگری در سبزوار متوقف شده باشد ، این گونه خلاقیت های مردمی ، می تواند ظرفیت های خوبی برای رونق صنعت گردشگری در سبزوار باشد ، به شرط آن که مسوولان فرهنگی و مدیران شهری سبزوار از این ظرفیت های مردمی به موقع با خبر شوند و در  جهت حمایت و شکوفاکردن آنها بکوشند.

نکته با اهمیت در اینجا این است که به یاد بیاوریم ، تعداد زیادی از دستگاه های اجرایی و نهادهای مسئول در شهر سبزوار هم اکنون نزدیک به 5 سال است که از تلاش برای تأسیس موزه تاریخ پزشکی در محل آرامگاه بقراط در شهر دیرینه های پایدار خبر می دهند.

در این 5 سال تا کنون ده ها مصاحبه از زبان فرمانداران ، معاونان فرماندار ، رئسای ادارات میراث فرهنگی ، اداره اوقاف ، شهرداری ، اعضای شورای شهر و .... در سبزوار مطرح  شده است ، اما قضیه تأسیس این موزه کوچک با مساحتی حدوداً 100 مترمربع در سبزوار ، به همان ماجرای آفتابه لگن هفت دست ، شام و ناهار هیچی شبیه شده است که علی رغم این همه جلسه و کارگروه و مصاحبه و خبر و گزارش مسوولان ارشد سبزوار هنوز نتوانسته اند موزه تاریخ پزشکی را در شهر یادمان های هزاران ساله به ثمر برسانند. (برای کسب اطلاعات بیشتر درباره سریال چند ساله ساخت موزه طب در سبزوار به پیوندهای موجود در انتهای همین صفحه در بخش کوچه پس کوچه پیوندها مراجعه کنید)

در چنین شرایطی همت مردانه و حرکت آرام و بی ادعای پیرمردی پایین شهری که در خلوت و سکوت بی ادعای خود موفق شده در طول سالیان عمر حرفه ایش ، فضایی فراهم آورد که وصف آن در خبرگزاری میراث فرهنگی کشور بپیچد ، به منزله یکی از ظرفیت های مغفول اما موثر مردمی در شهر سبزوار است.که می طلبد مسوولان شهری به ویژه آنها که در حوزه مسائل فرهنگی و گردشگری فعالیت می کنند اگر خودشان با وجود آن همه اداره های معظم! و خدم و حشم فراوانی که در اختیار دارند ، از توان کافی برای راه اندازی و اجرای پروژه های ساده اما ارزشمند فرهنگی برای دارالمومنین سبزوار برخوردار نیستند، حداقل از حرکت ها و خلاقیت های مردمی حمایت کرده و به شکوفایی آنها یاری رسانند.

این موضوع به ویژه در مقطع کنونی که شورای شهر سبزوار با انتخاب ارزشمند دکتر طالبی به عنوان شهردار ، قدمی مهم و موثر در مدیریت شهری دیار سربداران برداشته اند ، و همچنین اعضای جوان و پویایی نظیر مهدی مقصودی و مسعود پسندیده در دو کمیسیون مهم شورای شهر (کمیسیون فرهنگی و کمیسیون گردشگری) مسئولیت یافته اند ، بیشتر قابل توجه و تأمل است.

اینک ، پس از بیان این مقدمه کوتاه ، اسرارنامه  به بازنشر کامل گزارش توصیفی خبرگزاری میراث فرهنگی درباره قهوه خانه عمو شاغلام یا به عبارتی دیگر موزه هزارتصویر تاریخ فرهنگ و پهلوانی ایران در دارالمومنین سبزوار می پردازد:

 

قهوه خانه‌ای بین راهی سبزوار که دیوارهایش پر عکس است

موزه هزار تصویر عمو شاغلام با چای قند پهلو!

 

خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث فرهنگی - هر کسی دنبال قفس تنهایی خودش است. هر کسی دنبال جایی است که بتواند آرام و ساکت لم بدهد و به رو به رو خیره شود. در سبزوار اگر دنبال چنین جایی بگردید، شاید تنها یک آدرس قدیمی وجود دارد؛ «قهوه خانه عمو شاغلام».شاغلام همیشه تنها روی صندلی خاک خورده نشسته، در فضای کوچک و  دور و برش همیشه ولوله ای برپاست؛ صدای کباده و میل و زورخانه می‌آید.گاهی فریادهای لحظه قهرمانی تختی و گاهی پچ پچه‌های مجلس دعاخوانی و صدای همهمه و گریه سوگواری بزرگانی چون مشکاتیان.
 
عمو آدم خوش خنده‌‌ای است و سلامش را با صدای بلند می‌گوید، اهل خاطره تعریف کردن نیست، اما حکایت‌های قدیمی و ادبی را خیلی خوب تعریف می‌کند
 
در اینجا همیشه صداها با خرخر رادیوی عمو در هم می پیچید و این زمان است که او دستش به زانو می گیرد، «یا علی» گویان بلند می شود تا به داد سماور برنجی بزرگش برسد، چند لیوان را با آب جوش می‌شوید و ناصرالدین شاه با چای تازه دم توی قوری گرم می شود. در کافه‌ای که حداقل بیست سال از عمرش در حاشیه شهر سبزوار می گذرد و شهره میان همه مسافرانی است که حتی یکبار گذرشان به سبزوار افتاده و ساعتی را به سرعت سفر مجال داده اند و در این قهوه خانه گلویی تازه کرده اند!
 
به یادگار بزرگان
هستند کسانی که وقتی دنبال قفس تنهایی شان می گردند، می خواهند این تنهایی را با یاد بزرگانی سر کند که یاد و خاطره‌شان در لحظه‌های تنهایی، پشت و پناه آدم است و قهوه خانه عمو شاغلام، پر است از تصویر چنین دردانه هایی!
 
علاوه بر عکس آدم‌های معروف که از دل تاریخ تا دیوارهای قهوه خانه آمده‌اند، آگهی ترحیم بزرگان شهرستان هم بر در و دیوار قهوه‌خانه دیده می‌شوند
 
نزدیک به هزار عکس سیاه و سفید رنگ و رو رفته روی دیوارهای کوچک قهوه خانه ردیف شده‌اند و چشم را زنجیروار دور قهوه خانه طواف می‌دهند. اینجا جایی برای آرامش است؛ آرامش در محضر تختی، پیرجوال دوز، مرشد یاحقی، سید جمال الدین اسدآبادی، شریعتی، شجریان، مشکاتیان، ناظری، اخوان ثالت و خیلی های دیگر که شاید آشنا نباشند، اما نگاهشان در عکس به هر کسی آرامش می دهد.
 
 عکس ها انگار تاریخ تصویری فرهنگ و پهلوانی ایران هستند، تاریخی که شاید از یاد خیلی ها رفته باشد اما عمو به آن‌ها وفادار است، درست مثل کسی که جمله ای از کسی آموخته باشد و به فرمان پیر راهش، تا آخر عمر خودش را بنده او احساس کند.
 
صدای سماور و سایه درخت
قهوه خانه عمو در حاشیه شهر است؛ جایی که اتوبان تهران- مشهد از قسمت جنوبی سبزوار می گذرد. تا چند سال پیش که اتوبان های این محدوده چند تکه نشده بود و پل هوایی روگذری برای صالح آباد نساخته بودند، تابلوی زرد رنگ قهوه خانه شاغلام درست در حاشیه اتوبان می درخشید.
 
کوزه بزرگ و سفالی گونی پیچیده شده‌ای کنار اتوبان است که نوید آب خنک را در دل کویر می دهد و بعد وقتی کسی  پا درون حیاط قهوه خانه می گذارد، سایه مو را می بیند و تخت های دنج و سینی چای و البته قلیون خوانسار. اما پذیرایی عمو به همین جا ختم نمی‌شود؛ نیمرو و دیزی و املت هم هست، می رود جلوی پنجره کوچکی داخل قهوه خانه و با صدای کلفتش می گوید «املت واسه دو نفر!»
تقریبا همه چیز در این قهوه خانه دست‌ساز است، از سقف بگیرید تا دیوارهایی که حدود سال 74 با دست خود عمو بالا رفته‌اند 
 
و چند دقیقه بعد از دستی زنانه یک سینی اشتها آور بیرون می فرستد. اینجا همه چیز حول محور عمو می چرخد. اوست که با دست سبک اش چندتایی از بی سرپرست ها را به قهوه خانه آورده و برایشان کاری دست و پا کرده، اوست که سفارشات را به زنش که در آن سوی دیوار قهوه خانه نشسته می دهد و سینی پر از غذا را رو به روی مشتری لم داده و خیره به عکس ها قرار می دهد و بعد می‌رود و روی همان صندلی اش می نشیند و به قل قل آب در سماور گوش می دهد و ذکر می گوید و تسبیح می اندازد.
 
به طریقت پهلوانی
با این همه این قهوه خانه هم حالا مثل قلب خود عمو یک خط در میان می زند؛ عمو که در شناسنامه غلامعلی بشیری نژاد نام دارد و بیش از هفتاد سال از خدا عمر گرفته، یک بار با سکته دست و پنجه نرم کرده و مشتاقان اخلاق درویشی عمو و پذیرایی قلیان و چای اش را ترسانده که نکند آن همه عکس و خاطره و چای و قلیان و سیگار، سرانجام نقطه پایانی داشته باشد.
 
عکس‌های تازه‌تر در میان عکس‌های قدیمی و رنگ و رو رفته خودنمایی می‌کنند. بعضی‌ها از تاریخ و دین آمده‌اند، بعضی‌ها از سیاست و بعضی‌ها هم از فرهنگ و هنر. جا اما برای همه باز است
 
این نگرانی ها یک بار دیگر درست در زمانی که شهرداری به بهانه بهسازی حاشیه اتوبان، آمد و شیرازه باغچه کوچک جلوی قهوه خانه را از هم پاشاند هم به وجود آمد، اما عمو، کمر راست کرد و به طریقت پهلوانانی که سینه دیوار کافه اش ایستاده بودند، سر پا شد.
 
معمولا یک شیفت کاری قهوه خانه را پسر غلامعلی می چرخاند، او هم در مرام دست کمی از پدرش ندارد و جوان باصفایی است
 
حالا یک خط در میان سیگار روشن می کند و یک در میان هم قلبش می زند و بعد از ظهرها، مشتری هایش باید حواسشان جمع باشد که «عمو داروهاش یادش نره!» حالا شاید شما هم که با قهوه خانه عمو و عکس های چسبیده بر دیوارش آشنا شده اید، نگران باشید که داروهای عمو فراموش نشود، چرا که بعید نیست، تمام آن همه خاطره و بیش از هزار عکس ماضی شوند!

منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی

با تشکر از آقای حمید حمیدیان برای معرفی این مطلب زیبا در وبسایت خبرگزاری میراث فرهنگی

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

موزه طب سبزوار در وقت اضافه / معاون محترم فرماندار ، لطفا سریعتر ما منتظریم

 

نقدی بر مدیریت اجرایی سبزوار در عرصه مسائل فرهنگی ، تاریخی و گردشگری

 

گزارشی از روند تأسیس موزه طب و تاریخ پزشکی در سبزوار

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما