محمد(ص) ترکیبی از موسی و عیسی بود/وی هرگز نمی کوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب بنمایاند

میلاد رسول مکرم اسلام ، حضرت محمد مصطفی (ص) وفرزند والامقام ایشان ، حضرت امام صادق (ع) بر عموم مسلمانان جهان مبارک باد.

مجله اینترنتی اسرارنامه به مناسبت همین رویدادخجسته نگاهی انداخته است به بخشی از اندیشه های دکتر علی شریعتی ، فرزند شایسته سبزوار ، دیار سربداران  که در یکی از نوشته هایش نبی گرانقدر اسلام را به زیبایی توصیف کرده و وظایف و روش های او را شرح می دهد.

شریعتی که از کویر تاریخی مزینان برخاست ، وسعت و ژرفای اندیشه های نابش در کشوراسلامی ایران و نیز در میان جوانان تحصیل کرده و جستجو گر سایر ملل اسلامی انعکاس یافت ، تا بدان حد که وی را فریادگر بزرگ زمان لقب داده اند.

این اندیشمند برجسته که امروز از بزرگترین مشاهیر و مفاخر داورزن ، سبزوار و خراسان محسوب می شود ، درباره رسول گرامی اسلام ، پیامبر مهربانی نوشته است:

 

محمد (ص) و رسالت چند بعدی او

… به راستی می توان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید» و «از نو شناخت». او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می‌نگریم نباید نگریست؛ باید از روان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند.
 
او را باید در صف شخصیت های عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید. در جمع پیامبران بزرگ نشاند و تماشایش کرد. در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف ناپذیر می نماید که گویی هرگز او را ندیده ایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی شناخته ایم.
 
برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است؛ و این روش ساده‌ترین، ممکن ترین و در عین حال علمی ترین و مطمئن‌ترین روش شناخت یک مذهب است. محمد ترکیبی از موسی و عیسی است. گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند، می تازد و گاه وی را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه اش خاکستر بر سرش می ریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمی کشد و یک روز که از کنار خانه وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود، می پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون می شنود که بیمار شده است به عیادتش می رود.

در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰ سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کرده اند؛ بر مسند قدرت، اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه می ایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش در اطرافش برق می زنند و… می پرسد: «ای قریش فکر می کنید با شما چه خواهم کرد؟…»
 
قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب می شناسند و به چشم می بینند، پاسخ می دهند که: «تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگواری»؛ و آنگاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، می‌گوید: «بروید، همگی آزادید.»

آری، حضرت محمد(ص) پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد، حضرت علی (ع) بود. علی بود که با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.
 
پیغمبر که تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن می‌گوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاکم بر جهان، آن همه از شمشیرش می هراسند و دشمن از شدت غضبش می لرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی که از کمترین موج محبتی می تپد و روحی که از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان می آید، در خانه و خانواده نیز چنین است.
 
در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرمخوی و ساده و صمیمی،…. وی هرگز نمی کوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب و غریب در چشم ها بنمایاند، بلکه به عکس حتی به مادی بودن تظاهر می کرد. نه تنها از زبان قرآن می گوید که: «من بشری هستم به مانند شما و فقط به من وحی می شود …ر کهف ۱۱۰»؛ که همواره اعتراف می کند جز آنچه به من گفته می شود، از چیزی خبر ندارم و در رفتار و زندگی و گفت وگویش، همه جا می‌کوشید تا در چشم ها شگفت آور و فوق العاده جلوه نکند و سعی می کرد تا ابهت و جلالی را که در دلها دارد، بشکند.

می گویند روزی پیرزنی نزد وی می آید تا از او چیزی بپرسد. آن همه خبرها و عظمت ها که از او شنیده بود، چنان در او اثر می‌کند که تا خود را در حضور وی می یابد، می لرزد و زبانش می گیرد. پیغمبر احساس می کند که شخصیت و شکوه او وی را گرفته است. ساده و متواضع پیش می آید، به مهر دست بر شانه هایش می گذارد و با لحنی که از خضوع، نرم و صمیمی شده است، می گوید: «مادر چه خبر است؟… من پسر آن زن قریشی ام که گوسفند می دوشید
 
بُعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نیز شگفت انگیز است. وجود علی (ع) و فاطمه (س) که همچون دو بال برای پیغمبر بودند و فرزندان آنها، تحمل زندگی پر تلاطم و پر مشقت را برای پیغمبر (ص) آسان تر کرده بود….اما اینها همه آرامش پیش از توفان بود و توفان در رسید سیاه، هولناک و بر باددهنده آشیانه و ویران کننده خانه او. آری پس از ۲۳ سال رسالت پیامبری و هدایت مردم)، پیغمبر در بستر افتاد و دیگر نتوانست برخیزد و به این گونه است که محمد و رسالت چند بعدی و دو جهتش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشد.

منبع : روزنامه اطلاعات

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

دلنوشته دکتر علی شریعتی برای حضرت فاطمه (س) / فاطمه ، فاطمه است...

نظرت را بنویس
comments

ابراهیم

میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.

علی مزینانی

سلام برشما ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو تو بر محمد صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش و خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) وفرخنده میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گرامى باد! شاهدان کویرمزینان
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما