روستای استاج جنگلي براي كويرنشينان!
شاید اگر دائماً فقط خودمان از توانمندی ها و افتخارات فردی یا محلی و منطقه ای خود بگوییم ، شبیه آن چیزی بشود که در موردش می گویند مشک آن است که خود ببوید ، نه آنکه عطار بگوید.
اما وقتی دیگران ، با حرارت و احترامی خاص و با توصیفات واقع گرایانه و به دور از اغراق و مبالغه به شرح و تفسیر ارزش های فردی یا محلی و منطقه ای ما بپردازند ، دیگر جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند.
دیار پرافتخار سربداران شامل تمامی شهرها و روستاهای واقع در این منطقه با تاریخ و پیشینه کهن خود و دست آوردهای فراوان دیروزی وامروزیش ، برای کل کشور بسیار شناخته شده تر و عزیزتر از آن است ، که بتوان به ارزش هایش شک کرد یا گمان برد که اگر مثلاً مجله ای مانند اسرارنامه خود را وقف گفتن و نوشتن از افتخارات این دیارسرافراز کرده است ، تنها از سر احساسات و عواطف قومیتی و محلی است.
اما به هرحال از آنجا که می گویند از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است ، وقتی که می شنویم یا می خوانیم که دیگر هموطنان عزیزمان به صورتی خودجوش از ارزش ها و افتخارات نقاط مختلف این دیارآباد می نویسند ، لطف دیگری برایمان دارد.
البته چنانکه گفتیم قطعاً دیار سربداران از جهات مختلف نام آشنای همه ایرانیان و حتی در پاره ای از موارد دارای شهرتی جهانی است و تا کنون به خاطر همین شهرت چه بسیار کتاب ها ، مقالات ، فیلم ها و کلیپ ها و آثار مختلف هنری پیرامون توانمندی ها و افتخارات مختلف این شهر دیرینه تا کنون تولید و منتشر شده اند.
بی شک یکی از توانمندی های ناحیه سربداران این است که علی رغم قرار گرفتن در کمربند حاشیه ای کویر ایران و به طور کلی شناخته شدن به عنوان یک منطقه بیابانی و نیمه بیابانی اما در دل این ناحیه به اصطلاح کویری شهرها ، روستاها ، کلاته ها و آبادی های بسیاری وجود دارد که به حد کفایت از زیبایی و سرسبزی و اعتدال دما و ... برخوردارند.
استاج تنها یکی از این روستاهاست که قلم یکی از روزنامه نگاران کشوری به خوبی به توصیف جامع و مناسبی از این روستای عزیز شهرستان سبزوار پرداخته است.
شوان صحرایی نویسنده روزنامه جام جم در مطلب خود با نام جنگلی برای کویرنشینان هرچند در ابتدا با نگاهی واقع بینانه اعتراف کرده است که دراین جنگل از انبوه درختان یا سایر مناظر رویایی که در نگاه اول در ذهن اکثر ما نقش می بندد ، هیچ خبری نیست اما طراوت و زیبایی خاص و حاصلخیری چشمگیری که در باغ ها و زمین های کشاورزی این روستا وجود دارد ، الحق آن را تبدیل به جنگلی با زیبا و با صفا برای کویرنشینان کرده است. شاهد این ادعای اسرارنامه ، جمله خود شوان صحرایی است که در متن برجسته شده است . آنجا که گفته : «باغهاي متراكم در اطراف روستا، درست همان جنگلي است كه همسفرمان از آن سخن گفته بود؛ البته كمي اغراق كرده بود، اما بواقع تركيب روستا، درختان و كوهها بس زيبا و دلرباست كه جان سوداي ديگر ميكند.»
اینک پس از گفتن این مقدمه شنیدن وصف روستای زیبای استاج در جنوب شهرستان سبزوار از زبان روزنامه جام جم لذتی دیگر دارد. آن هم به قلم نویسنده ای که هرچند اطلاعات خاصی از وی در دسترس نیست اما از نامش پیداست که بایدغیرسبزواری و حتی غیرخراسانی بوده و احتمالاً متعلق به نواحی کردنشین غرب ایران باشد.
با هم بخوانیم :
«استاج» همان سرزمين خوش و خرمي بود كه به خاطرش خود را به جاده هموار بيشيب و بدون دستانداز سپرديم. چشم به دوردستها دوختيم تا شايد از پس اين جاده باريك و تپههاي پيدرپي، جنگل موعود پديدار شود... پس از 40 دقيقه به يك دوراهي رسيديم، از سمت چپ رفتيم و 20 دقيقه ديگر راه پيموديم. جاده اندكي رو به بالا شده بود. كمكم خانههاي روستايي و ماشينهاي مسافراني كه به اين ميعادگاه آمده بودند، هويدا شدند. تعداد زياد خودروهايي كه در اين روستاي كوچك به چشم ميخورد، نويد يك منطقه زيبا و خوش و آب و هوا را ميداد...
استاج از توابع بخش روداب شهرستان سبزوار است كه از شمال به كوه معراج و از جنوب به كوه بهارستان محدود ميشود.
روستاهاي ايران به غير از زيباييهاي دستنخورده، همواره پر از رازهاي سر به مهر و پرسشهاي بيپاسخند. يكي از آن همه، قدمت و تاريخچه روستاهاست كه همواره با افسانهها و آرزوهاي اهالي درآميخته و گره خورده است و با عصارهاي از واقعيت به شنوندگان منتقل ميشود.
روستاييان خود چنين نقل ميكنند كه اسم استاج از ايل استاجلو يكي از ايلهاي دوره صفويه گرفته شده است و اين ايل در دوره طغرل سلجوقي در مكان كنوني ساكن شدهاند. با اين همه براي قدمت روستا همين بس كه وجود يك قلعه مخروبه و يك امامزاده گواه و شاهد تاريخچه آن هستند.
اهالي استاج همان لهجه سبزواريها را داشتند. شايد براي خود آنها اين لهجه با شهر سبزوار تفاوتهايي داشت؛ اما براي مسافران يكي بود؛ با اين تفاوت كه صميميت روستا بيشتر از شهر سبزوار است. استاج پر از جلوهها و شاهكارهاي طبيعي است؛
هرچه پيش ميرفتيم، رويا بيشتر به واقعيت ميپيوست در اين برهوت و ما شگفتزده بر بام كوه، همه اين شكوه را نظاره ميكرديم. در آن دوردستها كه شايد 2 ساعت با ما فاصله داشت، كالبد و قله كوه هنوز پارههاي برف بر تن داشت.
باغهاي ميوه، محل و مامن تفريح و استراحت مسافران شده بودند. اهالي روستا با ايجاد استخرهاي كوچك و بزرگ در باغات، آب را براي درختان ذخيره ميكردند. البته در حاشيه روستا رودخانه زلالي قرار دارد كه بسياري اتراق در كنار آن را به رفتن بر ارتفاعات ترجيح ميدهند.
در مركز روستا، يك آبگير از جنس بتن ساخته شده كه در نگاه نخست، چيزي شبيه به استخر است. در اطراف اين آبگير هم درختاني چند قامت كشيدهاند؛ خيلي زياد. بهار و تابستان جلوهاي از بهشت را براي انديشه انساني ما دارد.
اما اين همه آن چيزي نيست كه استاج شما را براي رفتن وسوسه خواهد كرد، باغهاي متراكم در اطراف روستا، درست همان جنگلي است كه همسفرمان از آن سخن گفته بود؛ البته كمي اغراق كرده بود، اما بواقع تركيب روستا، درختان و كوهها بس زيبا و دلرباست كه جان سوداي ديگر ميكند. در هر كدام از اين باغها چند آبگير طبيعي وجود دارد؛ اما يكي از اين آبگيرها متفاوت با بقيه بود؛ چراكه درختان كهنسال و قديمي آن را دربر گرفته و جلوهاي ديگر به آبگير داده بودند.
روستاهاي ايران به غير از زيباييهاي دست نخورده همواره پر از رازهاي
سر به مهر و پرسشهاي بيپاسخند
همين جا بگويم كه گندم، جو و ترهبار از جمله محصولات زراعي اين روستا است كه به 2 صورت ديم و آبي كشت ميشوند. گردو، سيب، بادام وگلابي هم از جمله محصولات باغي آن است.
بر ارتفاعات روستا در دو جهت شمال و جنوب نيز گلها و گياهان دارويي، مرتع زيبايي را در فصل بهار و تابستان شكل ميدهند؛ اما در تپه مجاور روستاي استاج، قلعهاي مخروبه از ايام قديم به چشم ميخورد كه بدون هيچ اثر، نوشته و كتيبهاي از تاريخ ساخت، نوع ساخت، كاربري و... هزاران پرسش بيپاسخ و افسوس بيپايان را در ذهن گردشگران مينشاند و بر جاي ميگذارد. آنچه كه مسلم است و ميتوان بدون ترديد گفت، اين است كه در ساخت اين قلعه از مصالح خشت و ساروج استفاده شده است.
استاجيان همچون ديگر همميهنان خويش، اهل هنرند. آنان خيال نازك طبع خود را با تار و پود گره ميزنند و آن را بر قالي نقش ميكنند. بهجز اين ،هنر «فرد بافي» (نوعي پارچهبافي) از ديگر صنايع دستي روستاست.
چنانچه اهل خاطرههاي گذشته هستيد و به دوران پيش از اين ايام تعلق خاطر داريد، بد نيست سري هم به حمام روستا بزنيد. اين حمام كه به عنوان يكي از جاذبههاي گردشگري روستا محسوب ميشود، آب گرمش با استفاده از انرژي خورشيد تامين ميشود.
شايد يكي از چيزهايي كه در روستا نسبت به ساير مناطق و بويژه شهرها از اصالت بيشتري برخوردار است، نحوه برگزاري مراسم عروسي است. عروسي در استاج به صورت سنتي با سرنا همراه است. به هنگام دميدن سرناچي در ساز خود، داماد سوار اسب ميشود، تاختي ميرود و پس از آن در حمام روستا خود را ميشويد، ميآرايد و آماده آغاز زندگي جديد ميشود. در راه بازگشت همچنان سرناچي شاد مينوازد و دوستان داماد پايكوبي سنتي را به جاي ميآورند. پس از به جاي آوردن برخي از رسومات، داماد سوار بر اسب به سوي خانه عروس روان ميشود. در خانه عروس، دختران زيادي حضور دارند كه از بس شلوغ است، پاي هم ديگر را له ميكنند، البته اين پا لگد كردن يك رسم است. بالاخره داماد، عروس را سوار بر اسب به همراه خود ميآورد. پس از آن نوبت به اجراي مراسم پرتاب انار ميرسد. در اين رسم كه همچنان با موسيقي سرنا همراه است، داماد حدود يك كيلومتر از مردم و دوستان خود دور ميشود و در آنجا اناري را 3 بار به سمت عروس پرتاب ميكند و پس از آن شانه به شانه هم راه خانه مشترك را با هزار آرزو در پيش ميگيرند.
يكي ديگر از نكتههاي جالب در روستا، استفاده زنان از پوشش محلي است، البته تنها در ميان زنان ميانسال اين نوع لباس پوشيدن مشهود است. سايرين مثل شهرها و ديگر روستاهاي همجوار، رخت بر تن ميكنند.
ناگفته نماند بافت مسكوني روستا بسيار متراكم و به هم فشرده است. نكته جالب اينكه بيشتر خانهها در استاج داراي دو دسترسي به كوچه هستند؛ يكي به صورت مستقيم وارد حياط ميشود و ديگري به محل نگهداري دامها ميرود. علاوه بر اين موضوع، روستا كوچههاي پيچدرپيچ و نامنظمي دارد.
مصالح به كار رفته در ساخت بناهاي قديمي غالبا گل، سنگ، خشت و چوب هستند. در ساخت خانههاي جديد از مصالح جديد مانند آجر، سيمان، گچ و تيرآهن نيز استفاده ميشود.
اميد كه شما هم يك بار اين روستاي زيبا را ببينيد.
نويسنده:شوان صحرايي
منبع : سایت رسمی روستای جام جم
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید :
جذابیت های فراوان دیار سربداران از نگاه خبرگزاری ایرنا
اما وقتی دیگران ، با حرارت و احترامی خاص و با توصیفات واقع گرایانه و به دور از اغراق و مبالغه به شرح و تفسیر ارزش های فردی یا محلی و منطقه ای ما بپردازند ، دیگر جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند.
دیار پرافتخار سربداران شامل تمامی شهرها و روستاهای واقع در این منطقه با تاریخ و پیشینه کهن خود و دست آوردهای فراوان دیروزی وامروزیش ، برای کل کشور بسیار شناخته شده تر و عزیزتر از آن است ، که بتوان به ارزش هایش شک کرد یا گمان برد که اگر مثلاً مجله ای مانند اسرارنامه خود را وقف گفتن و نوشتن از افتخارات این دیارسرافراز کرده است ، تنها از سر احساسات و عواطف قومیتی و محلی است.
اما به هرحال از آنجا که می گویند از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است ، وقتی که می شنویم یا می خوانیم که دیگر هموطنان عزیزمان به صورتی خودجوش از ارزش ها و افتخارات نقاط مختلف این دیارآباد می نویسند ، لطف دیگری برایمان دارد.
البته چنانکه گفتیم قطعاً دیار سربداران از جهات مختلف نام آشنای همه ایرانیان و حتی در پاره ای از موارد دارای شهرتی جهانی است و تا کنون به خاطر همین شهرت چه بسیار کتاب ها ، مقالات ، فیلم ها و کلیپ ها و آثار مختلف هنری پیرامون توانمندی ها و افتخارات مختلف این شهر دیرینه تا کنون تولید و منتشر شده اند.
بی شک یکی از توانمندی های ناحیه سربداران این است که علی رغم قرار گرفتن در کمربند حاشیه ای کویر ایران و به طور کلی شناخته شدن به عنوان یک منطقه بیابانی و نیمه بیابانی اما در دل این ناحیه به اصطلاح کویری شهرها ، روستاها ، کلاته ها و آبادی های بسیاری وجود دارد که به حد کفایت از زیبایی و سرسبزی و اعتدال دما و ... برخوردارند.
استاج تنها یکی از این روستاهاست که قلم یکی از روزنامه نگاران کشوری به خوبی به توصیف جامع و مناسبی از این روستای عزیز شهرستان سبزوار پرداخته است.
شوان صحرایی نویسنده روزنامه جام جم در مطلب خود با نام جنگلی برای کویرنشینان هرچند در ابتدا با نگاهی واقع بینانه اعتراف کرده است که دراین جنگل از انبوه درختان یا سایر مناظر رویایی که در نگاه اول در ذهن اکثر ما نقش می بندد ، هیچ خبری نیست اما طراوت و زیبایی خاص و حاصلخیری چشمگیری که در باغ ها و زمین های کشاورزی این روستا وجود دارد ، الحق آن را تبدیل به جنگلی با زیبا و با صفا برای کویرنشینان کرده است. شاهد این ادعای اسرارنامه ، جمله خود شوان صحرایی است که در متن برجسته شده است . آنجا که گفته : «باغهاي متراكم در اطراف روستا، درست همان جنگلي است كه همسفرمان از آن سخن گفته بود؛ البته كمي اغراق كرده بود، اما بواقع تركيب روستا، درختان و كوهها بس زيبا و دلرباست كه جان سوداي ديگر ميكند.»
اینک پس از گفتن این مقدمه شنیدن وصف روستای زیبای استاج در جنوب شهرستان سبزوار از زبان روزنامه جام جم لذتی دیگر دارد. آن هم به قلم نویسنده ای که هرچند اطلاعات خاصی از وی در دسترس نیست اما از نامش پیداست که بایدغیرسبزواری و حتی غیرخراسانی بوده و احتمالاً متعلق به نواحی کردنشین غرب ایران باشد.
با هم بخوانیم :
گشتی در روستای استاج
جنگلی برای کویرنشینان
باور كنيد يك جاي سرسبز با تعداد اندكي درخت پرشكوفه و يك رودخانه كوچك در يك منطقه كويري را ميتوان به جنگل تشبيه كرد؛ چنانچه كه همسفر ما در سبزوار، نويد جايي مثل شمال ايران را در 50 كيلومتري اين شهر داد. با اين گفته، تصاوير زيبايي از انبوه درختان سربه فلك كشيده سرسبز و مخملين را در ذهن خود مجسم كرديم. با آوازهاي ناشنيده پرندگان، چندينبار دچار احساسات رمانتيك و... شديم. بگذريم.جنگلی برای کویرنشینان
«استاج» همان سرزمين خوش و خرمي بود كه به خاطرش خود را به جاده هموار بيشيب و بدون دستانداز سپرديم. چشم به دوردستها دوختيم تا شايد از پس اين جاده باريك و تپههاي پيدرپي، جنگل موعود پديدار شود... پس از 40 دقيقه به يك دوراهي رسيديم، از سمت چپ رفتيم و 20 دقيقه ديگر راه پيموديم. جاده اندكي رو به بالا شده بود. كمكم خانههاي روستايي و ماشينهاي مسافراني كه به اين ميعادگاه آمده بودند، هويدا شدند. تعداد زياد خودروهايي كه در اين روستاي كوچك به چشم ميخورد، نويد يك منطقه زيبا و خوش و آب و هوا را ميداد...
استاج از توابع بخش روداب شهرستان سبزوار است كه از شمال به كوه معراج و از جنوب به كوه بهارستان محدود ميشود.
روستاهاي ايران به غير از زيباييهاي دستنخورده، همواره پر از رازهاي سر به مهر و پرسشهاي بيپاسخند. يكي از آن همه، قدمت و تاريخچه روستاهاست كه همواره با افسانهها و آرزوهاي اهالي درآميخته و گره خورده است و با عصارهاي از واقعيت به شنوندگان منتقل ميشود.
روستاييان خود چنين نقل ميكنند كه اسم استاج از ايل استاجلو يكي از ايلهاي دوره صفويه گرفته شده است و اين ايل در دوره طغرل سلجوقي در مكان كنوني ساكن شدهاند. با اين همه براي قدمت روستا همين بس كه وجود يك قلعه مخروبه و يك امامزاده گواه و شاهد تاريخچه آن هستند.
اهالي استاج همان لهجه سبزواريها را داشتند. شايد براي خود آنها اين لهجه با شهر سبزوار تفاوتهايي داشت؛ اما براي مسافران يكي بود؛ با اين تفاوت كه صميميت روستا بيشتر از شهر سبزوار است. استاج پر از جلوهها و شاهكارهاي طبيعي است؛
هرچه پيش ميرفتيم، رويا بيشتر به واقعيت ميپيوست در اين برهوت و ما شگفتزده بر بام كوه، همه اين شكوه را نظاره ميكرديم. در آن دوردستها كه شايد 2 ساعت با ما فاصله داشت، كالبد و قله كوه هنوز پارههاي برف بر تن داشت.
باغهاي ميوه، محل و مامن تفريح و استراحت مسافران شده بودند. اهالي روستا با ايجاد استخرهاي كوچك و بزرگ در باغات، آب را براي درختان ذخيره ميكردند. البته در حاشيه روستا رودخانه زلالي قرار دارد كه بسياري اتراق در كنار آن را به رفتن بر ارتفاعات ترجيح ميدهند.
در مركز روستا، يك آبگير از جنس بتن ساخته شده كه در نگاه نخست، چيزي شبيه به استخر است. در اطراف اين آبگير هم درختاني چند قامت كشيدهاند؛ خيلي زياد. بهار و تابستان جلوهاي از بهشت را براي انديشه انساني ما دارد.
اما اين همه آن چيزي نيست كه استاج شما را براي رفتن وسوسه خواهد كرد، باغهاي متراكم در اطراف روستا، درست همان جنگلي است كه همسفرمان از آن سخن گفته بود؛ البته كمي اغراق كرده بود، اما بواقع تركيب روستا، درختان و كوهها بس زيبا و دلرباست كه جان سوداي ديگر ميكند. در هر كدام از اين باغها چند آبگير طبيعي وجود دارد؛ اما يكي از اين آبگيرها متفاوت با بقيه بود؛ چراكه درختان كهنسال و قديمي آن را دربر گرفته و جلوهاي ديگر به آبگير داده بودند.
روستاهاي ايران به غير از زيباييهاي دست نخورده همواره پر از رازهاي
سر به مهر و پرسشهاي بيپاسخند
همين جا بگويم كه گندم، جو و ترهبار از جمله محصولات زراعي اين روستا است كه به 2 صورت ديم و آبي كشت ميشوند. گردو، سيب، بادام وگلابي هم از جمله محصولات باغي آن است.
بر ارتفاعات روستا در دو جهت شمال و جنوب نيز گلها و گياهان دارويي، مرتع زيبايي را در فصل بهار و تابستان شكل ميدهند؛ اما در تپه مجاور روستاي استاج، قلعهاي مخروبه از ايام قديم به چشم ميخورد كه بدون هيچ اثر، نوشته و كتيبهاي از تاريخ ساخت، نوع ساخت، كاربري و... هزاران پرسش بيپاسخ و افسوس بيپايان را در ذهن گردشگران مينشاند و بر جاي ميگذارد. آنچه كه مسلم است و ميتوان بدون ترديد گفت، اين است كه در ساخت اين قلعه از مصالح خشت و ساروج استفاده شده است.
استاجيان همچون ديگر همميهنان خويش، اهل هنرند. آنان خيال نازك طبع خود را با تار و پود گره ميزنند و آن را بر قالي نقش ميكنند. بهجز اين ،هنر «فرد بافي» (نوعي پارچهبافي) از ديگر صنايع دستي روستاست.
چنانچه اهل خاطرههاي گذشته هستيد و به دوران پيش از اين ايام تعلق خاطر داريد، بد نيست سري هم به حمام روستا بزنيد. اين حمام كه به عنوان يكي از جاذبههاي گردشگري روستا محسوب ميشود، آب گرمش با استفاده از انرژي خورشيد تامين ميشود.
شايد يكي از چيزهايي كه در روستا نسبت به ساير مناطق و بويژه شهرها از اصالت بيشتري برخوردار است، نحوه برگزاري مراسم عروسي است. عروسي در استاج به صورت سنتي با سرنا همراه است. به هنگام دميدن سرناچي در ساز خود، داماد سوار اسب ميشود، تاختي ميرود و پس از آن در حمام روستا خود را ميشويد، ميآرايد و آماده آغاز زندگي جديد ميشود. در راه بازگشت همچنان سرناچي شاد مينوازد و دوستان داماد پايكوبي سنتي را به جاي ميآورند. پس از به جاي آوردن برخي از رسومات، داماد سوار بر اسب به سوي خانه عروس روان ميشود. در خانه عروس، دختران زيادي حضور دارند كه از بس شلوغ است، پاي هم ديگر را له ميكنند، البته اين پا لگد كردن يك رسم است. بالاخره داماد، عروس را سوار بر اسب به همراه خود ميآورد. پس از آن نوبت به اجراي مراسم پرتاب انار ميرسد. در اين رسم كه همچنان با موسيقي سرنا همراه است، داماد حدود يك كيلومتر از مردم و دوستان خود دور ميشود و در آنجا اناري را 3 بار به سمت عروس پرتاب ميكند و پس از آن شانه به شانه هم راه خانه مشترك را با هزار آرزو در پيش ميگيرند.
يكي ديگر از نكتههاي جالب در روستا، استفاده زنان از پوشش محلي است، البته تنها در ميان زنان ميانسال اين نوع لباس پوشيدن مشهود است. سايرين مثل شهرها و ديگر روستاهاي همجوار، رخت بر تن ميكنند.
ناگفته نماند بافت مسكوني روستا بسيار متراكم و به هم فشرده است. نكته جالب اينكه بيشتر خانهها در استاج داراي دو دسترسي به كوچه هستند؛ يكي به صورت مستقيم وارد حياط ميشود و ديگري به محل نگهداري دامها ميرود. علاوه بر اين موضوع، روستا كوچههاي پيچدرپيچ و نامنظمي دارد.
مصالح به كار رفته در ساخت بناهاي قديمي غالبا گل، سنگ، خشت و چوب هستند. در ساخت خانههاي جديد از مصالح جديد مانند آجر، سيمان، گچ و تيرآهن نيز استفاده ميشود.
اميد كه شما هم يك بار اين روستاي زيبا را ببينيد.
نويسنده:شوان صحرايي
منبع : سایت رسمی روستای جام جم
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید :
جذابیت های فراوان دیار سربداران از نگاه خبرگزاری ایرنا
نظرت را بنویس
شوان صحرایی
با درود فراوان خدمت شما خوبان
بنده به صورت اتفاقی مطلب روستای استاج را در سایت پربار شما مشاهده کردم. شوان صحرایی اسم مستعار بنده است از لطف شما در مقدمه مطلب بی نهایت سپاسگذارم. بنده به آن خطه و فرهنگ سبزوار و کویرنشینان سخت علاقمندم. در ضمن حدث شما درست بود شوان واژه ای کردی است و به معنی شبان. تا کنون چندین مطلب درباره سبزوار در روزنامه جام جم و سایر نشریات منتشر کرده ام آخرین مورد آن مربوط به شکاربانی به نام نور محمد اهل روستای کلاته است این هم لینک مطلب: http://jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100810559673
اما این یکی به نام واقعی خودم منتشر شده است یعنی سامان عابری
با سپاس