خاک را ازقدحِ مردِ جوانمرد نصیب
ق. روحانی/ مجلۀ اینترنتی اسرارنامه
شهید حمیدرضا الداغی، غیرتمندی از دیار سربداران که واژۀ جوانمردی را بر سر زبانها انداخت و آن راچون جویباری در دلها جاری ساخت؛ این روزها چلهنشینی او پس از رجعت به نزد خدای تبارک و تعالی است. از این رو به ریشه یابی واژه ی «جوانمرد »به اجمال از نگاه استاد محمّدتقی ملک الشعرای بهار برگرفته از کتاب «آیین جوانمردی» میپردازیم.
جوانمردی از کارها بهتر است جوانمردی از خوی پیغمبر است
دو گیتی بُود بر جوانمرد راست جوانمرد باشی دو گیتی تو راست
«عنصری»
در ایران قدیم سواری اختصاص به طبقه خاصّی داشت و هر کس نمیتوانست خود را در شمار این طایفه قرار دهد. اَسواران ابناء خاندانها بودند. خانوادههایی در ایران بودند که سلسله نسب آنها تا عصرِ قدیم و دوره پهلوانی «عصر اشکانی» بلکه بالاتر یعنی دوره هخامنشی میکشید.
در تواریخ تازیان، مکّرر به عبارت «اهل الُبیوتات» بر میخوریم که دربارۀ بعضی از ایرانیان استفاده کردهاند. از آن جمله دربارۀ «فیروز»، پهلوان لشکر عبدالرحمن بن اشعت، که از مردمِ سیستان بود، این عبارت را آوردهاند و طبری او را از اهل بُیوتات ایران شمرده است. این خانوادهها در ایالات ایران پراکنده بودند و هفت خانواده از آنان مشهور بودند و هر کدام در ایالاتی یا ولایتی سمت ریاست داشتند. رجال هر خانواده از اهل شمشیر و از پهلوانان و جنگ آوران ایرانی شمرده میشدند. ابناء و پسر خواندگان و بستگان هر خانواده «سوار» بودند. یعنی این سمت را داشتند و دولت اسامی آنان را در دیوانی مخصوص با سلسلهنسب هر یک حفظ کرده بود و از دولت در هنگام جنگ، حقوق میگرفتند و رؤسای آنان نیز مانند افراد، حقوق دریافت میکردند. طبقه سواران، موسوم به ارتشتاران بود و شخص شاه بر آنان سمت ریاست داشت. پس شخص «اَسوار» یعنی شخصی که چندین خصوصیت داشته باشد: ۱ـ از خانواده باشد. ۲ـ نامش در دیوان دولتی ثبت شده باشد. ۳ـ محل گذارنش مشخص باشد. ۴ـ شجاع و راست قد و راستگو و اسب سوار و صاحب هنر و سلحشور باشد. ۵ـ جوانمرد باشد.
جوانمرد یعنی کسی که راست بگوید و راست بر اسب بنشیند و راست تیر بیندازد. جوانمرد باید از هموطن و همکیش خود دفاع کند. اگر کسی به او پناه آورد او را پناه دهد و جانش را در راه پاسداری از پناه آورنده نثار کند. سخی و کریم باشدو به ناموس کسی دست درازی نکند؛بلکه دست و دل و چشم و زبان او پاک باشد و قولش درست باشد.
خلاصه در ایران طایفۀ رشید و شجاع «سواران» که عرب آنان را از «اَسواران» مینامد به این طریق صاحب و جهۀ ی اجتماعی شده بودند و وجاهت سواران و جوانمردان در ایران به آن جا کشید که فرزندان طبقۀ سوم یعنی دهقانان و طبقه چهارم پیشهوران و تجّار، بنای تقلید از سواران را گذاردند و جوانمردی و عیّار پیشگی دامنۀ وسیعی پیدا کرد و کسی مانع این نبود که این جوانان، جوانمرد و با غیرت و با شرف باشند. جوانان به جای سوار بودن «عّیارپیشگی» را پیشه کردند و هر کس عّیار پیشگی برمیگزینید، دیگر تکلیف او با مردم و تکلیف مردم با او معّین بود.
عیّار، لباس مخصوص داشت و چالاک، زیبا، خوش لباس، ورزشکار و زبر و زرنگ بود. گویا لقبِ زرنگ، برگرفته از لغت «سرهنگ» است که لقبِ بزرگِ عیّاران بود و در قرن اخیر، نام درجهای از درجات نظامی است. عرب در مورد عیّار مینویسد: «کسی که در رفت آمد، چالاک و سریع باشد» و این یکی از صفات عّیاران است. لغت عّیار به احتمال برگرفته از لغت «ایار» فارسی است که آن هم در اصل «اذی یار» بوده است و امروز، «یار» گوییم. یعنی رفیق و دوست جان در یک قالب. عیّاران ایرانی در هر شهر یا محّلهای اجتماعاتی داشتند و مقّرراتی برای اجتماع خود وضع کرده بودند و هر دسته رئیسی داشت که لقب او «سرهنگ» بود. عیّاران هر یک با خود خنجری داشتند امّا آن خنجر را بر روی هر کسی نمیکشیدند. رسم بر این بود که اگر عّیاری خنجر میکشید باید بزند والّا نامرد و ناجوانمرد است. این قاعده از این روی بود که بیهوده و از روی خشم و بیمورد خنجر نکشد و موقع کشیدن خنجر را بداند. عّیار دروغ نمیگفت و به نان و نمک پایبند بود.
بعد از اسلام، سواری عمومیّت یافت. اسلام طبقه بندی امّت را برهم زد. امّا اخلاق سواران در مجاهدان مسلمان باقی ماند و عیّار پیشگی در عهد اسلام رونق گرفت و بعدها با تصّوف در آمیخت و به تدریج، حزبی دیگر به نام «فتّوت» یا جوانمردان در اسلام تشکیل یافت؛ جوانمردی از صفات برجستۀ ایرانیان محسوب شد و شعرا در این باره شعرها گفتند و جوانمردی را ستودند. چنانکه منوچهری گوید:
جُرعه بر خاک همی ریزم از جام شراب جرعه بر خاک همی ریزند مردان ادیب
ناجوانمردی بسیار بود گر نبود خاک را از قدحِ مردِ جوانمرد نصیب
شکّی نیست که تشکیلات عیّاران و جوانمردان در تمام بلادِ اسلام و در سوریه و مصر نیز دایر بود و جمعّیت سواران اورشلیم که در فرانسه و سایر بلاد اروپا به «شوالیه »مرسوم بودند. در طّی جنگهای صلیبی از جوانمردان و سواران و فتیان اسلامی تقلید شده، به اروپا رفته است .
مورخّان میگویند: «اساس تربیت و اصلاحِ اخلاقِ اروپا، خاصّه فرانسه بعد از آن بود که شوالیهها در آن کشور رواج یافتند و آیین اصیلزادگی و جوانمردی و شجاعت را در آن مملکت رایج کردند.»
آری، جوانان ایرانی از عهدی بس قدیم و تا قبل از مشروطه با این اصول تربیت میشدند و عصر صفوی نبود مگر دورۀ حکومت این طبقه و این طبقه بود که گردا گرد اسماعیل اول را گرفته تا عصر عباس اول نیز ایران را اداره کرد.
لوتّیها و حق و حسابدانها وتوق و پاتوق و سَردَم و قمهبند و ورزشخانه با آداب کهنسال خود تا این اواخر در ایران وجود داشت و قاجاریّه در برانداختن این آداب به واسطه بیاطلاعی از منشاء آن بسیار سعی کردند و در عصر مشروطه نیز ریشۀ آنها را احزاب سیاسی از بیخ کندند و شمول در حزب مانع از آن شد که آن سازمان قدیم دوام کند.
امروز فقط ورزشخانه و اسم لوّتی و لوّتیگری باقی مانده است امّا از جوانمردی و فتّوت متاسفانه حتّی اسمی هم در میان نیست.
با تلخیص برگرفته از کتاب «آیین جوانمردی» چاپ انتشارات سخن
(مقاله مأخوذ از روزنامۀ مهر ایران، سال ۱۳۲۰ )
نوشتۀ محمّدتقی ملک الشعرای بهار،
چاپ شده در روزنامۀ اطلاعات، چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۳