به بهانه زادروز استاد محمود دولت آبادی

مهدیه عابدی/ مجله اینترنتی اسرارنامه

"شب است و مردمانی که در بیابان می پویند. شب چه بلند بالا و چه ژرف! مردمان، یاران و ماندگان به جستجوی قتلگاه بیابان را می پویند. عشق درخون تپیده است و وجودی را قراری نیست...راه به کجا برم... "

سطربه سطر، صفحه به صفحه از نوشروع می کنم به خواندن، ازخراسان می گذرم و دوباره به زادگاهم باز می گردم. چشم هایم گره می خورند به رنج ها و قلبم دوباره مکدر می شود.

ازقصه ها و داستان هایی می گذرم که وقایع پرآشوب زمانه خویش را حکایت می کنند، خراسان، این جایگاه حکمت و ادب و بزرگی را آنچنان زخم خورده حوادث و روزگاران سخت و ملتهب شده ی گذشته می بینم که گویی از سادگی و صبر و قناعت مردمان رنج کشیده اش به تعبیر شاملو قله ای است که از مه بیرون می آید یا خیالی است که از قلم اوج می گیرد.

صفحات ادبیات این هنر عاشقانه را روخوانی می کنم و می رسم به حکایت نوعروسی که آهویی را از صیاد گرفته نامش همچون نام خود "گزل" گذارده رهایش می کند.

"آرامشی بود...آرامشی فراهم بود و دشت و نسیم وآفتاب وآسمان بلند درکنار جنگل افلاک..."

به دیدار "بلوچ" می روم و از لحن صمیمی اش حض می کنم.

"ما دیگر چگونه مردمی هستیم؟ به خود می آیم و می اندیشم هرچه و هر جور ما نیز مردمی هستیم..."

آنقدر راه می پیمایم که به "جای خالی سلوچ " می رسم. جای سلوچ خالی است آنقدر که درخیالم هم صحبت می شویم تا شاید رنج دوری اش را طاقت آورم. زمستان است اما گرمای وجودش با آن که نیست آرامم می کند.

"زمین یخ کف پاها را می سوزاند درست مثل اینکه روی نرم شیشه ای راه بروی، کار را همین کند کرده بود، تقلا بسیار و عاید کم"

سر برمی گردانم می بینمشان درست رو در روی هم. درهمان آغازمی رسم به قصه عاشقی شان.

"از همان اول دل "مارال " با نگاهش می لرزد"

شخصیت ها ازدل داستان ها جان می گیرند، عاشق می شوند ودل می بازند، مبارزه می کنند و قربانی می شوند وتنها خودرا دردامان کلمات و واژه ها رها می کنند...
وآنچنان که بال خیالم پرواز می کند در این نوشته ها و می اندیشم که این عاشقانه ها چقدر دردنیای حقیقت و روشنایی باید وام دار تفکری باشند که به جان ها امید بخشیده است.

آنقدر ملموس و واقعی که تنها می تواند زاییده خیال نویسنده ای باشد که خاک بیابان های خراسان سرمه چشمش و آفتاب سوزنده کویرگرما بخش جانش باشد و من نیز وام دار اویم،
وام دار پریشانی اش دراین کورسوی امید.

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما