در آستانه 17 مرداد روز خبرنگار:

گفتگویی با الهام شبانی مقدم از روزهای پرتلاطم کار خبری در سبزوار تا مزرعه پرورش شترمرغ

امید برومندی، ریحانه ریاحی/ مجله اینترنتی اسرارنامه
 
پر انرژی و پر شور است و جسارت کافی را برای ورود به بعضی سوژه های حساسیت برانگیز دارد. هرچند حضورش در یک سال اخیر درعرصه ی خبر سبزوار کمرنگ شده ، اما جدایی کامل خود را از خبر تأیید نمی کند و می گوید، قصد دارد از این به بعد فقط به دنبال موضوعات دلخواه خود برود و به تهیه گزارش های عمیق اجتماعی بپردازد.
 
اتفاقا یکی از ویژگی های کارنامه تقریبا 9 ساله فعالیت هایش نیز همین تهیه گزارش های اجتماعی است. در واقع شاید برای کسانی که اخبار سبزوار را از طریق خبرگزاری ها و وبسایت های ملی و محلی دنبال می کنند، بیش از هر چیز با گزارش های اجتماعیش شناخته می شود. وقتی که خوب نگاه کنیم می بینیم در سال های اخیر از معدود خبرنگارانی بوده است که در کنار پرداختن به خبرها و مصاحبه های کوتاه مربوط به امور روزمره ادارات و مقامات دولتی و نمایندگان، به طور مرتب گزارش های اجتماعی از معضلات و مشکلات و یا سوژه های خاص موجود  در شهر سبزوار را  نیز مد نظر داشته است.
 
با همه این ویژگی های مثبت، دلخوری ها و گلایه هایی از عرصه خبر سبزوار و برخی مسئولان و حتی همکاران خود دارد که می گوید همه این ها شرایط را برای هر خبرنگاری به ویژه خبرنگاران خانم سخت تر می کند و بعضا باعث دلسردی و دلزدگی آن ها می شود.
 
مجله اینترنتی اسرارنامه در آستانه 17 مرداد و روز خبرنگار و در ادامه سلسله مصاحبه هایی که طی سال های اخیر در چنین ایامی باخبرنگاران مختلف شهرستان انجام داده است، این بار به سراغ الهام شبانی مقدم رفته تا پای صحبت های این بانوی خبرنگار سبزواری بنشیند.
 
*******
خانم شبانی عزیز در چه حالی به سر می بری و به چه کاری مشغول هستی:
 
در کنار گزارش نویسی که علاقه همیشگیم بوده و همچنان به تهیه آن می پردازم، به کار پرورش شترمرغ ،کاری به دور از استرس مشغول هستم. امیدوارم به زودی مزرعه ی بزرگی با 100 قطعه شتر مرغ فراهم نمایم و کارم را وسعت دهم.
 
 
از نحوه شروع کار و ورودتان به عرصه خبرنگاری بگویید لطفا:
 
از سال 89 به محض اینکه از رشته علوم تربیتی در دانشگاه پیام نور سبزوار فارغ التحصیل شدم با آقای قدیریان در روزنامه جام جم وارد همکاری شدم که البته آن زمان آقای درقدمی هم با آقای قدیریان همکاری می کرد که از طریق وی، کار در دفتر جام جم به بنده پیشنهاد شد.
 
 
پس آقایان قدیریان و درقدمی اولین خبرنگاران سبزواری هستند که کار را با آن ها یاد گرفتید:
 
بله. آقای قدیریان فوق العاده سخت گیر بود. واقعا مدیریت در چهره شان موج میزد. البته سخت گیریشان از این بابت بود که من چیزی یاد بگیرم و این سختگیری ها بجا بود. در شش ماه اول کار، سختی زیادی کشیدم تا جایی که  احساس میکردم توانایی لازم را برای ادامه کار ندارم و به آقای درقدمی می گفتم من نمی توانم در این کار بمانم و می خواهم بروم. ولی آقای درقدمی مرا تشویق به ماندن کرد. ولی آقای درقدمی مرا تشویق می کرد که بمانم و امیدواری می داد. به هرحال ماندم و کم کم تا امروز ادامه پیدا کرد. و این دو نفر، از شخصیت هایی هستند که از ابتدا با آنها کار کردم و همچنان با آنها در ارتباط هستنم  و به بنده کمک های زیادی کرده اند. همچنین آقای رحیمیان (خبرگزاری مهر) و آقای محسن سعیدی (سبزوارنیوز) در مدتی که با آن ها همکاری می کردم، حامیان خوبی بر ای من در عرصه خبر بوده اند.
 
 
تا چه مدت در جام جم و در مجموعه آقای قدیریان بودید؟
 
تا یک سال در جام جم بودم و البته همان زمان آقای قدیریان، وبسایت سبزوارآنلاین را هم کار می کرد و بنده با سبزوارآنلاین نیز همکاری می کردم و در این مدت در کنار آقایان قدیریان و درقدمی خیلی تجربیات خوبی را به دست آوردم و واقعا خیلی برایم موثر بودند. آقای قدیریان سوژه به بنده می داد و می گفت به دنبال این سوژه بروید و فقط راهنمایی می‌کرد از چه کانال هایی وارد شوم و چه کاری انجام دهم. در بین خبرنگاران سبزوار آقای قدیریان چون دیدش به خبر متفاوت تر بود، بیشتر کمکم می‌کرد و اطلاعات خبری زیادی به من دادند و گزارش و خبری که تهیه می‌کردم نقص‌های آن را به من می‌گفت که چه کار باید انجام دهم. ولی به هرحال همیشه از او می ترسیدم.
 
 
از ویژگی های شما در دورانی که پرکارتر بودید، این بود که در هر موضوع اجتماعی سرک می کشیدید و گزارش های خوبی هم تهیه می کردید. می شود گفت در حوزه مسائل اجتماعی سبزوار تخصص پیدا کرده اید. اما کار کردن در زمینه بعضی موضوعات برای شما که خانم هستید، حتما دشواری هایی داشته است، می شود توضیح دهید؟
 
 
 بله من علاقه اصلی ام در کار خبر، گزارش نویسی از دردها و مشکلات مردم است. به این امید که صدایشان شنیده شود و مشکلاتشان حل گردد. به همین خاطر تقریباً در همه مناطق حاشیه شهر و مناطق معضل خیز و در بین بیشتر اقشار دارای مشکل از معتادان تا متکدیان و ... حضور یافته و گزارش های مختلفی را تهیه کرده ام و همانطور که می فرمایید یک تعداد از سوژه ها خیلی خطر دارد. یا حتی اگر خود سوژه ها خطرساز نباشند، شرایط و موقعیت تهیه آن گزارش برای یک خبرنگار خانم اصلا مناسب نیست. ولی به هرحال یک انگیزه درونی مرا به سمت تهیه این گزارش ها می کشد. به گونه ای که چیزی از درون به سمت این سوژه ها قلقلکم می دهد. مثلا یکی از گزارش هایی که در ابتدا برایم دشوار بود و خیلی زمان برد و برای تهیه اش انرژی صرف کردم گزارشی بود که با تیتر «نیم روزی با کارگران سرگذر» در روزنامه همشهری منتشر شد و اگرچه در تیتر از عنوان نیم روز استفاده شده بود، اما در واقع یک هفته کامل برای تهیه این گزارش وقت گذاشتم.
 
تهیه آن گزارش در زمستان صورت گرفت. ساعت 5 صبح که هنوز هوا تاریک بود، به تنهایی می رفتم دور میدان سی هزارمتری که یکی از محل های اصلی تجمع کارگران سر گذر در سبزوار است. روز اول اصلاً جرأت پیدا نکردم، بروم نزدیکشان و بگویم برای مصاحبه و گزارش آمده ام و فقط حدود دو سه ساعت یک جا ایستادم و با کنجکاوی تمام حرکات و رفتار کارگران را زیر نظر می گرفتم تا ببینم چند نفرند و چگونه کارها را بین خود تقسیم می کنند و بینشان چه مناسباتی وجود دارد. 
 
 
حضورتان جلب توجه نداشت برایشان؟
 
نه؛ چون ساعت 5 صبح خانم هایی که سر کار می رفتند، زیاد بودند. معمولا خانم های شاغل دربیمارستان ها یا مراکز بهداشت و درمان روستاهای اطراف که از دور میدان سی هزارمتری سوار اتوبوس می شدند یا کارگران خانم بعضی کارخانه ها و شرکت ها ... بودند که آنجا رفت و آمد و گاهی توقف داشتند. هرچند اگر تنها هم بودم چندان نمی ترسیدم. چون کلاً آدم ترسویی نیستم.
 
خلاصه روز اول همینطور سپری شد و بی هیچ اقدام خاصی به خانه بازگشتم. اما روز دوم دل را به دریا زدم و به میانشان رفتم و با یک نفرشان شروع به صحبت کردم. کم کم همه ی آنها جمع شدند و هر کدامشان از سال های فعالیت ها و زحمات  و مشقت های زندگیشان می گفتند. خلاصه آنقدر غرق صحبت می شدم که ناگهان می دیدم در حلقه کارگرها محاصره شده ام و همینطور گوشی من که صداها را ضبط می کرد، دست به دست می گشت و هر کدامشان از مسائلشان می گفتند و من بالاخره توانستم از میان همه صحبت هایی که می شد، بهترین ها را بیابم و انتخاب کنم.
 
خلاصه یک هفته ای شد که همنشین کارگران سرگذر شدم تا بتوانم مصاحبه های مورد نیاز را تهیه کنم و کارگران دیگر مرا می شناختند و همین که مرا می دیدند خودشان افراد و موضوعات جدید را معرفی می کردند و داوطلبانه با من همکاری داشتند. 
 
 
از میان گزارش های شما گزارشی که در گفتگو با تعدادی از غسال های سبزوار در آرامستان این شهر صحبت کرده بودید، هم بسیار جذاب و متفاوت بود. لطفا درباره آن گزارش هم توضیحی بدهید:
بله گزارش متفاوتی بود و می توانست بسیار متفاوت تر هم بشود. زیرا هنگام تهیه ی آن گزارش از چند نفر از مسئولان سبزوار خواستم که بیایند و در یکی از گورهای روباز با هر لباسی که دوست دارند، به صورت نمادین بخوابند و به سئوالاتی که دراین حالت ازان ها می پرسم پاسخ بدهند. ایده ام در واقع این بود که مسئولان یک لحظه فارغ از کارهای دنیوی بیایند و حقیقتاً این فضا را درک کنند. و چشم هایشان را ببندند و حس کنند اینجا واقعاً نقطه آخر است و بعد ببینند چه احساسی دارند. آیا واقعا به وظایف قانونی و شرعیشان عمل کرده و تا جایی که توانسته اند گره از کار مردم باز کرده اند، که اکنون با خیال راحت در این گور بخوابند و یا در کار خود لنگشی احساس می کنند.
 
به هرحال درباره همین ایده با پنج، شش نفر از مسئولان صحبت کردم، که هیچ کدامشان قبول نکردند. البته ابتدا می پذیرفتند اما کم کم عقب نشینی می کردند. اما جالب اینجا بود که یک جوان 25 ساله خیلی راحت این کار را قبول کرد و در یکی از قبرها خوابید. البته او خود، از نیروهای آنجا بود و ترسی هم نداشت ؛ خودش برادر 18 ساله اش را در اولین سال های ورودش به این کار در قبر گذاشته بود. به او می گفتم نمی ترسی؟ میگفت از چه بترسم؟ کاری نکرده ام که عذاب وجدان داشته باشم و بترسم! و سپس مرا برد به سر قبری که گفت برای خود خریده ام. میگفت وقتی دلم میگیرد می آیم اینجا.
 
آنجا احساس کردم آدم باید خیلی دل بزرگی داشته باشد که بیاید و با قبر خود مثل یک دوست صحبت کند و خلوتی داشته باشد.
 
 
مجموعاً چند گزارش کار کردید ؟
 
گزارش نویسی به این شکل را از سال 91 به صورت جدی تر شروع کردم و تا این اواخر فکر کنم به 100 مورد گزارش رسیده باشد. یک سری از سوژه های اجتماعی واقعا خودشان مرا به سمت خود می کشانند. مثل همین گزارش غسالخانه.
 
 
در مجموع با چه تعداد رسانه کار کرده اید؟
 
از سال ۸۹ که شروع به کار کردم، روزنامه های جام جم و همشهری، وبسایت های سبزوار آنلاین و سبزوارنیوز و همچنین خبرگزاری های موج و مهر از رسانه هایی بود که با آن ها همکاری کردم و مدت دو ماه هم در سبزوار با ایرنا همکاری داشتم.
 
 
شما یک مدت هم سردبیر وبسایت سبزوارنیوز شده بودید و اتفاقا در آن زمان خیلی هم رونق پیدا کرده بود. درست است؟
 
بله فکر می کنم حدود سال 93 و 94 بود که سردبیر سبزوارنیوز شدم. البته قبل از آن هم مدتی به عنوان خبرنگار با سبزوارنیوز کار کرده بودم و سپس آقای محسن سعیدی این میدان را به من داد و خواست که سردبیری سایت را برعهده بگیرم. با اینکه آقای سعیدی در سبزوار نبود، اما همیشه به من جرأت و جسارت لازم را برای کار می داد و اطمینان کامل کرده بود.
 
 
چرا شما که با این علاقه و استعداد به کار خبر آمدید درماه های اخیر خسته و دلسرد شده اید؟
 
هر کسی که وارد عرصه خبر می شود باید علاقه داشته باشد. روزی که شغل خبری را به من پیشنهاد دادند گفتند پول خوبی ندارد و وقت زیادی از خبرنگار گرفته می‌شود ولی من گفتم علاقه دارم. خیلی‌ها می‌خواستند مرا منصرف از این کار کنند، ولی من محکم ایستادم و گفتم می مانم و کم‌کم وضعیت مالی آن هم خوب می شود. من در جام جم در سال ۸۹ با ۷۰ هزار تومان شروع به کار کردم که وقت زیادی از من می برد و من همیشه میگفتم پولش مهم نیست و می خواهم چیزی یاد بگیرم. خانم جراحی یکی از همکارانم با مزاح می گفت: از صد چند هستی؟که من گفتم از صد صد هستم؛ گفت الهی همیشه در صد بمانی. یکسال بعد از رفتن ایشان از عرصه خبر، فهمیدم واقعا ماندن در این حرفه کار سختی است و ایشان طوری رفت  که دیگر هیچ ردی از وی در عرصه خبر نیست. آن همه زحمت شان که در عرصه خبر کشیده بودند به نوعی یک روزه از بین رفت. آن جا بود که فهمیدم خبر عرصه بی وفایی است. بعد از آن ازسال90 تا چند سال دیگر خانم جراحی را ندیدم و بعد یکی دو سال قبل که دوباره او را اتفاقی دیدم، از  من پرسید الان از صد چند هستی؟ در پاسخش گفتم الان به ۵ درصد رسیده ام و می خواهم از این عرصه بیرون بیایم. از آنجایی که مدتی هم با چند نشریه و خبرگزاری استانی در ارتباط بودم، فهمیدم خبر نگارهای شهرستانها برای مرکز استان مثل سبزی خوردن در سفره هستند؛ اگر باشند خبرها کار می‌شوند، اگر نباشند هم برای شان اهمیت قائل نمی شوند. خبرنگارهای شهرستانی اگرچه بابت بعضی گزارش ها از جانشان مایه می‌گذارند، اما واقعاً مظلوم هستند و به سادگی کنار گذاشته می‌شوند. خود من در عرصه خبر چندین بار تهدید شده ام؛ از لحظه ای که میخواستم چاقو بخورم  و همچنین تهدیدهایی که چندین بار شده ام و در خیابان چند دفعه با موتور جلوی من را گرفته اند و خواستند به من آسیب برسانند.
 
 
مهمترین مسئله ای که آزارتان می داد، چه بود؟
 
انتشار مطالبم بدون عنوان کردن نام و منبع آزارم می داد، چون بابت گزارش هایی که کار می کردم زحمت زیادی می کشیدم و دوست نداشتم کسی بدون اجازه، خبر و گزارش هایم را کار کند. 
 
 
غیر از اینکه خبرنگاران به لحاظ مالی وضعیت خوبی ندارند ، گویا بد اخلاقی بعضی از همکاران که احترام به یکدیگر نمی گذارند یکی دیگر از رنج های شما در این سال ها بوده، آیا همین طور است؟
 
بله. اولین گزارشی که تهیه کرده بودم در مورد کمپ بود، یکی از همکارانم آن گزارش را بدون اجازه من در یکی از روزنامه‌های رسمی کشور  آن هم بدون ذکر منبع کار کرد و  از همان سال ۸۹ که بنده وارد این عرصه شدم، گاهی چنین اتفاقاتی می افتاد. که این موضوع باعث اعتراض من شد و به خاطر همین اعتراض هایم که نام مرا به عنوان خبرنگار در آن سال رد نکنند، این در حالی بود که من هیچگاه گزارش کپی کار نکرده بودم و همه ی گزارش هایم تولیدی و حاصل زحمات خودم بوده است.
 
این مسئله باعث شد بود که خیلی تنش داشته باشم و این نامهربانی ها و بد اخلاقی ها بود که مرا نسبت به این عرصه معترض و دلسرد کرده بود. چون احساس می کردم در این حرفه، همکاران حامی نیستند و به جایی که بتوانیم با قلم دردی از کسی دوا کنیم، آن قدر مرا وارد حاشیه هایی کردند که عملاً از نیتی که داشتم، باز می ماندم.
 
 
چه چیزی باعث شد که خبر را کنار بگذارید؟ 
 
گذشته از نامهربانی هایی که دوستان خبرنگار داشتند، حتی مسئولین شهرستان در کم انگیزه شدن خبرنگاران خیلی تاثیر گذارند و حمایت آنها کمرنگ است.
حتی به گونه ای بود که یک بار که مدت ها پیگیر مصاحبه با یکی از مسئولان بودم، دقیقا برای 17 مرداد روز خبرنگار به من قول مصاحبه داد و وقتی برای مصاحبه رفتم حتی یک تبریک هم بابت این روز به من نگفتند و اصلا از مناسبت خبر نداشتند و آن موقع به حال شغلی که کسی از آن خبر ندارد تاسف خوردم.
 
 
یک خاطره از تهیه گزارش هایتان برایمان بگویید؟ 
 
ما خبرنگارها دردمان درد مردم است و می‌خواهیم قدمی برای مردم برداشته شود. در یکی از موارد دانشجویی به نام علیرضا را به خاطر دارم که معلولیت جسمی از ناحیه دو پا و دست چپ داشت و با  رتبه 1200 مهندسی آی تی در دانشگاه تربت حیدریه قبول شده بود و با وجود شرایطی که داشت، تحصیل در شهری غیر از شهر خودش برایش مقدور نبود.
 
این چنین شد که با پیگیری هایی که به اتفاق خانواده اش کردیم و همچنین با سختی هایی که در این راه روبه رو شدیم، توانستیم انتقالی او را به دانشگاه حکیم سبزواری بگیریم. حتی توانستیم با صحبت کردن با چند خیر برای علیرضا ویلچری خریداری کنیم تا برای رفت و آمد به دانشگاه مشکل نداشته باشد . علیرضا که روحیه اجتماعیش ضعیف بود، اکنون به سرکار می رود و آدم جسوری شده است که این برای من بسیار لذت بخش است. واین سوژه ها، علاوه بر سوژه قلمم، سوژه قلب من نیز هستند.
 
 
پس این دغدغه اجتماعی که دارید صرفاً در حرفه خبری نیست حتی الآن هم این دغدغه را دارید و دوست دارید کمک کنید؟
 
 بله اگر کسی از من کمک خواسته باشد، هرچند سوژه مناسبی برای خبر نباشد، برای حل آن تلاش می کنم وآن را جزء تجاربم نگه میدارم برای روزی که به ورق بیاورم. 
 
 
حضورتان هنوز کمابیش در حرفه خبر دیده می شود. آیا می خواهید ادامه دهید یا برای همیشه این حرفه را کنار بگذارید؟
 
هنوز در خبر هستم ولی رویه کارم تغییر کرده است. می خواهم با رویه ای متفاوت این حرفه را دنبال کنم، دیگر به حضور در جلساتی که تکرار مکررات است و سرانجامی ندارد، علاقه ای ندارم.سوژه های اجتماعی به من آرامش می دهد، سوژه ای که بدانی در نهایت نتیجه و بازخوردی دارد. 
 
 
یک خبرنگار چه انتظاری می تواند از مسئولین داشته باشد؟
 
این انتظار هست که اگر مسئولین در حوزه روابط عمومی ها و بخش رسانه ای کارشان، نیرویی نیاز دارند، از بچه‌های خبرنگار که تجربه ی کار خبری دارند و آگاه به مسائل شهرستان هستند، حمایت کنند و از استعدادهایشان استفاده نمایند. چرا از نیرویی که هیچ تجربه خبری ندارد استفاده می‌کنند.
 
 
قرار بود با یکی از ارگانهای دولتی همکاری کنید و جذب شوید، اما این اتفاق نیفتاد، دلیلش چه بود؟
 
متاسفانه برای جذب نیرو در ادارات ما، باید حتما سهمیه شهید، جانباز یا آزاده داشته باشند و اگر کسی خودش شایستگی و تخصص داشته باشد، به تنهایی ارزش ندارد. معاون توسعه علوم پزشکی نیز در آن زمان خیلی شفاف به بنده اعلام کردند که چون سهمیه ای ندارم نمی توانند مرا جذب کنند.
 
 
اگر خانم جوانی را ببینید که با استعداد است و می خواهد وارد عرصه خبر شود مانع او می شوید یا تشویقش می کنید؟
 
هیچگاه مانع او نمی شوم ولی به او می گویم حرفه خبری را  به عنوان یک شغل نگاه نکند و فقط باید با انگیزه و علاقه به این حرفه وارد شود و نگاه درآمدی به این کار نداشته باشد.
 
 
شما اگر دوباره به سال ۸۹ برگردید  باز هم در این عرصه فعالیت می کنید؟
 
 بله؛ البته فقط در زمینه ی گزارش فعالیت و همکاری می‌کنم. چرا که در گزارش گرفتن جسارت کافی و همچنین علاقه دارم.
 
 
ارشاد نقشش در این  سال ها چه بوده است ؟
 
نقش صفر درصدی دارد. با چند رسانه فعالیت می کردم.اما اداره ارشاد فقط یکسال اسمم را به عنوان خبرنگار رد کردند. متاسفانه در سبزوار اداره ارشاد را به عنوان متولی خبرنگاران نمی‌شناسند، چون عملاً هیچ کاری برای خبرنگاران سبزوار انجام نداده است.
 
 
فضای خبری در بین خبرنگاران را چگونه ارزیابی می کنید؟
 
متاسفانه  بین بچه های سبزوار روابط خوبی شکل نگرفته و با فضای خوبی روبرو نیستیم. اینقدر فضای رسانه ای سبزوار درگیر حواشی شده ‌که خبرنگار تکلیف خودش را نمی‌داند.
 
 
نظرتان را در مورد انجمن صنفی خبرنگاران بگویید؟
 
متاسفانه انجمن صنفی که چند سال قبل تشکیل شد، صرفا به جلسات دورهمی ختم می شد و اصلا دغدغه خبرنگاران را نفهمیدند. انجمن صنفی می‌تواند خیلی تاثیرگذار باشد. به طور مثال حداقل حامی بیمه خبرنگاران شود و حتی فضایی برای خبرنگاران مهیا کند تا خبرگزاری ها به صورت تلفیقی در کنار هم کار کنند. البته به مدت چند سال انجمن صنفی خبرنگاران در سبزوار ملغی شده بود و این ضعف بزرگی محسوب می شد و به تازگی انجمن صنفی جدیدی تشکیل شده که اگر دلسوز خبرنگاران شهرستان باشد، خیلی از مشکلات خبرنگاران حل می گردد و فضای رسانه‌ای بهتری فراهم می شود.
 
 
علاقه شما در چه زمینه ایست؟
 
 به ورزش علاقه زیادی دارم. قبلا دوچرخه‌سواری و وشو کار می کردم که ووشو را کنار گذاشتم ولی دوچرخه‌سواری و بدمینتون را تخصصی پیگیری می‌کردم؛ که با ورود به عرصه خبر از ورزش دور شدم و نتوانستم ادامه دهم. البته اوقاتی که فشارهای کاری زیادی در عرصه خبر بر روی دوشم بود، به دوچرخه سواری در زمین چمن خوشبین می رفتم.
 
 
اهل رانندگی هستید؟
 بله، موتور سواری را دوست دارم. 
 
 
با خانم های خبرنگار سبزوار ارتباط دارید؟
 
با خانم ها جراحی، فسنقری و کیخسروی گاهی با تلگرام و یا تلفنی در ارتباط هستم. ولی بیشتر با آقایان خبرنگار به خصوص آقای درقدمی در ارتباط هستم و اگر موردی باشد با ایشان در میان می‌گذارم.
 
با آرزوی موفقیت برای شما....
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما