توانخواهی به توان اراده؛

مهدی دارینی ورزشکار موفق سبزواری: توپ راه زندگی ام را عوض کرد


گفتگو با مهدی دارینی ورزشکار پر تلاش و توانخواه سبزواری


مهدیه عابدی / مجله اینترنتی اسرارنامه


داستان ناامید کردن جوانان این شهر تازگی ندارد. گویا مسئولین مختلف سبزواری برایشان عادت شده که هرازچندگاهی باعث فرصت سوزی ها و نادیده گرفتن استعداد ها شوند. شاید پیش از این فکر می کردم که صنایع دستی و مقوله فرهنگ بیشترین صدمات را از ناگواری های اجرایی و مدیریتی شهرستان به جان خریده است ولی در مصاحبه و گفتگو با یکی از جوانان ورزشکار و موفق شهر دریافتم که فقط فرهنگ، گردشگری و صنایع دستی نیست که مورد ناروایی ها قرار گرفته بلکه دیگر افراد در رشته های متفاوتی نظیر ورزش نیز هستند که طعم بی توجهی و تلخی های گزنده ناملایمات را چشیده اند.


حتما نام مهدی دارینی ورزشکار با اراده و آینده دار شهرمان به گوشتان آشناست. ورزشکاری که با اینکه از یک نقص مادر زادی در ناحیه دست رنج می برد، توانسته است با پشتکار و عزم جدی در برابر این آسیب مقاومت نشان دهد و حتی بر آن غلبه کند....


شرکت در برنامه استعدادیابی عصر جدید، ثبت رکورد های مختلف در حوزه ورزشی و روپایی و از همه مهم تر دادن روحیه انگیزشی به جوانان و افراد توانخواه توانسته از او یک شخصیت با اراده و متکی به خود بسازد. ورزشکاری که در صحبت هایش با خبرنگار اسرارنامه از بی توجهی ها و ناروایی های مسئولان ورزشی سبزوار گله مند است و البته توانسته است راه خودش را در این میان پیدا کند تا الگویی شایسته برای هم نسلان خود باشد...


گفتگوی خبرنگار اسرارنامه با این جوان پر تلاش را در ادامه مطلب بخوانید:

 

مهدی دارینی در یک نگاه

متولد 13 بهمن ماه سال 1380 در سبزوار هستم و در رشته حرکات نمایشی فوتبال که بیشتر درمیان عامه مردم به نام روپایی مشهور است فعالیت می کنم. فدراسیون جهانی این ورزش خود زیر مجموعه ای از هیئت های همگانی ورزشی است که این هیئت ها تحت عنوان دیگر رشته های ورزشی مثل مهارت های فردی- نمایشی شاخه های متعددی را شامل می شود که یک شاخه از آن روپایی است.


مسابقات روپایی و حرکات نمایشی با توپ درایران برگزار می شود عده کمی هستند که با وجود شرایط معلولیت بتوانند با افراد سالم رقابت کنند اما من همیشه سعی کرده ام که تمام تلاشم را بکنم تا در این حرفه موفق باشم . کسب مقام نایب قهرمانی در سطح کشور در حرکات نمایشی و مقام سوم روپایی با گوی پردار از جمله افتخارات من است. جدا از این ها موفق شده ام که یک رکورد ثبت شده ملی نیز داشته باشم که در یک دقیقه 218 روپایی زدم که به ثبت ملی رسید و هنوز کسی در جهان نتوانسته است به آن رکورد برسد. رکورد استقامتی که طی دو ساعت 12 هزار روپایی زدم نیز در حوزه معلولان کشور رکورد محسوب می شود.

 

اداره ورزش و جوانان سبزوار، هیچوقت مفید نبوده

photo_۲۰۲۰-۰۳-۰۳_۰۶-۲۶-۴۶جالب است بدانید که با تمام این رکورد ها و موفقیت ها نه تنها حمایت نمی شویم که حتی شاهد سنگ اندازی ها نیز هستیم. اداره ورزش و جوانان سبزوار با اینکه باید از ورزشکاران و به خصوص معلولین ورزشکار حمایت کند نه تنها این مهم را انجام نمی دهد بلکه هیچ زمان نتوانسته مفید فایده باشد. آن ها حتی از نامه نگاری برای همکاری با فدراسیون نیز امتناع می کنند چه برسد به اینکه بخواهند از طریق هزینه های مالی حمایتی داشته باشند.


زمانی که در سبزوار با حضور مسئولین اداره ورزش مشهد در تاریخ 28 شهریور ماه 96 در یک دقیقه 218 روپایی زدم و به ثبت ملی رسید هیچ کدام از مسئولان ورزشی شهر خودمان حضور نداشتند! مشهدی ها تعجب کرده بودند که چطور ممکن است برای دیدن این رکورد نیایند اما جالب اینجا بود که بعد از اتمام این رکورد در کانال و سایت های اطلاع رسانی شان نوشته بودند که با همکاری و مساعدت ما این رکورد به ثبت رسیده است! آخر کار، همه تلاش مرا به نفع خودشان حساب کردند...

 

عصر جدید ، سکوی پرتاب برای درخشش

یکی از بزرگ ترین افتخاراتم این است که در برنامه عصر جدید شرکت کردم. به عنوان اولین سبزواری که در حوزه ورزش به این برنامه رفت. با اینکه هیچ دلگرمی از جانب مسئولان ورزشی سبزوار نداشتم اما بعد از شرکت در این مسابقه نیز ماجرا برای آنها تفاوتی نکرد.خواستم برای سبزوار تیمی اماده کنم تا در این فصل از عصر جدید شرکت کند اما اینقدر سنگ اندازی کردند که تیم منحل شد. انصراف دادیم و ما را از این فصل حذف کردند.اسم تیم را سربداران گذاشته بودم...


سال پیش که خودم از اعضای تیم پسران خورشید بودم هدفم این بود که تیمی را در سبزوار سرپرستی کنم ، با اینکه می دانستم این سرپرستی می تواند سخت باشد اما آن را انجام دادم . تیم سربداران در 6 رشته متنوع که تلفیقی از رشته های فوتبال، حرکات نمایشی، پارکور، اسکیت و .... بود با حدود 12 جوان و نوجوان با استعداد تشکیل شد اما تمام حمایت از این گروه فقط در این حد بود که یک دست لباس ورزشی برای هر کداممان از جانب نماینده های شهرستان دادند و تمام!هیچ نهاد دیگری از این تیم حمایت نکرد و مجبور شدیم که آن را منحل کنیم...

 

از تمرین در فضای باز تا ممانعت از تمرین در سالن ...

همه ساله اجراهای گوناگونی در پارک سلامت برای مردم داشتیم. در خلال یکی از همین اجراها حسین مقصودی نماینده سبزوار به گروه ما گفت که من از این اجرا خوشم آمده و مبلغ یک میلیون تومان را به شما می دهم تا کمکی کرده باشم. یک میلیون را نداد که هیچ ولی همه جا پر شده بود که این مبلغ برای تیم ما داده شده است! رفقایم به من می گفتند زودتر یک میلیون را بگیر تا حداقل برویم چند جفت کفش همسان و مناسب بخریم اما آن اقا مبلغی را که گفته بود هیچ زمانی به ما نداد.

12 نفر بودیم ، مجبور بودیم که در هوای سرد و فضای رو باز تمرین کنیم. مشکل اینجا بود که با تمرین در پارک و فضاهای نامناسب حرکاتمان برای برنامه لو می رفت و هم اینکه هوا سرد بود . وقتی تیم سربداران را که منحل شد با تیم پسران خورشید مشهد مقایسه می کنم واقعا دلم به حال خودمان می سوزد، مشهدی ها حداقل 40، 50 میلیون تومان برای پسران خورشید هزینه کردند چون اعتقاد داشتند که تیم این شهر به عنوان یکی برند مطرح شده و جا برای موفقیت و دیده شدن در برابر 40 میلیون بیننده تلویزیونی را دارد ولی اینجا هیچ کاری برای ما نکردند. رک بگویم اداره ورزش و جوانان که باید متولی اصلی حمایت از جوانان باشد به کلی تعطیل است! تقریبا بیشتر رشته های انفرادی ،دیگر به آن ها مراجعه نمی کنند چون ناامید شده اند .

یکبار آخر شب که داشتم در پارک فلکه زند( میدان کارگر) تمرین می کردم یکی از مسئولین اداره ورزش شهر را دیدم . سلام کردم و به او گفتم چرا از ما حمایت نمی کنید دوست دارید ما ورزش را بگذاریم کنار و خدایی نکرده برویم سر چیزهای دیگر یا معتاد و ناامید بشویم!؟ در جواب گفت موفق باشید و رفت! نمیدانم چه کسانی روی کار می ایند و هدفشان چیست و می خواهند برای آینده جوانان چه کنند ! من خودم هدف دارم، انگیزه دارم، ولی این اداره ها هدف ندارند، بدون برنامه اند و فقط روزها را می گذرانند. مثلا به رشته پارکور با این همه خطر و آسیبی که دارد حتی یک سالن ورزشی نمی دهند. حتی اگر موافقت کنند که یک گوشه سالن را برای تمرین به ما دهند راضی می شویم و به راحتی می توانیم تمرین کنیم ولی همین را از ما دریغ می کنند و ما هر بار با منت و التماس و هزینه شخصی باید از مدیران باشگاه ها و سالن ها بخواهیم که یک گوشه از سالن را در حین تمرین تیم خودشان در اختیار ما بگذارند که به دلیل هزینه بالای ورودی سالن ها بیشتر اوقات میسر نمی شود و باز ما مجبوریم که در فضاهای روباز و پارک ها تمرین کنیم.

 

روپایی در تیم ثامن الحجج شروع فعالیت حرفه ای

کلاس ششم بودم که برای تست فوتسال به تیم ثامن الحجج رفتم اما به خاطر شرایطی که داشتم در تست قبول نشدم وقتی فهمیدند خیلی خوب روپایی می زنم به من گفتند که می توانم با دیگر افراد تیم تمرین کنم. آن زمان خیلی انگیزه داشتم که دیده شوم مثلا مدیران تیم می گفتند اگر خوب روپایی بزنی و تمرین کنی یک دست لباس از تیم به تو هم می دهیم و این برای من که ان موقع سن و سالی هم نداشتم کلی جذاب بود. حدود یکسال بعد چند اجرای نمایشی با حرکات روپایی در مدارس، پارک ها و... داشتم. میدیدم که مردم از این حرکت خوششان می اید و تشویقم می کردند تا اینکه در سال 95 از طریق بسیج ششتمد به کربلا مشرف شدم و مسیر نجف تا کربلا را روپایی زدم که مورد توجه شبکه های عربی قرار گرفته بود. بعد از این اتفاق با دوستان زیادی آشنا شده و متوجه شدم که در سطح کشور نیز مسابقات زیادی برگزار می شود، فضای مجازی از این طریق کمک زیادی به من کرد. در مسابقات روپایی تهران شرکت کردم و به عنوان اولین تجربه ششم شدم. بعد از تیر ماه سال 95 و کسب مقام ششم در مسابقات تهران بود که از طریق یکی از دوستان با یاسین شاه پیری یکی از بزرگ ترین مربیان حرکات نمایشی و روپایی اشنا شده و به پیشنهاد او سعی کردم بیشتر از گذشته حرکات نمایشی را تمرین کنم . حتم دارم که روزی در مسابقات برترجهانی در این حوزه نیز شرکت خواهم کرد و دیده خواهم شد. واقعیت این است که آنقدر که در خارج از کشور به هنر نمایشی با توپ و خصوصا معلولین با این شرایط بها می دهند و احترام می گذارند در ایران به ما توجه نمی کنند سبزوار که جای خود دارد...

photo_۲۰۲۰-۰۳-۰۳_۰۶-۲۶-۵۵وقتی در شهر خودمان از ما حمایت نمی کنند ما به صورت دلخواه نه، که واقعا با اجبار برای دیگر تیم ها در مسابقات شرکت می کنیم. نمی دانم کی قرار است قدر مارا بدانند ولی گویا هیچوقت ممکن نیست.

نمونه اش این بود که با پیشنهاد یکی از مدیران ورزشی اداره ورزش و جوانان مشهد در شهریور 96 در مسابقات روپایی شیراز برای مشهد شرکت کردم. حتی از نیشابور هم درخواست داشته ام...

 

از زندگی لذت می برم

تصمیم جدی گرفته ام تا اراده ام را نشکنم و همچنان این راه را ادامه بدهم. روی پای خودم ایستاده ام و اعتقاد دارم که باید از زندگی لذت برد حتی اگر شرایط خیلی هم سخت باشد. دوست دارم به هم سن و سال های خودم روحیه و انگیزه و انرژی مثبت بدهم. یک زمان بود که حتی خجالت می کشیدم در خیابان راه بروم چون اعتماد به نفس نداشتم ولی توپ راه زندگی ام را عوض کرد. باعث شد من یک آدم جدید با روحیات و تفکر جدید بشوم و به هر چیزی که در این راه می خواهم برسم. هنرو استعداد هر آدم از سرمایه پدر باارزش تر است برای همین دوست دارم با تلاش و همت خودم به موفقیت های بالاتر برسم . با اینکه این کار برای من در ابتدای راه خیلی سخت بود اما توانستم و موفق شدم. یکبار در حین یک مسابقه بند کفشم باز شد و نتوانستم آن را ببندم...از مسابقه حذف شدم و باختم ولی هیچوقت یادم نمی رود که چقدر در زندگی با وجود این معلولیت موفق بوده ام.

 

اما و اگرهای حمایت از معلولین...

قبل اینکه به برنامه عصر جدید بروم برای درخواست کمک هرازچندگاهی به اداره ورزش و جوانان سبزوار سر می زدم تا شرایط را به آن ها توضیح بدهم شاید فرجی می شد و یک گوشه از سالن را به ما می دادند اما هر باز مرا بیرون می کردند و می گفتند اینجا آمدی چکار! روی یکی از بنر های نصب شده در این اداره جمله ای از رهبری بود که نوشته شده بود به ورزشکاران بها بدهید و حمایت کنید و از معلولین بیشتر...وقتی این جمله را می خواندم با خودم می گفتم پس این حق ماست که حمایت بشویم اما در واقع این اتفاق نمی افتد...

در کناراین ها اما باید بگویم که شهرداری و شورای شهر به نوبه خود روی ما را زمین نینداخته و هر جا که در خواست می کردیم در توان خودشان به ما کمک می کردند ولی خواسته اولیه ما این است که از اداره ای که اصلی ترین متولی حمایت و پشتیبانی از ماست حمایت بشویم که نمی شویم. در مورد بهزیستی نیز باید بگویم که از بدو تولد تا کنون به عنوان یک توانخواه مورد حمایت آنها بوده ام و هر ماه همان مبلغ مشخص شده که برای دیگر معلولین در نظر گرفته شده است به من نیزپرداخت می شود اما به طور ویژه و برای حوزه ورزش به من کمکی نشده است. آرزو دارم یک اسپانسر و حمایت کننده داشته باشم تا در زیر چتر حمایتی او در مسابقات شرکت کنم و مشکلی از این راه نداشته باشم...

 

همه با اراده نیستند...

دوست دارم یک زندگی توام با آرامش داشته باشم و پرچم کشورم را حتی در مسابقات برون مرزی بالا ببرم. می خواهم این رسانه صدای مرا به مردم هم برساند که بدانند در یک گوشه از شهر جوانانی هستند که با امکانات نه چندان زیاد و پشتکار و اراده خودشان تلاش می کنند. به فرزندانتان بگویید که وقتی افرادی با شرایط خاص را در کوچه و خیابان دیدند با الفاظ نادرست آنها را صدا نکنند و به آن ها معلول نگویند زیرا معلولین در واقع توانخواه هستند. همه افراد مثل من شاید این اراده را نداشته باشند که با وجود نقص بدنی قوی باشند. خیلی از توانخواهان از نوع رفتار مردم دلسرد و دلشکسته می شوند. به مسئولان توصیه می کنم اگر قرار است به وعده و حرفی عمل نکنند از اول حرف آن را هم نزنند اگر می خواهند جلوی مردم اسمی دربیاورند و قولی بدهند چاره اش این نیست که حرف هایشان را فراموش کنند...


گالری تصاویر (کلیک کنید)

photo_۲۰۲۰-۰۲-۲۵_۱۷-۲۴-۲۹

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما