شکستهدلی افاضل روزگار و پژمردگی احوال علما
شکستهدلی افاضل روزگار و پژمردگی احوال علما
ابوالحسن بیهقی در باب نهم تاریخ بیهق، از شکسته دلی افاضل روزگار و پژمردگی احوال علما شکایت میکند و ابوالفضل بیهقی هم در تاریخ بیهقی از بوسهل زوزنی سخن میراند که حسنک را به پای دار میبرد. این سخنان آنچنان است که پس از گذشت چندین صد سال از زمان بیان آن هنوز تر و تازه مینماید. بخصوص آنکه کنشهای برخی از اعضای شورای شهر را که بنگرید بیشتر با سخنان نغز بزرگان ادب دیارمان همنوا میشویم.
دو تن از عزیزان شورا که گویا به دلیل بیبرنامگی نقشی در تصمیمات شورا نداشته و بیگمان توان ایجاد ظرفیتی برای شهر در ساختار شورا را ندارند بجای تلاش بیشتر برای ایجاد شرایط خدمت به شهر، راه سادهتر و بوسهل زوزنیوار را پیشه خود ساختهاند روزی به دانشگاه حمله میکنند و روزی دگر به زمین و زمان گیر میدهند تا به شکل و شمایلی در منظر مردم باشند.
شگفتا؛آقایان شما را چه شده است که اینقدر جولان میدهید و از مسائلی انتقاد میکنید که تا دیروز خود مسبب آن بودهاید و یا در بستر پیدایی آن همراه بودهاید!
کمی اندیشه کنید بجای شوهای(نمایش) عوامفریبانه؛ بهتر نیست حتی به عنوان منتقد منصف شورا، برای توسعه شهرستان گام بردارید. باور کنید با تداوم این رفتارتان جز زنده کردن بوسهل زوزنی طرفی نمیبندید و جز «شکستهدلی افاضل روزگار و پژمردگی احوال علمای» این دیار، حاصلی درو نمیکنید.